نقد، بررسی و نظرات کتاب کوچولوی اضافی - معصومه صالحی
مرتبسازی: پیشفرض
یه جورایی یاد بارداری خودم افتادم که گفته بودن ممکن بچه سندرم داون باشه، و این مشکلات رو داشتم، دقیقا همون سال ۹۵ بود که باردار بودم، برخلاف شخصیت داستان من آمینوسنتز انجام دادم تا بدونم قراره این بچه بمونه یا سقط بشه. علم پیشرفت کرده تا از به دنیا اومدن بچههای معلول جلوگیری کنه، نه اینکه عقاید خرافی مون رو داشته باشیم که نه چون موجود زنده است نگهش میدارم تا یه باری به خانواده و جامعه تحمیل بشه اونم تو ایرانی که آدم سالم هیچ ارزش و حق و حقوقی نمیتونه مطالبه کنه چه رسد به یه شخص معلول.
با تشکر از نویسنده
با تشکر از نویسنده
سلام و خسته نباشیدخدمت نویسنده عزیزم خوب بود ممنون که نگرانیها و خسته گیها و دردهای مادرارو که به قلم کشیدین البته خیلی جزوکوچکشو واینو همه دنیا بدونن که اگه خدا نخواد هیچ برگی از درخت نمیفته چون من تو بارداری دومم دکتر به من گفته بود جنین خیلی پایین و احتمال سقط هستش پس باید استراحت مطلق باشی و چندتا آمپول بزنیم ولی من نه آمپول زدم نه استراحت مطلق کردم چون از خودخدا خواستم گفتم من به زور ازتو بچه نخواستم اگه تو سرنوشت من این بچه هست خودت مراقبش باش وخداروشکر خدا به من یه دختر خوشگل و تپل داد بعضی وقتها نگرانیهای بیمورد انسان و بیشتر ازبین میبره نه اینکه بیتوجه باشی بهتره بعضی چیزهارو هم به خدا بسپاری ممنون ازشما نویسنده عزیرم
ممنون از کتابراه و نویسنده
برایه من که تازه میخوام اقدام به بارداری کنم
این کتاب مثله یه نقطهی روشن بود
کامل و جامع توضیح داده بود
خیلی جملههای انگیزشی و عالیی داشت
مثلا یه جایی کتاب میگفت که معین امد و منا بغل کرد و ما جلویه دخترمون همو بغل میکنیم که بفهمه عشق چیه و ابراز محبت و درک کنه
یا مثلایه جاش میگفت که خدا علم و داده که ازش استفاده کنیم
یا مثلا از غذاهای که تویه رستوران میخورید و میپزید تو شبکههای اجتماعی عکس نذارید شاید یکی نداره که اون غذا را بخره
و....
و یکم از خرافاتهای جامعهی ما میگفت که این مریضی مادر زادیه در صورتی که هم مادر هم پدر تویه مریضی سالمی و تربیت بچه نقش دارن
برایه من که تازه میخوام اقدام به بارداری کنم
این کتاب مثله یه نقطهی روشن بود
کامل و جامع توضیح داده بود
خیلی جملههای انگیزشی و عالیی داشت
مثلا یه جایی کتاب میگفت که معین امد و منا بغل کرد و ما جلویه دخترمون همو بغل میکنیم که بفهمه عشق چیه و ابراز محبت و درک کنه
یا مثلایه جاش میگفت که خدا علم و داده که ازش استفاده کنیم
یا مثلا از غذاهای که تویه رستوران میخورید و میپزید تو شبکههای اجتماعی عکس نذارید شاید یکی نداره که اون غذا را بخره
و....
و یکم از خرافاتهای جامعهی ما میگفت که این مریضی مادر زادیه در صورتی که هم مادر هم پدر تویه مریضی سالمی و تربیت بچه نقش دارن
سلام با تشکر از تیم کتابراه و نویسنده. در مورد ایه قران" انچه در رحم مادران است میداند" من این آیه رو خوندم در اینترنت سرچ کردم دیدم ایه ۳۴ لقمان است واینکه منظور دختر وپسر ویا سالم بودن نیست خیلی چیزای دیگه است مثل اون بچه چه شخصیتی خواهد داشت و....
خیلی جذبش شدم دوست داشتم همه کتاب رو یک باره بخونم تبریک میگم به نویسنده. واین که خیلی بهتره موضوعات سخیف کتابهایی که حتی ارزش یک بار خوندن ندارن. شخصیت اصلی داستان به یک معضل در زندگی رسید و با خودش کلنجار میرفت تا راه حل پیدا کنه.
مممنون با ارزوی موفقیت برای نویسندهی خوب
خیلی جذبش شدم دوست داشتم همه کتاب رو یک باره بخونم تبریک میگم به نویسنده. واین که خیلی بهتره موضوعات سخیف کتابهایی که حتی ارزش یک بار خوندن ندارن. شخصیت اصلی داستان به یک معضل در زندگی رسید و با خودش کلنجار میرفت تا راه حل پیدا کنه.
مممنون با ارزوی موفقیت برای نویسندهی خوب
بعضی صحبتاش خیلی جالب بود به لحاظ اینکه بخشهایی از زندگی مشترک و یا بحث بارداری رو به تصویر بکشه و یا نکات کوچیکی رو راجع به تربیت فرزند آموزش بده. در کل روایت داستان، صحبتهای آدمها و صحنهها خیلی بنظرم نزدیک به واقعیت اومد و بیشتر شبیه یه جور ثبت خاطره بود تا داستان. دیدی که داستان داد به شخصه برای من جالب بود و یک سری تصورات جدید رو برام ایجاد کرد.
از بخشهایی به شدت بدم میاد که نویسنده خواسته خودشو تبلیغ کنه یا یه رفتاری رو خیلی مقدس جلوه بده. خیلی از توصیفات قشنگ هستن ولی خیلی هاشون هم نمونهی بارز بیسوادی و خاله زنکی هستن مثل این که دیگران چرا سزارینو ترجیح میدن یا چرا دیگران نسبت به درد مقاومت کمتری دارن و من خیلی فرشته و ناز هستم که طبیعی میزاام و بیصدا دردو میگدرونم. کاش یاد بگیریم برای خوب جلوه دادن خودمون مستقیم و غیرمستقیم دیگران قضاوت نکنیم و سرمون به کار خودمون باشه.
خوب بود، همهی حالاتشو انتقال میداد وچقدر بده که یک مادر باید به دور از استرس باشه این آزمایشات و رفتار سرد وخشک دکتر وباقیه عوامل استرس این مادر رو صد برابر میکنه، چون تو این موقعیت قرارگرفتم میگم کاش این کتابو دکتری بخونن انقد استرس این آزمایشات رو به بیمارانشون ندن☹️
ضمن اینکه نویسنده یجورایی چنتا مسئله رو (موبایل، زباله، ترافیک، کارناواله عروس) که معضلات جامعه س رو یکجا خواسته فرهنگ سازی کنه🙏ممنون و در کتابهای بعدی شاهد موفقیتهاشون باشیم
ضمن اینکه نویسنده یجورایی چنتا مسئله رو (موبایل، زباله، ترافیک، کارناواله عروس) که معضلات جامعه س رو یکجا خواسته فرهنگ سازی کنه🙏ممنون و در کتابهای بعدی شاهد موفقیتهاشون باشیم
کتاب در واقع قسمتی از یک دفترچه خاطرات است که نویسنده حتی زحمت ویرایش آن را هم به خود نداده. شاید بزرگترین نقطه قوت آن اسم جذاب کتاب و تیراژ بسیار پایین آن (فقط 100 نسخه) باشد.
جملات دارای افعالی با زمان متفاوت، زیاده گویی در توصیفات، استفاده از محاورات روزمره که در متن بیا ثر است و خواننده را خسته میکند (مثل نان بگیر و... ) برخی از اشکالات متن است.
با این همه ممکن است خانمهای باردار به دلیل همذات پنداری از خواندن کتاب لذت ببرند. اما ارزش ادبی ندارد
جملات دارای افعالی با زمان متفاوت، زیاده گویی در توصیفات، استفاده از محاورات روزمره که در متن بیا ثر است و خواننده را خسته میکند (مثل نان بگیر و... ) برخی از اشکالات متن است.
با این همه ممکن است خانمهای باردار به دلیل همذات پنداری از خواندن کتاب لذت ببرند. اما ارزش ادبی ندارد
شاید عجیب باشد که یک مرد مجرد، چند ساعت بنشیند و بیوقفه تمام این کتاب را بخواند. اما این اتفاق برای من افتاد. اگرچه احتمالاً وجود یک تجربهی عینی در ارتباط با نزدیکان تا حد زیادی در جذب من به مطالعهی این کتاب مؤثر بود، اما نمیتوانم منکر شوم که لحن نویسنده و نزدیکی و صمیمیت روایت تا حد زیادی سبب همراه شدن من با داستان و غافل شدنم از گذر زمان شد.
باید از نویسنده بابت پرداختن به چنین موضوع ویژه و در عین حال مهمی تقدیر کرد.
باید از نویسنده بابت پرداختن به چنین موضوع ویژه و در عین حال مهمی تقدیر کرد.
اول اینکه خییلی حاشیه رفته و کشدارش کرده. دوم اصلا مسئله نادر و غیر عادی نبود ک داستانش کردین هزاران نفر در شرایطی مثل این خانوم قرار گرفتن با همین دلهره ترس و فکرو اضطراب چه بسا کسانی که حتا شرایطش ازین خانوم بدتر بوده من خودم چن ماه پیش تو این شرایط قرار گرفتم تازه هزینه فقط سلفری نزدیک ۴ میلیون شد بقیه هزینه بالای ازمایش و سنوهای دیگه بماند با بیکاری شوهرم و دست تنهای خودم با یه بچهی دیگم بدور از خانوادهام ومشکلات بسیار دیگه که قابل گفتن نیست
خیلی کتاب جالبیه. مراحل مختلف بارداری و احساسات مادرو قشنگ و دونه دونه توضیح داده. و اینکه خیلی خوب موضوع ترس از سندروم داشتن جنین و مطرح کرده و اروم با اتفاقات و حرفاو... به پذیرش میرسه (نه به صورت شعاری). جوری که خواننده هم استرس و ارامشو حس میکنه.
روابط زناشویی عادی و بدون اغراق نوشته شده. با اینکه شبیه دفتر خاطراته یه کم ولی کلا ادمو جذب میکنه
***به خانمهای باردار توصیه میکنم نننخونن***
روابط زناشویی عادی و بدون اغراق نوشته شده. با اینکه شبیه دفتر خاطراته یه کم ولی کلا ادمو جذب میکنه
***به خانمهای باردار توصیه میکنم نننخونن***
اوایلش خیلی خوب بود اینکه در مورد باردای و حس مادر بودنش را نوشته بود اینم خیلی خوب بود اما یه سری مطالبهایی اضافه کرده بود به کتابش که بیربط بود و خارج از موضوع داستانش بود یه جورایی خواسته بودن که کتابشون مطالبش بیشتر باشه شبیه کتاب طولانی بشه که بیشتر حرفاش خاطراتش بودن، فکر نکنم بتونن نویسنده بشن، و ضمنأ یکهو تمومش کرد باید بقیه رو هم مینوشت بعد تولد بچش هم باید اضافه میشد چون همه چی مربوط به بچه دومش بود،
بسیار عالی، یک مستند داستانی روان و بینقص، آموزشهای غیر مستقیم در همه زمینه ها: بارداری، سبک زندگی، مذهبی، باغداری و...، راستش باورم نمیشد که دارم یک داستان ایرانی رو میخونم، عناصر داستان با رعایت کامل المانهای داستان نویسی مدرن، کنار هم چیده شده بودن و یک اثر عالی رو به وجود آوردن. واقعا خوشحالم که این کتاب ارزشمند روخوندم، از نویسنده محترم و برنامه خوب کتابراه تشکر میکنم.
ممنون از نویسنده واقعا عالی بود به نظر من اگه قراره بچه ایی با همچین مشکلهایی به دنیا بیاد بهتره که سقط شه علم پیشرفت کرده تا ما ازش بهره ببریم من خودم اگه میدونستم که قراره با سندروم داون به دنیا بیام ترجیح میدادم اصلا به دنیا نیام مطمعنم بقیه هم نظر منو دارن حاضر نیستم حتی یه لحظه عذاب کشیدن پدر و مادرمو به خاطره من ببینم با آرزوی موفقیت بیشتر برای خانم صالحی
با توجه به حال و هوای من که تازه یک جنین رو از دست دادم عالی بود. یادآوری کرد که اگر از دست نمیرفت شاید سالم نبود، اگر سالم بود شاید دیرتر میمرد، اگر زنده و سالم به دنیا میومد، شاید بعدا هزار و یک اتفاق ریز و درشت براش میافتاد و... بالاخره خداست که با ماست. ممنونم از خدا که یه همسر مهربون و یه پسر سالم دارم. امیدوارم خدا برام نگاهشان داره.
خانوم نویسنده شما مسوول نوشته هاتون هستین پس خیلی مراقب باشین که حس بد و دروغ به خواننده هاتون ندین من خودم مادر دو تا فرشتهی دوقلو هستم یه قسمت داستان نوشتین از وجود دو تا بچه دوقلو همزمان نمیشه لذت برد و کار سختی هست چرا با این اطلاعات غلط و ناقص تون دل مادرهایی که دو قلو دارن رو خالی میکنین اتفاقا من خیلی از داشتن دوقلو راضیام و لذتام هم دو برابر هست
کتاب جالبی بود باعث شد کلی جست و جو درباره بیماریهای ژنتیکی مختلف داشته باشم کلی اطلاعات بهم داد که به نظرم خوب بودن موضوع این رمان جدید و نو آورانه بود و به دغدغههای زوجها در مورد بارداری دوم و کلا بچه دار شدن اشاره کرده بود در کل قلم نویسنده رو دوست داشتم واقع گرا بود و تخیلی و خیلی عاشقانه نبود زندگی مشترک رو خوب توصیف کرده بود.
خیلی کتاب خوبی بود بعد از مدتها از خواندن یک رمان ایرانی لذت بردم. مسایل علمی بارداریاش جالب بود مبالغه خیلی کم داشت و بر واقعیات زندگی نه صد در صد ولی تا هشتاد درصد منطبق بود واز همه مهمتر از زیباییهای زنانه بعنوان جاذبه داستانی اثری نبود. نتیجه داستان خیلی جالب بود که در نهایت بچهی معلول رو هم پذیرفته بود.
کتاب خوبی بود بیشتر شبیه به یه دفتر خاطرات بود یه خاطره شخصی از کسی که داره برات تعریفش میکنه. موضوع زایمان اول رو خیلی کش داد کاش به جاش کتاب یهویی تموم نمیشد و بیشتر در مورد اخر بارداری دوم و تولد نوزاد دوم مینوشتن چون موضوع اصلی بود. در کل خوب بود سپاس از کتابراه عزیز و نویسنده محترم
ممنون از نویسنده و کتابراه که نسخه رایگان رو در اختیارمون قرار داده. در مورد بارداری و مشکلات اون هست، برای من که تقریبا اطلاعاتم در این مورد خیلی کم بود، کتاب خیلی خوبی بود. فقط تنها چیزی که یکم باعث شد وسطهای کتاب حوصله م سر بره، اشاره به جزییات و ناهارو شام و... بود. ولی بقیه کتاب خوب بود.
داستان متوسطی بود برای خودم که دارم ازدواج میکنم و نه خودم و نه همسرم تمایلی به بچه دار شدن اصلا نداریم... آموزنده بود اینکه بزرگترین اشتباه تو رابطه اینه که بخای بدون فکربچه دار بشی چون قطعا بعد بدنیا اومدن اون بچه نمیتونی پسش بدی... پس هرکی بچه میخاد باید همه جوانب و در نظر بگیره...
سلام به نظرم خیلی طول و تفسیر داده بود.. هر چند که واقعیت هم گاهی همینه.. چون مشابه قضیه زندگی من بود ولی خب خیلی آخرش اتفاق خاصی نیفتاده.. شاید بهتر بود تا زایمان قضیه رو میگفت... منم باردارم امنیوسنتز شدم خوندم و استرس هاش رو درک میکردم.. ولی خب گاهی هم خیلی بچگانه و بدبین بود به ماجرا...
امیدوارم تحولی در شما ایجاد شده باشه طی این زمان (۹۷-۹۹)