نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ماهی و جفتش - ابراهیم گلستان

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۲
داستانی کوتاه و زیبا ازجناب آقای ابراهیم گلستان با روایت زیبای آقای میلاد اردوبادی. داستان در باره‌ی ماهیهایی است که در آبگیرهای شیشه‌ای به این طرف و آن طرف میروند و آزادانه شنا میکنند ولی دو ماهی که خیلی همسان و هماهنگ با یکدیگر و همدم یکدیگر هستند نظر مردی را بخود جلب میکنند و مرد مبهوت و متعجب دو ماهی را نگاه میکند که چطور میتوانند این قدر با هم یکسان و هماهنگ باشند در صورتی که هیچ دو موجود دیگری وجود ندارد که با هم این گونه باشند سپس زن و کودکی به کنار آبگیر می‌آیند و مرد کودک را بلند میکند تا بهتر ماهیهای توی آبگیر را ببیند و آن دو ماهی را به کودک نشان میدهد تا ببیند که چقدر با هم جور و هماهنگ هستند ولی کودک میگوید آن‌ها دو ماهی نیستند بلکه یک ماهی است و عکسش در شیشه‌ی روبرو می‌افتد و مرد فکر میکند که دو ماهی هستند و این نگاه کودک برایم خیلی جالب بود و مرد را به فکر فرو برد. با تشکر از کتابراه برای تهیه‌ی این داستان کوتاه و جالب.
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۸/۲۲
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر از نویسندگان ایرانی از آقای ابراهیم گلستان که از آثار او نخوانده بودم تا به حال و اما داستان که بنظرم داستان خاصی است نسبت به خود چون درمورد موجوداتی است که احساس میکنم کمتر به آنان پرداخته شده چه در هر کتابی و داستانی اما این جا و این بار نه موجودات آبزی و ماهی‌ها که. توجه نویسنده را جلب کرده بودن و نویسنده احساسات این موجودات به ظاهر بی احساس را بررسی میکند که آیا انان نیز داشتند چنین مشاعری؟! از جهان اطراف چه ادراکی داشتن. و البته ادراک بسیاری از موجودات به چشم هاشان بستگی دارد و ماهی‌ها با آن چشمهای ورقلمبیده‌ی دو طرف خود فکر کنم فهم متفاوتی از جهان داشته باشند کمی دور کمی جمع و جور و در یک قاب و اما عواطف. آیا از این موهبت نیز برخوردارند یانه و اگر برخوردارند باز چگونه کنارهم زیست میکنند و البته این چیزی بود که نویسنده نیز به آن فکر میکند و سخن میگوید که دلیا همسان بودنشان چیست اصلا همسان هستند یا هم اندازه چون هم اندازه هستند همسانند یا نه و چه کوچک است دنیای این موجودات درون آکواریم ولیکن نمیفهمند و یا نه شاید هم میفهمند اما مود را به نادانی میزنند! بطور کلی چیز خاصی نمیتوان از مطلب دراورد و همین بود درون مایه اش
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۳/۷/۹
داستان صوتی ماهی و جفتش از ابراهیم گلستان، گویی برداشتی آزاد از زندگی خود نویسنده است یا عین سرنوشت ابراهیم گلستان.
تخیل و تصویرسازی در داستان، متن را فیلم وار برای خواننده می‌کند.
گلستان حرف دلش را در کتاب مستقیم بیان نمی‌کند و درک بیشتری برای خوانش این کتاب کوچک از خوانندگان می‌طلبد.
دهستان طوری است که هر خواننده‌ای برای همذات پنداری با داستان می‌تواند ارتباط بگیرد.
کتاب با پایان بازی همراه است و کمتر به مخاطب کروکی هدایت به سوی بهترینها را دارد.
ابراهیم گلستان در ماهی و جفتش، خواننده را به این آگاهی رشد می‌دهد که آدم‌ها فقط صحبت و برداشت خودشان را برای هر چیزی که می‌بینند بیان می‌کنند چه درست باشد چه نادرست باشد برایشان فرقی ندارد و این سرنوشت هر کس با فراغت از حرف مردم طی می‌شود. انتظار پذیرش اشتباه دیگران، فقط شما را در برابر مسائل خسته می‌کند و انرژی از بین می‌برد.
ali
۱۴۰۱/۴/۸
داستان فوق‌العاده جالب با مضمونی مهم بود که با صدای آقای اردوبادی نوش جان شد واقعا هم صدا و هم متن داستان و هم مضمون، هر سه فوق‌العاده بودند. برداشت من به عنوان شنونده این بود که یکسری از چیزها از دور زیبا و تماشایی هستند ولی از نزدیک ممکنه درون‌مایه‌ی تلخی داشته باشند همچنین یاد این جمله‌ی زیبا من رو انداخت که می‌گفت تا زمانی که از صد در صد زندگی کسی خبردار نشدی حق قضاوت در موردش رو نداری. این موارد همگی به کنار و آخر داستان هم به یک سمت که این آقا بلند میشه میره سمت تماشای ماهی‌های دیگه که باعث میشه ذهن مخاطب درگیر داستان بشه که تهش چیشد یه جورایی ته داستان باز هست که بر شدت جذابیتش اضافه میکنه و صدای گوینده هم فوق‌العاده بود در کل عالی بود لذت بردیم ممنون از کتابراه و سایر دست اندر کاران
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۳/۲۲
داستان کوتاه و قشنگی بود و مفهوم‌های متفاوتی رو میشد از این داستان برداشت کرد. مرد که از دور به ماهی نگاه میکرد و کودک از نزدیک مثل قضاوت ما در مورد زندگی دیگران که از دور نظاره گر هستیم و بنظرمون چقدر خوشبختن و باهم یکی آن ولی اگه از نزدیک در جریان زندگیشون باشیم متوجه حقیقت تلخ و تنهایی اونها میشیم. از طرفی هم شاید چون مرد حس تنهایی میکرد و مدام تو ذهنش دنبال جفت و همدمی برای خودش بود اونطور که میخواست به منظره نگاه میکرد ولی وقتی کودک تصور ذهنش رو بهم ریخت به سراغ ابکیرهای دیکر رفت. مفهوم داستان اشاره به بخشی از زندگی هر انسان داره و ماهی در اینجا بخوبی نشون دهنده زندگی بوده. صداگذاری خوبی داره. از شنیدنش لذت بردم.
Zahra Zafar
۱۴۰۱/۱۰/۲۰
پس از خواندن داستان کوتاه ماهی و جفتش، هر خواننده‌ای ممکن است برداشت متفاوتی از داستان داشته باشد که خود به نوعی با متن داستان یعنی نوع نگرش انسانها هماهنگ است. در این داستان که مردی با فاصله زیاد به آکواریومی که در ان ماهی‌های زیادی وجود دارد نگاه میکند و در این میان حرکات دو ماهی که به نظر او بسیار هماهنگ بوده توجهش را جلب میکند و او بطور کلی شیفته این هماهنگی دو ماهی میشود اما نظر او بعد از اینکه کودکی که از نزدیک به آکواریوم نگاه می‌کرد و به او گفت که اصلا دو ماهی وجود ندارد عوض می‌شود.
به نظر می‌رسد که نویسنده به طور نمادین میخواسته شیوه نگرش انسانها رو به مسائل مختلف به تصویر بکشد.
M mohamadi
۱۴۰۱/۹/۱۰
اگر دوربینی هزاران سال پیش حرکت رودخانه‌ای در بستر رود رو ثبت میکرد با صدا و تصویر برای ماها بعد از هزار سال باز هم قابل لمس قابل درک بود چون تجربه‌ای هست زنده و همیشگی متعلق به این جهانکار متن و نوشتار گلستان هم مثل دوربینی هست که از تجربه‌ای آشنا فیلم میگیره و صفش می‌کنه، بازنمایی می‌کنه این حیرت انگیز که نوشتار گلستان فراتر از زمانه هست، انگار با تجربه‌ها و زمانهای همه سازگاری و هماهنگی داره داستانش ارتباط برقرار می‌کنه با هر نسلیحس شور و شعور میده، یک حس زندگی اعتبار دادن به زندگی و تجربه‌های با معنا، تجربه‌هایی هر چند کوچک اما قابل ثبت قابل تعمق قابل بیان و زنده و رونده
پروانه اکبری_نویسنده
۱۴۰۲/۸/۳
به نظر من شخصیت داستان دچار یه تنهاییه عمیقه و بارها خواسته با کسی جفت بشه (عاشق بشه) ولی هر بار تنهاش گذاشتن، بخاطر همین تعجب میکنه ک ماهی جفت داره، امیدوار میشه به اینکه هنوز میتونه عاشق بشه و احساساتش نمرده ولی بعد که واقعیتو میفهمه تموم تجربیات تلخش براش یاداوری میشه و به خودش میگه نه، هیچ کس جز خودم، با من نمیمونه، شایدم یه کمال گرا باشه چون کسی رو ۱۰۰ درصد شبیه خودش پیدا نکرده، رابطه‌ی نافرجام داشته
بهاره اوغانی
۱۴۰۱/۱۲/۲۰
باسلام و احترام
۱-موضوع بیشتر اینجوریه که یک ماجرای ساده (خطای دید) رو با آب و تاب وخیلی ادبی تعریف کنیم
۲- یه جای داستان میگه این هماهنگی در هیچ موجودی نیست به غیر از ریزش باران … به نظرم اینجا یک خاطره عاشقانه رو مرور میکرده که فقط یک نفر در دنیا با خوندنش متوجه مطلب میشه. مثلا قبلا دو نفره در یک روز بارونی ازین نمایشگاه بازدید کرده وامروز تنها بقول حضرت حافظ من این دو حرف نوشتم چنانکه غیر ندانست….
🌸Zahra Habibi🌸
۱۴۰۱/۶/۱۲
وای فقط اونجاش که گفت مرد رفت سراغ آبگیر‌های دیگر خب چرااااا؟!!!! مگه ما آدم بزرگا حق اشتباه کردن نداریم اتفاقا این خیلی طبیعیه چون بچه‌ها معمولا دغدغه‌ی فکری ندارند و این باعث میشه بهتر تمرکز کنند اما ماها نه انقدر فکرمون مشغول مسائل مختلفه که گاهی فقط به ظاهر قضیه نگاه میکنیم ولی داستان خوبی بود البته انقدرلحن راوی آروم و شمرده بود من رو دور یک و نیم که گوش دادم تازه یه ریتم معمولی شد واقعا این آپشن کتابراه عالیه
REZA
۱۴۰۱/۴/۱۵
به نظر من، کتاب بیش از درس و معلم به انسان می‌آموزد. من نُه دهم معلومات خود را از کتاب آموخته‌ام و یک دهم را از معلم و درس. افکار و اندیشه‌های انسان به گونه‌ای است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه اندیشه‌ها و افکار انسان را بر مبنای جدید یا در مسیر خاصی قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیون‌ها انسان را در راه مخصوصی بیندازد. این داستان از داستان‌های فراموش نشدنی بود
لیا مسیحا
۱۴۰۰/۴/۲۳
خیلی جالبه که هر کس میتونه برداشت و دیدگاه خودشو از این داستان کوتاه داشته باشه. من حس کردم مرد از فاصله دور به منظره آکواریوم نگاه می‌کرد بنابراین از دور تصویر دو ماهی هماهنگ و عاشق می‌دید ولی وقتی به کودک رسید و کودک از نزدیک به همون منظره نگاه کرد دیگه یه تصویر عاشقانه نبود و فقط یه ماهی تنها بود... همه چیز از دور زیباتر جلوه میکنه....
مهسامحمدی
۱۴۰۱/۱۲/۱۴
رمان در بیان تفاوت دو دیدگاه در کودک و بزرگسال هست. واقع بینی یک کودک و رویایی بودن یک بزرگسال، مرد دوست داره آرزوی خودش رو در ماهی‌ها ببینه جفت بودن، عاشق بودن، با هم بودن چیزی که احتمالا در زندگی خودش وجود نداره، کودک واقعیت را می‌بینه، مصداق اینکه حرف راست رو باید از دهن بچه شنید. مرد همچنان دوست داره در رویای خودش بمونه. داستان جالبی بود.
Z
۱۴۰۱/۸/۱۶
داستان کوتاه یک برش از یک حس یا معنا را درلحظه نشان میده که ممکنه فقط چن دقیقه وقتتو بگیره واس شنیدنش. اما باعث میشه ذهنت به تکاپو بیفته و سرنخها رو بگیری و به بسیاری از کلافهای سردرگم زندگی روزمره پی ببری و این اصلی‌ترین ویژگی یک داستان کوتاه یا نوول است. من این داستانو با تمام سادگی و طرحش پسندیدم چون باعث شد به این نکته بیشتر ایمان بیارم که هرکسی رو از دریچه چشمش باید دید
معصومه قره‌ولی
۱۳۹۹/۹/۱۱
قشنگ و پر مفهوم بود😊
نویسنده این داستان از منظره قشنگی داستان رو نوشته
صداپیشگی داستان هم عالی بود
میشه گف جزو کتاب‌هایی که من حاضرم بیشتر از دو بار یا بخونم یا گوش بدم
بعضی‌ها گفتن نتیجه نداشت
ولی این کتاب واقعا پرمفهموم بود میشه گفت یکی از نتیجه هاش اهمیت خودباوری
یا اینکه اهمیت باهم بودن
من این طور برداشت کردم
مهری رزمجو
۱۳۹۹/۳/۴
یک داستان نمادین زیبا. باصداگذاریِ نیمه‌حرفه‌ای. سه طیف یک جامعه:مرد، زن وکودک در داستان حضوردارند. ماهیها نماد زندگی. مرد باهم بودن را زیبا می‌داند. زن تلاش دارد کودک زندگی را بهتر بشناسد و کودک ورایِ تجربیات بزرگسالانه یکتایی یگانگی را که اساس باهم بودن است می‌یابد...
مجیدناجی
۱۴۰۳/۷/۱
داستان در مورد مردی ست تنها که عاشقانه دوست دارد همه چیز را جفت ببیند حتی انعکاس ماهی را در شیشه. به نوعی نویسنده زاویه دید ما انسان ها را به رشته تحریر در می آورد. مردی که تنهاست ماهی را جفتی عاشق میبیند. اما کودک که از جنس مخالف خالی از احساس است واقعیت را میبیند و انعکاس ماهی را در شیشه بخوبی میبیند. ممنونم از عزیزان کتابراه
A.asgari
۱۴۰۱/۹/۲۷
عجیب جالب بود هم داستان هم صدایه خواننده
عالی بود
و ما ادم‌ها باطن زندگی دیگران و با ظاهر زندگی خود مقایسه میکنیم
زندگیه بقیه از دور قشنگه
و اینکه اولش گفتم وای چه عاشقانه ماهی‌ها همو دوس دارن و اینقد با هم خوبن و شکل هم شدن
و بعد گه فهمیدیم خوده ماهی بودا تنها و سرخوش
و اینکه اون یکی ماهی عشقش نبود تصویر خودش تو شیشه‌ی اکواریوم بود😇
Ellli Nemati
۱۴۰۰/۱۱/۲۵
صدا گذاری عالی بود
داستان هم کوتاه ولی فوق العاده
فرصتی شد تا از مجموعه کتابراه تشکر کنم که این امکان رو فراهم کرده تا هرجایی که هستیم از فرصت استفاده کنیم و کتاب گوش کنیم
همیشه که یه کتابخانه کتاب همراهمون نیست باخودمون همه جا حملش کنیم ولی با این اپلیکیشن هر جایی که هستم میتونم از فرصت استفاده کنم
هدی میرزامحمدی
۱۴۰۳/۵/۱۸
خیلی زیبا بود. توصیف بسیار قشنگ و با احساس بود.
خوشحالم برای ماهی که میتونه عشقش رو همیشه ببینه. و غمگینم برای اون مرد که مثل من حقیقت واقعی نبودن عشق را درک کرد. از حالا فقط تماشا میکنه و باور نمیکنه
در این داستان کوتاه کل حقیقت عشق خیلی جذاب توضیح داده شد. دردناک ولی واقعی بود
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۱/۲/۱۳
اولین مطلب که به ذهنم رسوند اینکه از ظاهر زندگی دیگران قضاوت نکنیم دومین مطلب اینکه هر چه که در درون توست در بیرون نمایان میشود، اون مرد خودش تنها بود و دلش یک جفتو همراه موزون میخواست پس ذهنش اینطور ماهی و عکس روی آکواریوم رو تداعی کرد براش... اما کودک چون پیش زمینه ذهنی نداشت حقیقت رو دید
صدیقه فتحی
۱۴۰۰/۱۲/۱۷
داستان جالبی بود
زاویه دید رو در قالب یک داستان خیلی خوب توصیف کرده و جولانی که ذهن این وسط می‌دهد و گردوخاکی که بر پا می‌کند و در آخر مرد وقتی متوجه اشتباه خود می‌شود از شدت اثر آگاهی دیگر از صحنه قبلی نمی‌تواند لذت ببرد پس می‌رود جایی دیگر تا در ناآگاهی بلکه صحنه‌ای لذت بخش بیابد
Amir Abbas Shamsi
۱۴۰۰/۱۱/۶
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند
داستان بسیار زیبا و تامل برانگیزی است
از نظر بنده مفهوم داستان بر این منوال است که ما از زندگی هیچ یک از مخلوقات خداوند جز زندگی خودمان آگاهی کاملی نداریم و ظاهر زندگی دیگران با باطن زندگی‌شان متفاوت است
الهه رحیمی
۱۴۰۳/۴/۲۳
داستان بد نبود ولی بعضی کلمات تکرار شده بود. مفهوم داستان از نظر من این بود که ما آدمها گاهی براساس ذهنیت، تصورات و یا تجربه‌های شخصی خودمون چیزی رو زیبا یا زشت می‌بینیم، می‌شنویم، تصور و برداشت می‌کنیم درصورتیکه با واقعیت کاملا متفاوت هست و این به سن و سال هم مربوط نیست.
خاطره
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
میخواستم دو ستاره بدم چون داستانش به دلم ننشست. ولی صدای گیرا واجرای فوق العاده اقای اردوبادی باعث شد چهار ستاره بدم. داستانی نچسب وکلیشه‌ای ولی صدای گوینده ادم رو وادار میکنه تا اخر بشنوه. اخر داستان کمی ادم رو شگفت زده میکنه. نوع نگاه متفاوت ادمها به محیط اطراف وموضوعات
Mia Scott
۱۳۹۷/۸/۲۴
میتونست همچین چیزی باشه
معنی دار و زیبا و سبک و پاک و ازاد، عشق خالص، اما اینا تنها چیزایی بودن که مرد میخواست ببینه
و وقتی که فهمید تصویر خود ماهی بوده نخواست دیگه بهش فکر کنه.
سخته بیشتر مواقع وقتی فکرای قشنگ و شیرینت رو واقعیت خراب میکنه.
منا صالح
۱۳۹۷/۸/۱۵
ماهی در واقع خودش رو تو انعکاس آکواریوم میدید و به تصویر خودش نزدیک و دور میشد چون فکر میکرد جفتش هست مرد با دیدن یکدمی اونها نظرش جلب میشه و وقتی میبینه اشتباه کرده سراغ آکواریوم‌های دیگه میره.. موضوعش شبیه اهنگ مرغ عشق سیاوش قمیشیه
مریم آزادی
۱۴۰۲/۱۱/۱۵
زیبا بود انقدر زیبا ماهی‌ها رو به تصویر کشیده بود که آدم از رقص آن‌ها به وجد میاد ظریف و موشکافانه شنای آن‌ها و لذت بردنشون از همان فضای کوچک که در اختیار دارند به انسان القا می‌کنه که ما هم از داشته هامون هر چه که هست لذت ببریم
Monir.ka
۱۴۰۳/۳/۱۲
با وجود کوتاهی داستان خیلی جالب و تفکر برانگیز بود برای من و اشاره به اینکه در نهایت همه تنهایند گاهی ممکن است به اشتباه ویا تحت شرایطی غیرازین فکر کنیم که این اشتباه خودش جذاب و شیرین است هر چند کوتاه.
احمد آذربخش
۱۴۰۳/۳/۷
داستان کوتاه زیبا و قابل تأملی بود با یک پایان غافلگیر کننده.. صدا و روایت هم خیلی خوب بود.. توصیفات زیبا بودند ولی بنظرم کمی اطناب داشت و بعضی جاها تداعی گر نکته کلی داستان نبود کمی پراکندگی داشت.. در کل لذت بردم..
Ramin Raiser
۱۴۰۲/۲/۲۹
من عاشق ماهی و آکواریومم، به همین دلیل این کتاب صوتی رو گوش دادم😃
داستان جالبی داشت، ظاهراً داستان روایی نویسنده یک جوری بازی با ذهن مخاطب بود، ولی در واقع زاویه دید شخصیت داستان بود... (باطناً و عمیقاً)
N....Babaei
۱۴۰۱/۱۰/۶
کتاب فوقالعاده‌ای بود اما به نظرم یه جورایی غمگین تموم شد مرد توصیف بسیار زیبایی از اون دوماهی داشت اما وقتی کودک ناگهان گفت اون عکس ماهی نه تنها خود مرد بلکه تصورات من هم از داستان بهم خورد ولی در کل خیلی زیبا بود
منیر رودیان
۱۴۰۱/۸/۱۰
بسیار زیبا بود. میتونه برداشت‌های متفاوتی ازش بشه یکیش اینه که ممکنه اون مرد عاشق باشه و بخاطر همین در خیال خودش اون ماهی رو با جفت‌اش میدیده یکیش هم میتونه این باشه که انقدر درگیری و مشغله‌ی ذهنی داشته که اشتباه کرده...
DARYA GERAMINIA
۱۳۹۹/۱۲/۲۰
خیلی خوب بود. مخصوصا اونجاش که مرده فکر کرده بود که دوتا ماهی چقدر باهم جورن در حالی که اینطور نبود..... نشون میداد که ما بر اساس آن‌چه که میبینیم و میخوایم ببینیم و فکر کنیم، نظر میدیم.
راحله زارعی
۱۳۹۷/۷/۲۱
کتاب جالبی بود. همین جور که به صدای گوینده گوش میکنی میتونی تمام جزییات رو تو ذهنت تصور کنی. شاید قصد نویسنده این بوده که افراد با دیدگاه‌های متفاوتی به یک چیز نگاه میکنن. چه خوبه همیشه زیبایی‌ها رو ببینیم
mohsen ebi
۱۳۹۷/۶/۹
صداپیشه صدای ارومی داشت که با داستان و موسیقی هماهنگ بود اما نمی‌دونم چرا بیانشون به دلم ننشست.
داستان خوبی بود.
G.B
۱۴۰۱/۴/۲۱
خب کتاب جذابی بود، دلنشین بود و موسیقی‌ای که همراهی میکرد هم زیباترش میکرد.
نتیجه‌های متنوعی داشت. هر کسی یک جور برداشت میتونه بکنه.
و در کل داستان نمادین خیلی خوبی بود🥰😍 (✷‿✷)
تی بانو ص دق
۱۴۰۰/۱۲/۲
کوتاه و زیبا... ارزش گوش کردن دارد و از استاد گلستان غیر این نمی‌شود انتظار داشت. ولی متاسفانه استفاده موسیقی آشنای فیلم پاپیون ذهن را به سمت دیگری می‌کشاند و چالش دیگری ورای داستان فرا می‌خواند.
خودم ۶۶
۱۴۰۰/۱/۱۸
برداشتهای زیادی از این کتاب میشه... به نظرم مرد عاشق بود واحساساتی... وبه همین دلیل در اولین نگاه اون صحنه به نظرش عاشقانه بود ولی کودک واقعیت رودید همونطور که میگن حرف راست رو از بچه بشنو
صبا رحیمی باهوش
۱۴۰۲/۳/۷
کتاب ماجرایی رو نقل میکنه که برای هر آدمی بارها در طول زندگیش اتفاق می‌افته، اشتباهی که شاید از میل درونی ما انسانها برای داشتن جفتی هماهنگ و همدل سرچشمه میگیره
Mahboobeh Azimi
۱۴۰۰/۱۲/۳
کتاب کوتاه و خوبی بود. هر کی میتونه دید خودشرو داشته باشه. درسته آخرش تلخ بود ولی حداقل واقعیت رو بیان کرد. و واقعیت هم تلخه. ممنون از کتابراه بابت گذاشتن این کتاب زیبا
مهشاد قدسی
۱۳۹۸/۱۲/۹
داستان کوتاه خوبی بود که با صدای زیبایی حکایتش کردن من واقعا لذت بردم... این داستان هم کوتاهه هم رایگان وقتی ازتون نمی‌گیره حتما گوشش بدین
💗Mahla 💗
۱۳۹۸/۱/۳۰
اخیییی نمیدونم بگم خیلی تلخ تموم شد یا خیلی قشنگ و شیرین
موسیقی هم خیلی خوب بود و جاهای درست به کار رفته بود
ولی صداپیشه باید یه صدای اروم و ملیح باشه فقط اشکالش همین بود
فیروزه
۱۴۰۱/۹/۳
من یک اجرای دیگه‌ی این رو شنیده بودم ولی اصلا به دلم ننشست. این اجرا خیلی خوب بود مثل کارهای دیگه‌ی موسسه‌ی ماه آوا. داستان هم کوتاه و زیبا بود.
Massi ,Ebi
۱۴۰۱/۸/۱۹
داستان خیلی معنا داشت از نظر من مرد با نگاه به دوتا ماهی غبطه‌ی تنهایی خودش رو خورد. بعد که فهمید یه دونه ماهیه فهمید که اونم مثل خودش تنهاست. ورفت...
sholeh tayebi
۱۴۰۰/۳/۳۰
قشنگ بود.
داستان نشون میده ما میتونیم واقعیت زندگی رو و هر انچه که اطرافمون هست رو هر طور که دوست داریم و حسش میکنیم ببینیم و برداشت کنیم.
احسان مجیدی
۱۳۹۹/۹/۲۲
زندگی ۲ بعد دارد موازی روحی و جسمی هرکسی که هر دو بعد را ببیند زندگی را زیبا میبیند با هماهنگ و نظم و اگر تنها جسمی رو ببینی برعکس اینا
Mobina ‌
۱۴۰۲/۷/۲۶
در عین کوتاه بودن کتاب صوتی اما مفهوم جالبی داشت. نوع نگرش متفاوت باعث شده بود دو نفر یک صحنه مشترک را متفاوت ببینند و متفاوت فکر کنند.
آمنه محبتی
۱۴۰۲/۲/۲۰
قصه قصه زاویه دید ماست، ما گاهی مفهومی از عشق در ذهنمان است یا فکرمان درگیر مسئله‌ای است و حسرتهای فروخفته خویش را در بقیه میبینیم
moeen idris
۱۴۰۲/۲/۱
راستش خیلی محتوای کمی داشت و من که یک بچه‌ام هم حتی خوشم نیومد فقط یک محتوا داشت اونم این بود که هیچکس جز خود آدم با خود هماهنگ نیست ممنون
1 2 3 4 >>