نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی پوست نارنج - صمد بهرنگی
4.3
672 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب خوبی بود، بیان ساده و بی الایش بهرنگی مثل همیشه فوق العاده به دل نشست. مردم روستا نمادی از جهل بودن، این مردم انقد به خرافات باور داشتن و باهاش یکی شده بودن که دیگه چشمشون واقعیتها رو نمیدید، معلم دلسوزانه دل به دل اونها میداد در عین حال که میدونست حقیقت چیه. خیلی وقتا باورای خرافی میتونه ناشی از محرومیت باشه، هرچی به سمت کشورای جهان سوم بری این باورها بیشتر میشه، در حالی که دنیای امروز ورای این باورهاست، دلیل چنگ انداختن ادما هم به باورهای خرافی بیشتر میتونه محرومیت باشه، مردم روستا دستشون به پزشک نمیرسید و دلخوش به پوست نارنج بودن، این باور مضحکه و در عین حال غمگین کننده. اون بخش از کتاب که بچهها تیکههای پوست نارنج رو مثل یه معجزه شفابخش بین خودشون با حرص و طمع تیکه تیکه کردن نمادی از چنگ انداختن به همین باورهاست به امید نجات، یه کورسوی روشنایی برای زنده موندن، دلخوشیهای پوچی که زائیده محرومیت هاست. صدای گوینده هم بسیار زیبا بود. ممنون از کتابراه عزیز.
داستانی بسیار زیبا و جالب از صمد بهرنگی معلم و نویسندهی بزرگی که عمری کوتاه داشت. من در دورهی نوجوانی خیلی از کتابهای صمد را خواندهام ولی این داستان را نخوانده بودم ولی این داستان هم مانند سایر کتابهای صمد برایم بسیار جذاب بود و از آن لذت بردم داستان در بارهی روستاییهایی است که با نبود امکانات پزشکی و درمانی با استفاده از گیاهان و میوهها سعی در درمان بیماریهایشان میکردند و انتظار داشتند هر دلدردی را با پوست نارنج درمان کنند و از آن انتظار معجزه داشتند غافل از اینکه پوست نارنج یا گیاهان دیگر معجزه نمیکند و شاید اگر مادر صاحبعلی به موقع به بیمارستان برده میشد و بیماریش به موقع درمان میشد زنده میماند ولی دکتر و بیمارستان هم نمیتوانند معجزه کنند و اگر بیماری حاد باشد و بیمار دیر برای مداوا به پزشک مراجعه کند ممکن است نتوانند برای او کاری کنند و بیمار جانش را از دست بدهد.
آقا معلم داستان که خود صمد است میدانست که پوست نارنج بیماری مادر صاحبعلی را درمان نمیکند ولی با اینحال از شهر نارنج برای مامای ده آورد ولی دیگر دیر شده بود و مادر صاحبعلی مرده بود و صاحبعلی معلم را در مرگ مادرش مقصر میدانست ولی معلم میدانست که جهل و بیسوادی و نبود امکانات درمانی و فقر و نداری علت این مرگهای نابهنگام است.
با تشکر از کتابراه که چنین داستانهای با ارزش و زیبایی را رایگان در اختیار ما قرار میدهد.
آقا معلم داستان که خود صمد است میدانست که پوست نارنج بیماری مادر صاحبعلی را درمان نمیکند ولی با اینحال از شهر نارنج برای مامای ده آورد ولی دیگر دیر شده بود و مادر صاحبعلی مرده بود و صاحبعلی معلم را در مرگ مادرش مقصر میدانست ولی معلم میدانست که جهل و بیسوادی و نبود امکانات درمانی و فقر و نداری علت این مرگهای نابهنگام است.
با تشکر از کتابراه که چنین داستانهای با ارزش و زیبایی را رایگان در اختیار ما قرار میدهد.
درودومهرفراوان. کتاب پوست نارنج ماجرای کودکی ست که مرگ مادر خود را از چشم معلم میبیند. چه اینکه به نظرش معلم در رساندن نارنج که شفای مادر در آن است تعلل کرده. و اما نقد کامل کتاب. داستان به صورت قوی شروع میشود ولی در ادامه از جذابیت آن کاسته ست. صحنه سازی ضعیف است ولی محیط داستان که دریک روستا اتفاق افتاده خوب به نمایش گذارده شده است. از تخیلهای کودکانه هم میشد در داستان استفاده کرد. صاحب علی یاهمان کودکی که مادرش را از دست داده در داستان حضوری بسیار ضعیف دارد گویی نه این است که شخصیت اول داستان است. داستان از زاویه دیداول شخص یا معلم به نمایش درآمده ولی به نظربنده اگر از زاویه دید دانای کل استفاده میشدبهتر بود. و اینکه میشد داستان را با وقایع جدید کمی طولانی کرد و گره هایی درآن انداخت. این داستان فقط یک گره دارد (مرگ مادرصاحب علی ودلیل ناراحتی اوازمعلم). صداگذاری ضعیف بودولی درکل ارزش شنیدن راداشت. دراین داستان انسان میآموزدکه زودقضاوت نکندوتادلیل قانع کننده و معقولی برای ناراحت شدن نداشت ابدا بی مورد ناراحت نشود و زندگی را برخود سخت نگیرد. با تشکر از کتابراه. وای انگشتم بدرود
روایت این قصه توسط یکی از شخصیتهای درون قصه که معلم روستا باشد، انجام میگیرد. روایت قصه درزمان گذشته است و زاویه دید راوی، از نوع درونی است. چرا که خود راوی، در متن حوادث قصه میباشد. و فقط به افکار و اندیشهها و احساسات خود واقف است و چنین اطلاعاتی را در مورد دیگر شخصیتها ندارد. مخاطب راوی خوانندگان قصه میباشند.
این قصه دارای دو طرح میباشد. در طرح اول، وضعیت آغازین، بیماری مادر صاحبعلی و سفارش پوست نارنج به آقا معلم است. باز گشت دیر هنگام آقا معلم به روستا، که قرار بود برای بیمار نارنج بیاورد. وضعیت میانی این طرح را شامل میشود. و مرگ مادر صاحبعلی وضعیت پایانی را رقم میزند.
و اما در طرح دوم، وضعیت آغازین، ناراحتی صاحبعلی از مرگ مادر، خصوصاً از معلم، بخاطر دیر آوردن نارنج میباشد. در وضعیت میانی شاهد ارتباطاتی هستیم که بین آقا معلم و صاحبعلی اتفاق میافتد. و چنانچه از آخر قصه میفهمیم، وضعیت پایانی قصه تلاشی خواهد بود که آقامعلم برای قانع کردن صاحبعلی به کار میبندد.
در این قصه نیز، که اگر نگوییم واقعی، حداقل بر گرفته از زندگی واقعی یک قشر، ویک منطقه است، نویسنده به مشکلات ناشی از فقر و محرومیت میپردازد. و نشان میدهد که چگونه یک شاگرد در اثر نتایج تلخ این محرومیتها، حتی از معلم خود دلخور شده و با وی قهر میکند. در عین حال شاهد صمیمیت اهالی روستا و معلمی که در آن جا تدریس مینماید هستیم. بطوریکه معلم حتی از عصیان دانش آموز ش ناراحت نمیشود و بدنبال کشف حقیقت بر میآید. و نشان میدهد که در یک جو صمیمی است که هر مشکلی قابل رفع است.
این قصه دارای دو طرح میباشد. در طرح اول، وضعیت آغازین، بیماری مادر صاحبعلی و سفارش پوست نارنج به آقا معلم است. باز گشت دیر هنگام آقا معلم به روستا، که قرار بود برای بیمار نارنج بیاورد. وضعیت میانی این طرح را شامل میشود. و مرگ مادر صاحبعلی وضعیت پایانی را رقم میزند.
و اما در طرح دوم، وضعیت آغازین، ناراحتی صاحبعلی از مرگ مادر، خصوصاً از معلم، بخاطر دیر آوردن نارنج میباشد. در وضعیت میانی شاهد ارتباطاتی هستیم که بین آقا معلم و صاحبعلی اتفاق میافتد. و چنانچه از آخر قصه میفهمیم، وضعیت پایانی قصه تلاشی خواهد بود که آقامعلم برای قانع کردن صاحبعلی به کار میبندد.
در این قصه نیز، که اگر نگوییم واقعی، حداقل بر گرفته از زندگی واقعی یک قشر، ویک منطقه است، نویسنده به مشکلات ناشی از فقر و محرومیت میپردازد. و نشان میدهد که چگونه یک شاگرد در اثر نتایج تلخ این محرومیتها، حتی از معلم خود دلخور شده و با وی قهر میکند. در عین حال شاهد صمیمیت اهالی روستا و معلمی که در آن جا تدریس مینماید هستیم. بطوریکه معلم حتی از عصیان دانش آموز ش ناراحت نمیشود و بدنبال کشف حقیقت بر میآید. و نشان میدهد که در یک جو صمیمی است که هر مشکلی قابل رفع است.
باسلام داستان خوبی بود گوینده روایت خوبی داشت فقط در تقلید صدای کودکان ضعف داشت. داستان حکایت از پاکی و صداقت مردم روستا داشت که حرف و سخن معتمدین و افراد بزرگسال ماخذ و منبع معتبر محسوب میشد. داستان یک منبع برای مردم شناسانی است که به دنبال کاوش در فرهنگ و سنن گذشته هستند.
راوی داستان حکایت کودک روستایی را بیان میکند که از روی سادگی فکر میکند پوست نارنج میتواند مادرش را خوب کند و منتظر است معلمش برایش نارنج بیاورد و چون دیر میآورد مادرش فوت میکند از او دلگیر میشود ودر تمام مدتی که داستان بیان میشود معلم خودش متوجه دلگیری صاحبعلی میشود اما روانشناسانه برخورد نمیکند. او میتوانست همان ابتدا صاحبعلی را توجیه کند و نمیگذاشت تا کینه او عمیق شود و سو تفاهمها برطرف میشد.
در مجموع من از خواندن داستان لذت بردم با تشکر از عوامل کتابراه و نویسنده محترم
راوی داستان حکایت کودک روستایی را بیان میکند که از روی سادگی فکر میکند پوست نارنج میتواند مادرش را خوب کند و منتظر است معلمش برایش نارنج بیاورد و چون دیر میآورد مادرش فوت میکند از او دلگیر میشود ودر تمام مدتی که داستان بیان میشود معلم خودش متوجه دلگیری صاحبعلی میشود اما روانشناسانه برخورد نمیکند. او میتوانست همان ابتدا صاحبعلی را توجیه کند و نمیگذاشت تا کینه او عمیق شود و سو تفاهمها برطرف میشد.
در مجموع من از خواندن داستان لذت بردم با تشکر از عوامل کتابراه و نویسنده محترم
کتاب خوبی بود، متن و داستان خوبی هم داشت، موسیقی این کتاب صوتی بسیار زیبا بود، در واقع نطقه قوت این کتاب صوتی همان موسیقی زیبایش بود اما گوینده توانایی نداشت، یا حداقل آنطور که لازم است حس و حال داستان را به شنونده منتقل نمیکرد و اگر توانایی داشت نتوانست در این کتاب صوتی، تواناییاش را نشان دهد، برای عالی شدن این کتاب صوتی بهتر بود که از گویندگان مختلفی استفاده میشد، هرچند که متن داستان خوب بود اما جزئیات زیادی نداشت و برای من که به داستانهایی با جزئیات فراوان علاقمندم، این یک نقظه ضعف بود، اما در مجموع از این کتاب صوتی رضایت دارم و این کتاب صوتی را به کسانی پیشنهاد میکنم که میخواهند در اندک زمانی یک داستان خوب بشنوند، از کتابراه هم بخاطر اینکه این کتاب صوتی را رایگان کرده بسیار تشکر میکنم❤
متن جالبی داشت. خوانش هم خوب بود. برداشت من از این کتاب اینطور بود که سوگ برای بچهها رو به شیوهای روانشناسانه آموزش ببینیم. سوگ فقط برای مرگ نیست. مواجهه با اتفاقات سهمگین و غمناک برای فرزندان مثل بزرگترها نیست. خیلی از بچههای امروزی غمها رو توی خودشون میریزن و ما به تصور اینکه چیزی متوجه نمیشن، رفتار عادی و روزمره رو پیش میگیریم. در حالیکه اونها با کوچکترین جرقهای منفجر میشن و کارهای خشونت آمیز لفظی و فیزیکی انجام میدن. همه پدر و مادرها و حتی به نظر من همه افراد، باید شیوه تربیتی کودکان رو یاد بگیرند. کودکان همیشه کودک نمیمانند. بزرگ میشن و میتونن یک جامعه رو تغییر بدن. چه خوبه که این تغییرات درجهت رشد جامعه باشه نه در جهت بزهکاری...
صمد بهرنگی، نویسنده نام آشنای ادبیات کودک دهه 40، محقق و معلمی دلسوز با روش تدریس شاگردمحور بود. بهرنگی همیشه به کودکان میاندیشید. او در نویسندگی، کودکان را خوب میشناخت و نگران سرنوشت آنها بود. بهرنگی معتقد بود قصه و داستانخواندن تنها سرگرمی نیست و میدانست که آگاهی، به آدمی توانی مضاعف میدهد و از معدود نویسندگانی بود که خواندن را با دیدن و تجربه کردن پیوند میداد. درک صمد از کودکی با درک گروه نویسندگان دهه 40 -50 ناسازگار بود، نگاه صمد به کودک و مفهوم کودکی و ادبیات کودک و نوجوان ماندگار و جاودانه است به همین دلیل او را یکی از بنیانگذاران کودک محوری در تعلیم و تربیت و نگاه به مفهوم کودکی در ادبیات کودک میدانند.
احترام گذاشتن، محوری است که داستان پوست نارنج از صمد بهرنگی حول آن می چرخد. داستان روایت شاگرد و معلمی است که جبر روزگار، در قصه ای دیگر آن ها را به چالش می کشاند. این دو تا از این سوتفاهم در نیایند و به آگاهی نرسند، قصه نیز با خواننده ارتباط دارد. پوست نارنج این بار چنان زیبا و قوی دستمایه نوشتن نویسنده در بیان داستان و روایت عاشقانه پسر و مادری نیز می شود. صمد بهرنگی در انتخاب موضوع خاص و ساده تبحر دارد. و پرکشش اما در یک ردیف مرکزیت داستان را بیان می کند. کتاب صوتی پوست نارنج از درمان نیز اشاراتی دارد. گنجاندن چندین کاراکتر اصلی و اساسی در این کتاب و داستان طعم قصه های گذشته را می دهد .
داستان درباره دانش آموزیست که مادر خود را از دست داده و معلم خود را مقصر میداند. زیرا پیش از فوت مادرش، به او سپرده بودند که از شهر برایشان پوست نارنج بیاورد. آن ها پوست نارنج را درمان درد مادر میدانستند و حالا با فوت او، دانش آموز از معلم کینه به دل گرفته است. داستان خیلی ساده و روان است. شخصیتهای داستان هم ساده دل و مهربان هستند. گرچه تصور پسربچه اشتباه بود و همچون سایر مردم روستا، بیش از حد باور خرافی و نگاه ساده انگارانه به مسائل داشت، اما باز هم دلم برای معصومیت او سوخت. صدای گوینده نیز بسیار رسا و دلنشین بود، حس خوبی داشت و جملات را خیلی باورپذیر ادا میکرد.
معلم فقید جناب صمد بهرنگی با نگارش این داستان به اعتقادات خرافی منطقهای روستا نشین اشاره کرده بود که بخاطر نا آگاهیشون پوست نارنج رو برای هر دل دردی دوای عاجل میدیدند ومعلم روستای آن منطقه که تحصیل کرده بود و میدانست که در دل هر فرد اعضا و جوارح زیادیست که درمانهای متفاوتی دارد و البته که در رساندن نارنج به متقاضیان هم دیر اقدام کرد. مرگ مادر صاحبعلی باعث کدورت صاحبعلی از معلم شدو دانش آموزان تا مدتی بعداز آن حادثه نارنج را به عنوان نوشدارو بین خود تلقی میکردند. از صدای روحبخش میلاد اردوبادی و ناشر کتاب و کتابراه عزیزم برای اهدای این کتاب زیبا سپاسگزارم.
آقای بهرنگی از نویسندگان بنام معاصر هست،، و من ممنونم بابت زحمتی که برای این کتاب کشیدن... اما هیچ کشش و جذابیتی نداشت،،، شاید اونزمانی که نوشتن این داستان رو برای رنج سنی جوان و بزرگسال نوشته بودن اما حس میکردم دارم کتاب کودک میخونم،، حتی چند بار وسط خوندنش فکر کردم چرا سطح این کار اینقدر پایین هست؟ آخر کتاب هیچی به آدم اضافه نشده بود،، هیچ اتفاق خاصی که اهمیت داشته باشه توش نبود،،، شاید اگر یک رمان چند صد صفحهای بود این داستان میتونست یک فصل از اون باشه،، اما الان نه سر داشت نه ته،،، دوستش نداشتم،،، با همه احترامی که برای نویسنده قائلم کار ضعیفی بود
کتاب خاطره یک معلم به اصطلاح بچه شهری است که در روستایی معلم دبستان است. مادر کودکی به شدت بیمار است و شنیده اگر مادرش پوست نارنج مصرف کند خوب میشود. آقای معلم داوطلب میشود وقتی به شهر رفت پوست نارنج بیاورد. او به بهبودی زن با نارنج اعتقادی ندارد و حتی توضیح میدهد چگونه به هنگام بازگشت به روستا وقت کشی کرده است. مادر میمیرد و پسربچه از معلم دلخور میشود... احتمالا از داستانهای نخستین نویسنده باشد. تا حدودی کشدار و پر از توضیحات اضافه است. در نهایت هم در حد خاطره گویی میماند و داستان نکته ایی برای به فکر انداختن خواننده ندارد.
داستان دلنشینی بود و آدمو میبرد به روستا به سادگی و بلاخره نارنج. امروزه چیزایی که ما داریم یه روزی دست نیافتنی و آرزو آدما بود و پوست نارنجم یه زمانی به سختی به دست میومد و الان تو استان گلستان هر سمتتو نگاه کنی درخت نارنج هست و خیلی هم ریخته پای درختا. و کودکی که به اشتباه فکر میکرد پوست نارنج مادرشو از مرگ نجات میداد و مقصرم معلم رو میدونست و نمیدونم چطور آقا معلم تو اون دوره کودک رو قانع کرد. باورها حتی به غلط از درک یه کودک مادر مرده خارج است و الانم از عزیزانمون هم فوت میشن بعدش دنبال مقصر میگردیم.
کتاب پوست نارنج. داستان معلمی که در روستا تدریس میکند. داستان یکی از دانش آموزان این معلم که احساس میکند معلمش مقصر مرگ مادرش است. پسرکی که با احساس و درک جای خالی مادرش به شدت از معلمش کینه به دل گرفته است و معلم دوست دارد به او بفهماند که بود و نبود نارنج دردی را دوا نمیکرد. ولی این کار بسیار سخت بود. دنیای بی آلایش و بی ریای کودکانه را به تصویر میکشید و نویسنده به راحتی با مخاطب خود ارتباط برقرار میکرد و داستان هیچ جای ابهامی نداشت.
کتاب آقای بهرنگی دههاای کاش رو در پی داره!...
ای کاش مردم اون روستا اونقدر محروم نبودن...
ای کاش اونقدر باورهای خرافی نداشتن...
ای کاش اینهمه از دنیا عقب نبودن...
ای کاش از علم و سواد کافی برخوردار بودن...
ای کاش...
اگه ما مادر صاحبعلی رو یه کشور در نظر بگیریم اینای کاش، باعث و بانی نابودی کشور هستن.
وای کاش بفهمیم گاهی به مشکل به ظاهر ساده تو کشور، هم دلایل زیادی رو پشت سر داره و هم دردهای زیادی رو در پی داره!...
ای کاش مردم اون روستا اونقدر محروم نبودن...
ای کاش اونقدر باورهای خرافی نداشتن...
ای کاش اینهمه از دنیا عقب نبودن...
ای کاش از علم و سواد کافی برخوردار بودن...
ای کاش...
اگه ما مادر صاحبعلی رو یه کشور در نظر بگیریم اینای کاش، باعث و بانی نابودی کشور هستن.
وای کاش بفهمیم گاهی به مشکل به ظاهر ساده تو کشور، هم دلایل زیادی رو پشت سر داره و هم دردهای زیادی رو در پی داره!...
سلام و درود
چقدر این داستان کوتاه، دلنشین و غم انگیز بود، و چقدر بیانگر سادگی مردم قدیمی هست. قشنگ آدم رو بیاد فیلمهای زیبایی که از زندگی بچههای روستا ساخته میشه، در کنار معلم و مدرسشون، میندازه.
و اینکه صاحب علی چ رنجی رو تحمل میکنه، بخصوص که با دید کودکانش کم کاری رو از معلمش میبینه و فکر میکنه شاید اگر معلم زودتر پوست نارنج رو آورده بود، مادر زنده میموند.
داستان خوبی بود و گویندگی هم خوب بود.
ممنون از عوامل کتاب و کتابراه عزیز
چقدر این داستان کوتاه، دلنشین و غم انگیز بود، و چقدر بیانگر سادگی مردم قدیمی هست. قشنگ آدم رو بیاد فیلمهای زیبایی که از زندگی بچههای روستا ساخته میشه، در کنار معلم و مدرسشون، میندازه.
و اینکه صاحب علی چ رنجی رو تحمل میکنه، بخصوص که با دید کودکانش کم کاری رو از معلمش میبینه و فکر میکنه شاید اگر معلم زودتر پوست نارنج رو آورده بود، مادر زنده میموند.
داستان خوبی بود و گویندگی هم خوب بود.
ممنون از عوامل کتاب و کتابراه عزیز
آزادی
یکی از موضوعات مهم و درونمایهی نوشتهها و داستانهای او شجاعت است، شجاعت جهت رسیدن به آزادی برای زندگی. فرقی نمیکند که مخاطب آثار او کودکان باشند یا بزرگسالان، قیام علیه ظلم و اسارت و مقابله با جور و ستم در آثار صمد بهرنگی پررنگ است.. نکتهی جالب در مورد نوشتههای این نویسنده، ساده بودن قلم است که در کنار مضمون آثار، به برقراری ارتباط مخاطب با آثارش و ماندگاری آن بعد از گذشت بیش از نیم قرن کمک کرده است
یکی از موضوعات مهم و درونمایهی نوشتهها و داستانهای او شجاعت است، شجاعت جهت رسیدن به آزادی برای زندگی. فرقی نمیکند که مخاطب آثار او کودکان باشند یا بزرگسالان، قیام علیه ظلم و اسارت و مقابله با جور و ستم در آثار صمد بهرنگی پررنگ است.. نکتهی جالب در مورد نوشتههای این نویسنده، ساده بودن قلم است که در کنار مضمون آثار، به برقراری ارتباط مخاطب با آثارش و ماندگاری آن بعد از گذشت بیش از نیم قرن کمک کرده است
نکته مثبت این داستان صوتی این بود که فقط صدای گیرای گوینده شنیده میشد زیرا در بعضی از کتابهای صوتی وجود موسیقی بلندتر از صدای گوینده و یا موسیقی قوی باعث میشود داستان فراموش شود و ذهن درگیر موسیقی ویا صداهای پس زمینه شود. داستان جالب و شرح حال حتی نمیشود گفت مردم قدیم، مردم عصر کنونی نیز دچار باورها و اعتقادات غلطی هستند که با آن زندگی میکنند. این داستان ترکیب خنده وبغض و بهت و دیگر هیچ
پوست نارنج در مورد معلمی هست که فراتر از مسئولیتهای کاری خودش مردم روستا انتظار کمک از او را دارند
صاحبعلی؛ یکی از شاگردان او به علت دیرکرد معلم در آوردن نارنج جهت درمان بیماری مادرش و در نتیجه فوت او از معلم خود دلگیر است و این را بصورت بی توجهی به معلم نشان میدهد که معلم سریعا این موضوع را متوجه میشود و با صاحبدلی به گفتگو میپردازد و در پی قانع کردن اوست.
کتاب بسیار زیبایی است.
صاحبعلی؛ یکی از شاگردان او به علت دیرکرد معلم در آوردن نارنج جهت درمان بیماری مادرش و در نتیجه فوت او از معلم خود دلگیر است و این را بصورت بی توجهی به معلم نشان میدهد که معلم سریعا این موضوع را متوجه میشود و با صاحبدلی به گفتگو میپردازد و در پی قانع کردن اوست.
کتاب بسیار زیبایی است.
صمد بهرنگی یکی از بهترین نویسندههای ایران. هم از داستان لذت بردم و هم از صدای آقای اردوبادی. گرچه این کتاب را خوانده بودم. نسخهی صوتی آن نیز بسیار بسیار دلنشین است و از دیدگاه من هیچ تفاوتی با خواندن آن نمیکند. "پوست نارنج" داستان بسیاری از کسانی است که در دهها و روستاها میزیوند. نمیدانم که این داستان به راستی رخ داده است یا نه ولی این را میدانم که اکنون نیز به شکلهای دیگر رخ میدهد.
نخست سپاس برای داستانهای زیبای کتابراه.
کتاب پوست نارنج را با گوش جان شنیدم؛ قلم توانای زندهیاد صمد بهرنگی مرا با خود بُرد به سالهای دور و روستاهای بِکر و دستنخوردهای که مردمش هنوز پزشکی به چشم ندیدهاند و تنها امیدشان در رویارویی با بیماریها تجربهٔ سالمندانی است که اطلاعی گاه ناچیز از طب سنتی داشتند.
قلم توانای صمد بهرنگی و زحمات بیدریغ شما را میستایم.
زهرا فتحیپور
کتاب پوست نارنج را با گوش جان شنیدم؛ قلم توانای زندهیاد صمد بهرنگی مرا با خود بُرد به سالهای دور و روستاهای بِکر و دستنخوردهای که مردمش هنوز پزشکی به چشم ندیدهاند و تنها امیدشان در رویارویی با بیماریها تجربهٔ سالمندانی است که اطلاعی گاه ناچیز از طب سنتی داشتند.
قلم توانای صمد بهرنگی و زحمات بیدریغ شما را میستایم.
زهرا فتحیپور
داستان پوست نارنج به سادگی و زیبایی، باورهای مردم روستا رو در زمانهای گذشته نشان داده. این داستان، روایت زندگی بسیاری از افرادی است که در روستاها به دور از هرگونه امکاناتی زندگی میکردهاند که همین نبود امکانات و رفاه در مناطق دورافتاده و روستایی است که باعث از دست رفتن افرادی میشه. بهرنگی به زیبایی و در فضایی ساده توانسته این سادگی مردمان روستا و محرومیت آنها را به تصویر بکشه.
داستان زیبا و پر احساسی هست اما داستانهای صمد بهرنگی را بدون در نظر گرفتن دیدگاه ایدئولاژیک و موج منظم و برنامه ریزی شدهای که در آن سالها برای شارژ دیدگاههای چپ و تحولات بعدی به راه افتاده بود نمیتوان بررسی کرد. چپهایی که سعی میکردند تمام ضعفها را بدون درنظر گرفتن موقعیت زمانی، مکانی و تاریخی ایران، پر رنگ کنند و انجام دهند آنچه را که میبینیم.
من اکثر کتابهای صمد بهرنگی رو وقتی دوازده سال داشتم خوندم. نویسندهای توانا که از دل مردم عامی و مشکلات شون به زیبایی مینوشت طوری که من دوازده ساله مجذوب داستان هاش میشدم. این داستان هم درباره فقر و کمبودهای مردم روستا و کم سوادی انهاست. و چقدر معلم مهربان و فهمیده بود
و با بچهها خوب رفتار میکرد برعکس بعضی معلمها که فقط از ترکه استفاده میکردند
و با بچهها خوب رفتار میکرد برعکس بعضی معلمها که فقط از ترکه استفاده میکردند
با سلام داستانهای صمد بهرنگی از حال وهوای چهل و چند سال قبل میگوید آن زمان که هیچ کس به این مطالب توجه نمیکرد شاید اگر پنجاه سال قبل بود جذابیت داشت اما الان خدا وکیلی نه موضوع جدید بود نه پردازش جالب الان مشکلات دیگر است و گرفتاریها دیگر صمد بهرنگی را باید با احترام به خاک بسپاریم مگر در چند مورد بسیار کوچک که تا این زمان هم قابلیت مطرح شدن دارد
وای چه داستان قشنگی بود هیچگاه فکر نمیکردم که پوست نارنج باعث خوشبو شدن کتاب شود و میخواهم این کار را امتحان کنم آن پسر بچه فکر میکرد که با پوست نارنج مادرش خوب خواهد شد و معلمش را مقصر میدانست اما مادر او به عمل احتیاج داشت داستان بسیار ساده و روان است سادگی مردم را نشان میدهند که تا به حال نارنج ندیدهاند.
داستان نثر خوبی داشت، حیف از صمد بهرنگی که در عنفوان جوانی مرد، به تنهایی بار یک نظام تعلیم و تربیت را به دوش میکشید. ترکیب فقر و جهل در یک جامعه میتواند خیلی بد باشد، الان به ذهنم رسید آیا محسن نامجو زمانی که عنوان آلبوم خود را "از پوست نارنگی مدد" نامید آیا اشارهای به این داستان داشت یا خیر؟!
کتاب عالی بود ممنون از کتابراه بخاطر رایگان در اختیار گذاشتن این کتاب
کتاب داستانی بود از معلمی که دانش اموزش اعتقاد داشت اگهمعلم زودتر پوست نارنج و برایه مادرش اورده بود مادرش زنده میموند و معلم و مقصر میدونست
ولی نمیدونست مادرش از بیماری فوت کرده و حتی اگه پوست نارنج هم میخورد فایدهی نداشت
🥲
کتاب داستانی بود از معلمی که دانش اموزش اعتقاد داشت اگهمعلم زودتر پوست نارنج و برایه مادرش اورده بود مادرش زنده میموند و معلم و مقصر میدونست
ولی نمیدونست مادرش از بیماری فوت کرده و حتی اگه پوست نارنج هم میخورد فایدهی نداشت
🥲
چقدر زیبا بود! چقدر قشنگ شما را به یک ده کوچک میبرد. چقدر قشنگ در یک داستان کوتاه حال و احوال یک کودک روستایی را نشان میدهد. یک جای آرام، ترجیحا زیر سایهی یک درخت، بنشینید، چای بنوشید و این داستان را با لذت بشنوید. متشکرم از عزیزانی که این داستانها را برای شنیدن آماده میکنند.
داستان جالبی داره و شمارو با خودش همراه میکنه. به فرهنگ و باورهای مردم روستایی در زمان قدیم پرداخته. محرومیت مردم روستا ودر عین حال صفا و صمیمیت و سادگی و یک رنگی مردم روستارو به تصویر کشیده. راوی داستان یکی از شخصیتهای داستان یعنی معلم روستاست. قصهی قشنگی داره و شنیدنش رو توصیه میکنم.
کتاب با ظرافت خاصی تفاوت دنیای بزرگسالان و کودکان رو به تصویر کشیده و داستان ساده و کوتاه و دلنشین و البته باپایانی غم انگیز بود. صدای گوینده در حد متوسط بود و شنیدنش خالی از لطف نیست اما علت کم دادن یک ستاره این بود که ترجیح میدادم داستان نکته خاصی رو گوشزد کند و کمی گیرا تر باشد.
داستان دلسوز بود پسر بچهای که مرگ مادرش رو بخاطر به موقع نرسیدن پوست نارنج (که درمان دل درد هست) میدانست و مقصر رو معلمش که نارنج رو به موقع نرسوند میدانست در داستان صمد بهرنگی به وضوح نمایان کرد که بچهها همه چیز رو خیلی سطحی و ساده میبیند و با تفکر معصومانه خود قضاوت میکنند
خیلی لطیف وقشنگ بودمن نارنج وهرچه اسم نارنج در آن باشد را دوست دارم مثل بهار نارنج نارجستان نارنج وترنج و... به همین دلیل کتابو خوندم داستان کوتاهی که اصلا در شناخت شخصیت هاش لازم نیست ذهن را به این طرف آن طرف سوق دهی و یک نتیجه زیبا دارد وزندگی روزمره ما پر است از این داستانها
مرسی دوست عزیزم کتابراه ☘️