نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی سال بلوا - عباس معروفی
4.5
668 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتابی سراسر مملو از نماد. ابتدا کلافی سر در گم که در انتها آنچنان همه چیز روشن میشه که ادم دوست داره بره و از اول یک بار دیگه با یک دید دیگه بخونه. هر اسم و هر وسیله و هر اتفاقی نمادهای تکون دهنده ایه. ساده لوحانه است اگر بگیم فقط یک داستان عاشقانه است. دیدگاههای مختلف سیاسی مذهبی، اجتماعی، و شیادیهای متفاوت در هر قشر و هر طرز تفکری آنچنان زیبا در قالب داستان دراومده که ادم از این همه نبوغ نویسنده به وجد میاد. واقعا قلم توانمندی دارند. خوانش هم عالی بود و احساسات به خوبی منتقل میشد. هر چند که اهنگهای انتها و ابتدای هر فصل طولانی بود ولی گزینش اهنگها هم به فضای داستان کاملا شبیه بود و هر چه تمام تر ادمو غرق داستان میکرد. بعضی از جملات نویسنده نیاز به مدتها تفکر و تعمق داشت.
به هر قشر و هر سن و هر طرز تفکری پیشنهاد این کتاب رو میدم.
به هر قشر و هر سن و هر طرز تفکری پیشنهاد این کتاب رو میدم.
کاش آدمها گاهی عشق را به رسمیت میشناختند عاشق را و معشوق را و یا لا اقل حرام آدمهای بی مقدارش نمیکردند کاش آدمها همدیگر را به رسمیت میشناختند و در حد مرگ به هم خشونت روا نمیداشتند همگرایی را به واگرایی ترجیح میدادند مگر چند سال آدم عمر میکند و مگر همه چیز همین دنیاست به پشت سر نگاه کنیم انگار هر چه بود یک رویا بود پس چرا رویای شیرین نسازیم چرا سال بلوا درست کنیم چرا خودمان نباشیم و به هم اعتماد نکنیم بجای اینکه پا روی گرده هم گذاریم قلاب بگیریم برای بالا رفتن یکدیگر که نه سکوی پرتاب هم باشیم.... بخدا میشود دیگران چنین کردند شد داستان را دوست داشتم اگرچه قلب آدم را میفشارد روایتش قشنگ بود ذهن را به چالش میکشید آن خانه باصفا آن شهر خوش آب وهوا آن نهرهای آب با صدای لوق لوقش روی سنگها بوی خاک باران خورده که همه در ذهن میپیچید ولی خیلی زود با صفیر گلولهای مخدوش میشد. هفت شب طول کشید تا یک زن تنهای قربانی کتک خورده آنهم از یک فرد تحصیل کرده فرنگ رفته با طبق طبق ادعا اما بی اخلاق و متظاهر جان به جان آفرین تسلیم کند داستان از لابلای خاطرات او که نیمه جان است روایت میشود و گاه از زبان سوم شخص آن جا که مربوط به زمان حال است ودر آخر از زبان روح آن زن. عبارات قشنگی در داستان وجود دارد وعبرت آموز است و گوینده مسلط وتواناست.
عرض ادب و تشکر فراوان از تهیه کننده و دست اندرکاران این برنامه مفید و قابل ستایش،
عباس معروفی «سال بلوا» را در اردیبهشت ۱۳۶۸ شروع و در خرداد ۱۳۷۱ تمام کرد. یک رمان تراژیک و عاشقانه در زمانهای پر آشوب. یک اثر مدرن ایرانی که در آن فرم و سبک روایت خلاقانه است. فرم در اختیار محتوا قرار گرفته، با داستانی غیرخطی و از نظر زبان بسیار غنی. این کتاب پرفروش که نویسنده آن را در غربت نگاشته بود، در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسید.
جالب اینکه این کتاب در سریال شهرزاد دیده میشه.
نوشا، تنها فرزند سرهنگ نیلوفری و عالیه خانم است که پدرش به خاطر وعده وزارت جنگ از طرف دولت از شیراز به سنگسر میرود. این هجرت به نوعی باعث نابودی خودش و خانوادهاش میشود؛ چرا که حکم وزارت را هیچگاه دریافت نمیکند و رویای ملکه شدن دخترش را هم با خود به گور میبرد. زندگی دونفرهٔ نوشای ۱۷ ساله و مادرش آغاز میشود. نوشا عاشق حسینا کوزهگر شده اما با اینحال مجبور است تا به خواستگارش که تنها پزشک شهر است، یعنی دکتر معصوم پاسخ مثبت بدهد. شروع یک زندگی با بدبینی و شک. حسینا ناپدید میشود و نوشا در سراسر زندگی خودش را سرزنش میکند. وقتی حسینا برمیگردد و دکتر معصوم ماجرای عشق آنها را میفهمد، شروع به آزار نوشا میکند و این زد و خوردها در آخر منجر به مرگ نوشآفرین میشود؛ مرگی در مظلومیت.
نوشا خاطراتش را در هفت شب پایانی عمرش تعریف میکند. روایتی تبآلود با دیالوگهای ذهنی نوشا و به زبان اول شخص در روایت شبهای فرد داستان. شبهای زوج را نویسنده خودش روایت میکند. داستان مستقیم وارد اصل ماجرا میشود و مقدمهچینی زائد ندارد. روایتی از رنج و تاریخ در خلال سالهای جنگ جهانی دوم در ایران ۱۳۲۰. روایتی از مظلومیت زن
عباس معروفی «سال بلوا» را در اردیبهشت ۱۳۶۸ شروع و در خرداد ۱۳۷۱ تمام کرد. یک رمان تراژیک و عاشقانه در زمانهای پر آشوب. یک اثر مدرن ایرانی که در آن فرم و سبک روایت خلاقانه است. فرم در اختیار محتوا قرار گرفته، با داستانی غیرخطی و از نظر زبان بسیار غنی. این کتاب پرفروش که نویسنده آن را در غربت نگاشته بود، در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسید.
جالب اینکه این کتاب در سریال شهرزاد دیده میشه.
نوشا، تنها فرزند سرهنگ نیلوفری و عالیه خانم است که پدرش به خاطر وعده وزارت جنگ از طرف دولت از شیراز به سنگسر میرود. این هجرت به نوعی باعث نابودی خودش و خانوادهاش میشود؛ چرا که حکم وزارت را هیچگاه دریافت نمیکند و رویای ملکه شدن دخترش را هم با خود به گور میبرد. زندگی دونفرهٔ نوشای ۱۷ ساله و مادرش آغاز میشود. نوشا عاشق حسینا کوزهگر شده اما با اینحال مجبور است تا به خواستگارش که تنها پزشک شهر است، یعنی دکتر معصوم پاسخ مثبت بدهد. شروع یک زندگی با بدبینی و شک. حسینا ناپدید میشود و نوشا در سراسر زندگی خودش را سرزنش میکند. وقتی حسینا برمیگردد و دکتر معصوم ماجرای عشق آنها را میفهمد، شروع به آزار نوشا میکند و این زد و خوردها در آخر منجر به مرگ نوشآفرین میشود؛ مرگی در مظلومیت.
نوشا خاطراتش را در هفت شب پایانی عمرش تعریف میکند. روایتی تبآلود با دیالوگهای ذهنی نوشا و به زبان اول شخص در روایت شبهای فرد داستان. شبهای زوج را نویسنده خودش روایت میکند. داستان مستقیم وارد اصل ماجرا میشود و مقدمهچینی زائد ندارد. روایتی از رنج و تاریخ در خلال سالهای جنگ جهانی دوم در ایران ۱۳۲۰. روایتی از مظلومیت زن
عباس معروفی رو با رمان بینظیر و شاهکار، سمفونی مردگان شناختم، کتابی که ماهها در ذهنم ماند، و خواهد ماند، عباس معروفی کتاب سال بلوا رو هم به سبک سمفونی مردگان نوشته یعنی زمان در داستان خطی نیست و خواننده یا شنونده با ذهن و زمان سیال درگیر هست، در کتاب سال بلوا که سال وبا در جنگ جهانی دوم ۱۳۲۰ را تداعی میکند در ظاهر یک داستان عاشقانه و ظلم به زنان هست، اما عمیق که به داستان فکر کنید و اسامی کارکترها، متوجه دو پهلو روایت کردن استاد معروفی میشوید، مثلا شوهر نوشا، معصوم، نه بلکه معصوم نیست بلکه خیلی ظالمه، داستان در شهر سنگسر از توابع سمنان اتفاق افتاده که حالا دیگر اسم شهر شده مهدی شهر، از قضا استاد معروفی زاده همین سنگسر هست، اما استاد شهر سنگسر رو نماد کل ایران قرار داده، زنان انگار شهروند درجه دو هستند و اختیاری از خود ندارند، مردم با احداث کتابخانه که ان هم با هزینه شخصی ساخته شده مخالف هستند اما برای ساخته شدن دار، جشن میگیرن، مخالفان حکومت که از قضا روشنفکران جامعه هستند کشته میشوند اما نه با دار! راوی خانم رضوی خیلی عالی از پس خوانش کتاب بر آمده، اما من معتقدم چنین رمانهای ماندگار و تاریخی، اگر یک آقا خوانش صدای مردان و یک خانم خوانش صدای زنان باشد، کاری جذاب خواهد بود که متاسفانه در رمانهای تاریخی و زیبا چنین چیزی نمییابیم، شاید گفتن این مطلب هم خالی از لطف نباشد که در رمان جاوید، شاهکار استاد «اسماعیل فصیح» که بسیار خواندنی هست و داستان واقعی زردتشتی یزدی به نام جاوید هست در انتهای رمان که سال ۱۳۰۷ هست معلوم نمیشود که جاوید کجا میرود و دقیقا ۱۳۲۰ که جاوید ۳۰ ساله هست با همان مشخصات در رمان سال بلوا ظاهر میشود، که من رو شوکه کرد، رمان سال بلوا رو باید دوبار گوش داد.
داستان راجع به نوشآفرینه که تک دختر یه خانواده درست درمونه و عاشق یه پسر میشه و...
عباس معروفی کلاً یجوری مینویسه، یجاهایی از داستان و انگار بداهه مینویسه از زبون شخصیت، میدونی کلا یه مدلیه که تو کسی ندیده بودم، حتی به نصف کتابشم که رسیدی احساس میکنی تازه شروع کرده به گفتن، انگار داره کلاً یه آدم بداهه بداهه میگه و میره جلو، سبک جالب و عجیبیه کلاً، بعضی وقتا آدم گیج میشه باید بره عقبتر هی و تا آخر قصه بازم انگار چیز خاصی مشخص نبود و هی حرف تو حرف بود و شاید هم من توی تایم خوبی گوش ندادم بهش و شایدم چندروز بعد بفهمم چه خوب بوده، درکل تم عاشقانهی قشنگی داشت، بداهه نویسیهاشم خیلی جالب بود، کلا این مدلی نخونده بودم خاص بود اما درمقایسه با سمفونی مردگان؟ بنظرم قابل قیاس نبود.
باز هم این انتقاد درو برای بار چندم میگم که لطفا رسیدگی کنید، توی یکسری از کتابهاتون مشکل هست، یهو وسط داستانی اپیزود بعدی مشکل داره و دانلود نمیشه، محبوری بری یه نسخه الکترونیکی یا چاپی پیدا کنی و اون فرضا نیم ساعت رو بخونی تا بفهمی چیشد.
عباس معروفی کلاً یجوری مینویسه، یجاهایی از داستان و انگار بداهه مینویسه از زبون شخصیت، میدونی کلا یه مدلیه که تو کسی ندیده بودم، حتی به نصف کتابشم که رسیدی احساس میکنی تازه شروع کرده به گفتن، انگار داره کلاً یه آدم بداهه بداهه میگه و میره جلو، سبک جالب و عجیبیه کلاً، بعضی وقتا آدم گیج میشه باید بره عقبتر هی و تا آخر قصه بازم انگار چیز خاصی مشخص نبود و هی حرف تو حرف بود و شاید هم من توی تایم خوبی گوش ندادم بهش و شایدم چندروز بعد بفهمم چه خوب بوده، درکل تم عاشقانهی قشنگی داشت، بداهه نویسیهاشم خیلی جالب بود، کلا این مدلی نخونده بودم خاص بود اما درمقایسه با سمفونی مردگان؟ بنظرم قابل قیاس نبود.
باز هم این انتقاد درو برای بار چندم میگم که لطفا رسیدگی کنید، توی یکسری از کتابهاتون مشکل هست، یهو وسط داستانی اپیزود بعدی مشکل داره و دانلود نمیشه، محبوری بری یه نسخه الکترونیکی یا چاپی پیدا کنی و اون فرضا نیم ساعت رو بخونی تا بفهمی چیشد.
با سلام تشکر فراوان. نثر روان وساده کتاب و خوانش درست با انتقال موثر. اگر بخواهم نقدی هم داشته باشیم خیلی مختصر عرض کنم نوشا نقش اول رمان دختر سرهنگ نیلوفری از ابتدای جوانیش نشان از ذکاوت و هوشیاری دارد دختر توسری خور و ناتوانی نیست کما اینکه از همان روزهای تحصیلی گاه وبیگاه به بهانههای مختلف سری به پستوی کوزه گری میزده و از جام عشق حسینا مینوشید و حتی شبها را کنارش سر کرده و شب عروسیش طبق سنت و فرهنگ زمانه یک زن بوده نه دختر. چطور در مقابل ضربات مزر بر سرش و خونین و مالین شدن، در حالیکه سروان خسروی و شهردار و آقای حسن خان رئیس انجمن شهر که ملاقاتش آمدهاند کلامی اعتراض نمیکند!
این عاقبت شوم و درد ناک تنها برای نوشا نبوده برای پدرش بیشتر از این و وضع مادر بدتر و همه اینها بر میگردد به طمع ورزشهای پدرش و فیس و افاده مادرش. سر انجام همگی در عین خوشبختی ظاهری به بدبختترین خانواده سنگسر بدل شدند.
سربازان روس با آن نظم و سکوت و مراقبتها آیا هیچ برنامهای در سر نداشتند جز داشته کردن یکی از همقطاران خود؟!
هرچه جلو تر رفتم تا فضای سنگسر را به روشنی در ذهنم مجسم کنم نتوانستم یاد کلیدر افتادم که چقدر مکانها و موقعیتها را در ذهنم میتوانستم تصور کنم و بعد که برای بازدید و تحقیق به منطقه اطراف سبزوار رفتم مکانها وموقعیت چقدر شبیه همانی بود که تصور میکردم.
شخصیتها نصفه نیمه رها شدهاند حسین خان شب عروسی میزنه بیرون همزمان خبر میارن عروسش هم خود کشی کرده! همه چیز در هالهای از ابهام.
شخصیتها بدرستی پرورش نیافتهاند حتی حسینا خیلی مبهمه....
با این وجود خانم رضوی ممنون که احساس قهرمانان رو خوب منتقل کردند. کتابخوانی ما ایرانیها مدیون این خواهر و برادر جناب بهروز رضوی هست.
این عاقبت شوم و درد ناک تنها برای نوشا نبوده برای پدرش بیشتر از این و وضع مادر بدتر و همه اینها بر میگردد به طمع ورزشهای پدرش و فیس و افاده مادرش. سر انجام همگی در عین خوشبختی ظاهری به بدبختترین خانواده سنگسر بدل شدند.
سربازان روس با آن نظم و سکوت و مراقبتها آیا هیچ برنامهای در سر نداشتند جز داشته کردن یکی از همقطاران خود؟!
هرچه جلو تر رفتم تا فضای سنگسر را به روشنی در ذهنم مجسم کنم نتوانستم یاد کلیدر افتادم که چقدر مکانها و موقعیتها را در ذهنم میتوانستم تصور کنم و بعد که برای بازدید و تحقیق به منطقه اطراف سبزوار رفتم مکانها وموقعیت چقدر شبیه همانی بود که تصور میکردم.
شخصیتها نصفه نیمه رها شدهاند حسین خان شب عروسی میزنه بیرون همزمان خبر میارن عروسش هم خود کشی کرده! همه چیز در هالهای از ابهام.
شخصیتها بدرستی پرورش نیافتهاند حتی حسینا خیلی مبهمه....
با این وجود خانم رضوی ممنون که احساس قهرمانان رو خوب منتقل کردند. کتابخوانی ما ایرانیها مدیون این خواهر و برادر جناب بهروز رضوی هست.
کتاب سال بلوا داستان بسیاری غمگینی بود که از بافت خانوادگی به بطن اجتماع میرفت و به حوادث تاریخی شخصیتهایی اجتماعی و فردی میبخشید.
قهرمانهای داستان حالتی از صفر و یک داشتند یا بسیار خوب بودند و معصوم و بی گناه به نظر میرسیدند یا در خباثت و بدی رفتار نظیر نداشتند و طیف خاکستری تر داستان به نوعی آگاه و در عین حال ناچار نشان داده شده بودند.
داستان عجیبی هست که در دل خودش بسیاری از عادات عرفی و اجتماعی رو هم به نمایش گذاشته و اگرچه به لحاظ محیط داستانی شرایط متفاوتی رو به تصویر کشیده اما باز هم از افراد هست و جزئیات که تلاش میکنه شرایط کلی یک اجتماع در ذهن مخاطب شکل بگیره.
عشق ناکام و سوزناکی در داستان هست که قربانی تضاد طبقاتی و فرهنگی میشه و در عین حال همین عشق هست که معیاری برای تعیین خوبها و بدهای داستان میسازه.
کتاب اثر گذار و غمگینی هست که عشق قربانی شده و سوزناکش بر بار اثر گذاری حوادث اجتماعیش اضافه میکنه.
قهرمانهای داستان حالتی از صفر و یک داشتند یا بسیار خوب بودند و معصوم و بی گناه به نظر میرسیدند یا در خباثت و بدی رفتار نظیر نداشتند و طیف خاکستری تر داستان به نوعی آگاه و در عین حال ناچار نشان داده شده بودند.
داستان عجیبی هست که در دل خودش بسیاری از عادات عرفی و اجتماعی رو هم به نمایش گذاشته و اگرچه به لحاظ محیط داستانی شرایط متفاوتی رو به تصویر کشیده اما باز هم از افراد هست و جزئیات که تلاش میکنه شرایط کلی یک اجتماع در ذهن مخاطب شکل بگیره.
عشق ناکام و سوزناکی در داستان هست که قربانی تضاد طبقاتی و فرهنگی میشه و در عین حال همین عشق هست که معیاری برای تعیین خوبها و بدهای داستان میسازه.
کتاب اثر گذار و غمگینی هست که عشق قربانی شده و سوزناکش بر بار اثر گذاری حوادث اجتماعیش اضافه میکنه.
بسیار عالی، واقعا لذت بردم. قلم مرحوم معروفی آدم را میکشاند به دنبال خودش و شیفتهاش میکند. داستان هایش بسیار غمناک است و حاوی نشانههای بسیار که شاید باید چند بار بخوانی تا بفهمیش ولی شیرین است. ابتدا داستان بسان پازلی درهم ریخته است که کم کم شکل میگیرد و قطعات که در جای خودشان قرار میگیرند حظ مخاطب تکمیل میگردد. به سبب رفت و برگشتهای بسیار در زمان و بهره مندی از دو راوی (هم اول شخص و هم دانای کل) فهمیدن داستان نیاز به حواس شش دانگ دارد. قبلا رمان سمفونی مردگان را شنیده بودم و این رمان به مراتب کم حجم تر و ساده تر است ولی واقعا جذاب و گیراست. فضای داستان به شدت مرا به یاد خانه ادریسیها اثر بانو غزاله علیزاده میانداخت. صدا و روایت بانو رضوی بسیار عالی بود و به خوبی حس جاری در داستان و شخصیتها را به مخاطب میرساند. واقعا مایلم باز با صدای ایشان کتاب بشنوم. با سپاس از کتابراه
با سلام و عرض ادب کتاب سال بلوا به قلم عباس معروفی داستانی پر از ماجرا و بر محور حوادث جنگ جهانی دوم ودوران رضا خان وماجرای عشقی ناکام.. کتاب چاپی و سالها پیش خوانده بودم به عنوان یک رمان ایرانی بسیار پر از ماجرا ومو به مو وقایع توضیح داده شده راوی خانم رضوی بسیار عالی وبسیار روان داستان و برای مخاطب جذابتر کرده اند. هر بخش حاشیه زیاد دارد ولی در یک ریتم خاص به انتهای داستان خواهید رسید. به نظرمن جذابیت ماجرا در نرسیدن به عشق و نامام ماندن بود. در صورتیکه دو عاشق به هم میرسیدند دقیقا داستانی مثل کتاب بامداد خمار ادامه پیدا میکرد یعنی تنفر از عشق و عاشقی و شیرینی و جذابیت هر عشقی زمانی ماندگار خواهد شد که دونفر عاشق ومعشوق به وصال نرسند. داستان فرازو نشیب فراوان و مدام پرش به زمان گذشته واینده دارد با دقت گوش کنید
امان از قلم بی مانند استاد معروفیو چقدر شیرین است صدای عاطفه در این داستانو چقدر دلنشین است نوای موسیقی در میانههای داستان.... خوشحالم که فرصت داشتم تا کتابی دیگر از استاد را بخوانم. این انتخاب دومم از شاهکارهای استاد معروفی است. اولی سمفونی مردگان بود... معرکه وبی مانند.. و اینک سال بلوا.. تفسیر موقعیت به گونه ایست که گویی وسط داستانی.. قوی و روشن. نمیدانم این چه سری است که با اینکه مضمون داستان تلخ است اما بسیار دلنشین و شنیدنی است. این هم از استعدادهای بی نظیر استاد است در شیرین کردن تلخی ها.... البته من تازه کتاب را شروع کردم و هنوز تا انتهای آن بسیار مانده اما وقتی جرعهی اولش را نوشیدم دانستم که چقدر خواستنی است... داستان دختری نازپرورده که در ۱۷ سالگیاش در دل شور عشقی داشته اما بازی خور تقدیر شده و به آن نرسیده و اسیر دست نامرد گردیده..
داستان، خوب بود. همپای «سمفونی مردگان» و «فریدون سه پسر داشت» نبود اما هنوز خوب بود و اگه به رمان فارسی علاقه دارید یکی از کتابهایی که باید بخونید (یا بشنوید). راوی هم عالی بود.
نکات قوت و ضعف (از نظر من):
+ داستان جذاب و بی تعارف. خوبه که داستانها همیشه هم ختم به خیر نشن، بیشتر شبیه زندگی واقعی میشن
+ فضا و زمان داستان در دورهای از تاریخ معاصر که پتانسیل زیادی برای فضاسازی داره و نویسنده ازش خیلی خوب استفاده کرده
- روایت داستان زنی به عنوان شخصیت اول داستان، از زبان نویسنده مرد، کمی ضعیف از کار در اومده. شاید اگه نویسنده زن بود بیشتر میتونست تکتک شخصیتهای زن رو در داستان بهشون بپردازه. یا شاید بهتر بود با همین موضوعات و داستان، قصه در فصول مختلف حول شخصیتهای مختلف مرد با پرداختن به جزییات بیشتری از گذشته و آیندهشون بپردازه
نکات قوت و ضعف (از نظر من):
+ داستان جذاب و بی تعارف. خوبه که داستانها همیشه هم ختم به خیر نشن، بیشتر شبیه زندگی واقعی میشن
+ فضا و زمان داستان در دورهای از تاریخ معاصر که پتانسیل زیادی برای فضاسازی داره و نویسنده ازش خیلی خوب استفاده کرده
- روایت داستان زنی به عنوان شخصیت اول داستان، از زبان نویسنده مرد، کمی ضعیف از کار در اومده. شاید اگه نویسنده زن بود بیشتر میتونست تکتک شخصیتهای زن رو در داستان بهشون بپردازه. یا شاید بهتر بود با همین موضوعات و داستان، قصه در فصول مختلف حول شخصیتهای مختلف مرد با پرداختن به جزییات بیشتری از گذشته و آیندهشون بپردازه
سال بلوا، میخواهم افکارم را یکجا جمع کنم بنویسم از چی از کتاب این که تنها یک کتاب نبود اینکه دلم گرفت اینکه مظلومیت خیلیها رو به یاد آدم میآورد اینکه یک شاهکار ادب فارسی بود این کتاب فراتر از یک رمان یا یک داستان بود اونقدر زیر پوست این کتاب واقعیتهای جامعهی ما نهفته بود که نمیشود با تنها ۱۵۰۰ کلمه در موردش قضاوت کرد یا تجزیه تحلیلش کرد مثل یک مثنوی باید خواند و شنید و مدتها بحث کرد زیبا در یک کلمه من تا به امروز کتابی رو اینچنین پیشنهاد نکردم به شدت بهتون پیشنهاد میکنم همین الان بخرید و از صدای زیبای راوی و قصهی زیبای استاد معروفی لذت ببرید دنبال راست و دروغ این قصه نباشید نوش آفرینها کم نیستند پاینده باد کتابراه دوست این روزهای من
عباس معروفی نازنین، غوغای این کتاب همیشه در سر و روحم بود.. و خوشحالم که حالا دوباره آنرا در خلسه شنیدم..
اسم کتاب فوق العاده و با زیرکی مخصوص نویسنده انتخاب شده، دقیق، و حاوی بار سنگینی از تجربه ایشان..
جملات کتاب را باید مو به مو گوش کرد..
و دوباره شنید، مکث کرد، فکر کرد، با گوشت و خون احساس کرد و چندباره حکایت را از نو مرور کرد..
سرشار از آمیزههای تاریخی، آموزشی..
چقدر حیف که عباس جان معروفی دیگر نیست تا چنین شگفت ساز دست به قلم ببرد و روح آدمیزاد را اینگونه به تحریر درآورد.. 😢
حیف دیگر کسی مثل او نمیتواند حرفهای ناگفته ما را با این ظرافت از گذشته، به زبان حال بنویسد..
حتما و هزارباره پیشنهاد میشود.. 👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
اسم کتاب فوق العاده و با زیرکی مخصوص نویسنده انتخاب شده، دقیق، و حاوی بار سنگینی از تجربه ایشان..
جملات کتاب را باید مو به مو گوش کرد..
و دوباره شنید، مکث کرد، فکر کرد، با گوشت و خون احساس کرد و چندباره حکایت را از نو مرور کرد..
سرشار از آمیزههای تاریخی، آموزشی..
چقدر حیف که عباس جان معروفی دیگر نیست تا چنین شگفت ساز دست به قلم ببرد و روح آدمیزاد را اینگونه به تحریر درآورد.. 😢
حیف دیگر کسی مثل او نمیتواند حرفهای ناگفته ما را با این ظرافت از گذشته، به زبان حال بنویسد..
حتما و هزارباره پیشنهاد میشود.. 👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
بسیار عالی و خوب بود بود
از خانم رضوی تشکر میکنم. (فقطای کاش اینقدر به غلط کلمه سگها پارس میکردند رو درست تلفظ میکردند) سگها پاس میدهند و واق واق میکنند. (پارس اسم کشور مون هست)
جناب معرفی هم کارشون عالی است و از شخصیت نوش آفرین و دکتر و مردم ساده بیان کردند و ما را به آن دوران بردند و جالبتر از همه درگیری ایران و مردم بعد از قاجار بی لیاقت که چقدر زمان برد تا توانسته شد به پای خود بایستند و جان دوباره بگیرند و چقدر سال بلوا به این سالها نزدیک است با وجود این کرونا و غیره
و حال چقدر باید بگذرد تا دوباره جان بگیریم….
به قول داستان مگر نمیشود که……
از خانم رضوی تشکر میکنم. (فقطای کاش اینقدر به غلط کلمه سگها پارس میکردند رو درست تلفظ میکردند) سگها پاس میدهند و واق واق میکنند. (پارس اسم کشور مون هست)
جناب معرفی هم کارشون عالی است و از شخصیت نوش آفرین و دکتر و مردم ساده بیان کردند و ما را به آن دوران بردند و جالبتر از همه درگیری ایران و مردم بعد از قاجار بی لیاقت که چقدر زمان برد تا توانسته شد به پای خود بایستند و جان دوباره بگیرند و چقدر سال بلوا به این سالها نزدیک است با وجود این کرونا و غیره
و حال چقدر باید بگذرد تا دوباره جان بگیریم….
به قول داستان مگر نمیشود که……
در شنیدن کتاب شک نداشته باشید، هرچند کتاب از نظر اسلوب داستان و تکنیک هاى نوشتارى سیال در سطح سمفونى مردگان نیست، اما.. بسیار شنیدنى و دلنشین است. اگر از کتابهاى جعفر شهرى مثل شکر تلخ و یا على محمد افغانى و امثالهم و زمانى که داستان در آن سپرى میشود لذت میبرید، این کتاب شما را قانع میکند. تاریخ، فرهنگ، جغرافیاى تاریخى در این اثر قابل تفحص میباشد. نوع روایت راوى بسیار دلنشین و موسیقى به جا و مطلوب است.
باید شنید که چه بر این مردم گذشت تا به سال ٥٧ رسید و چگونه تاریخ سعى بر تکرار خود با تکیه بر فراموشى تاریخى مردم ما دارد.
باید شنید که چه بر این مردم گذشت تا به سال ٥٧ رسید و چگونه تاریخ سعى بر تکرار خود با تکیه بر فراموشى تاریخى مردم ما دارد.
با سلام این کتاب نیمی واقعی بود اتفاقهایی که در آن دوران افتاده بود در سنگسر تا حدود زیادی وحتی نامها وخیابانها وجود داشته ودارند واینکه داستان نوشا واقعی بوده یا نه نمیدونم من فکر میکنم نویسنده جناب معروفی مدتی در سنگسر زندگی کرده در مورد تمام وقایع از کسانیکه در آن وقت زنده بودن پرسیده خیلی جالب بود کتاب برام واین سبک نوشتن که کاملا خواننده رو میبره به آن زمان تاریخ بسیار جذاب بود سپاسگزارم از کتابراه، جناب معروفی وهمینطور صدای زیبا و مسلط وبسیار گیرای خانم عاطفه رضوی عزیز🙏🙏🙏🙏🙏
صدای خانم رضوی عااالی بود ولی این داستان یک موضوع بسیار محدود بود که بینهااااااایت کش بیخود و کلافه کننده پیدا کرده بود. پر از درد و غم فلاکت.. من همیشه رمانهای غربی میخونم چون در اخر به یک نتیجه و یه دیدگاه متفاوت ختم میشه و این کتاب کلا روح و روان منو پر از غم کرد. خیلی ارزش خواندن برای کسانی که از داستانهای پر از غمو ظلمو مرگ و زورگویی و حسرت گریزانند ندارد. هیچ چیزی به احساس و دیدگاه ادم اضافه که نمیکنه این داستان بلکه تا سرحد مرگ ادمو غمگین و ناامید میکنه. برامجالبه که دوستانی که نظرشون رو ثبت کردن از چیه این داستان زبونشون بند اومده...
کتاب بسیار قوی بود و از لحاظ ادبی قابل توجه است. با اینکه مدام داستان به عقب جلو می رود وگذشته و حال در کنار هم تعریف میشود ولی خواننده گیج نمیشود و بیشتر از مهارت نویسنده متعجب میشود که چطور این کلاف سر در گم باز و بازتر میشود. بنظرم من در این رمان همه چیز سر جای خودش بود و تضاد نداشت. تشبیه ها وتوصیف ها خیلی زیبا بود و تکراری نبود. قسمت آخر داستان هم دوست داشتم چون هم یکباره تمام نشد و با اعتقادات من تناسب داشت. باتشکراز کتابراه و آرزوی موفقیت برای نویسنده عزیز آقای عباس معروفی و صدا و خوانش زیبای خانم عاطفه رضوی
رمان سال بلوا، در ۷ شب اتفاق میافته که راوی داستان یکی در میان، خود نویسنده و شخصیت اصلی یعنی نوش آفرین هست. قصه در زمان رضا شاه و جنگ جهانی دوم هست.
تکنیکهای جناب معروفی در جابجایی زمان، ترکیب افسانه و قصه اصلی منحصر به فرد هست و به جذابیت کتاب اضافه میکنه.
زن ستیزی و مرد سالاری اون زمان، موضوع اصلی قصه هست اما به نوعی واکنشهای نوش آفرین که قربانی شدن خود خواسته هست قصه رو متفاوت میکنه. داستان، تلخ هست اما مثل سمفونی مردگان، سیاه نیست،
صدای دلنشین خانم رضوی جذابیت نسخه صوتی کتاب رو دو چندان میکنه.
تکنیکهای جناب معروفی در جابجایی زمان، ترکیب افسانه و قصه اصلی منحصر به فرد هست و به جذابیت کتاب اضافه میکنه.
زن ستیزی و مرد سالاری اون زمان، موضوع اصلی قصه هست اما به نوعی واکنشهای نوش آفرین که قربانی شدن خود خواسته هست قصه رو متفاوت میکنه. داستان، تلخ هست اما مثل سمفونی مردگان، سیاه نیست،
صدای دلنشین خانم رضوی جذابیت نسخه صوتی کتاب رو دو چندان میکنه.
داستانی عاشقانه و تاحدودی اروتیسم در دل حوادث تاریخی و سیاسی.
نقدم ب حجم مطالب و روایت یک داستان است. میتوانست ب شخصیتهای داستان مثل جاوید و یا نازلا بیشتر بپردازد یا دوداستان را همزمان در این حجم مطالب پیش میبرد. از همان اپیزود اول خواننده متوجه داستان قتل شخصیت نوشا بدست معصوم بدلیل خیانت پی میبرد. و موضوع داستان کششی برای ادامه دادن نداشت اما نوع ادبیات و نثر داستان نوع بیان و صدای راوی و موزیک دلیلی برای ادامه دادن ب داستان بود
متشکرم
نقدم ب حجم مطالب و روایت یک داستان است. میتوانست ب شخصیتهای داستان مثل جاوید و یا نازلا بیشتر بپردازد یا دوداستان را همزمان در این حجم مطالب پیش میبرد. از همان اپیزود اول خواننده متوجه داستان قتل شخصیت نوشا بدست معصوم بدلیل خیانت پی میبرد. و موضوع داستان کششی برای ادامه دادن نداشت اما نوع ادبیات و نثر داستان نوع بیان و صدای راوی و موزیک دلیلی برای ادامه دادن ب داستان بود
متشکرم
چقدر پایان این کتاب درد داشت و چقدر زیبا آقای معروفی کل داستان رو با جزییات دقیق به تصویر کشیده بود و چقدر زیباتر خانم رضوی به گویندگی پرداخته بود.
این کتاب روایت دختری به نام نوشاست، روایت هزاران نوشای قدیم و جدید در کشور ما که قربانی تعصبهای افراطی و ازدواجهای تحمیلی میشوند و چه عشقهایی که به کام مرگ رسیدهاند.
جذاب، با روایت پراکنده که نشانگر ذهن آشفتهی نوشا ولی توانایی نویسنده در فهماندن ماجرا بود. عالی، توصیه میکنم بی برو برگرد گوشش بدید.
این کتاب روایت دختری به نام نوشاست، روایت هزاران نوشای قدیم و جدید در کشور ما که قربانی تعصبهای افراطی و ازدواجهای تحمیلی میشوند و چه عشقهایی که به کام مرگ رسیدهاند.
جذاب، با روایت پراکنده که نشانگر ذهن آشفتهی نوشا ولی توانایی نویسنده در فهماندن ماجرا بود. عالی، توصیه میکنم بی برو برگرد گوشش بدید.
من کتابو دوست داشتم به نظرم قلم گرم و روانی داشت نویسنده، اما داستان غم انگیزی داشت، مخصوصا اگر یک خانوم این داستانو بخونه و همزاد پندازی کنه ناخودآگاه کاملا اذیت میشه، تا یک سوم داستان خیلی برام جذاب نبود اما بعدش کاملا جذابیت داشت، تو انتخاب و گوش دادن این کتاب دو چیزو درنظر بگیری اگه تحمل داستان تلخ رو ندارید و یا الان روحیه شو ندارید بعدا بخونیدش و اگر خوندید و تا یک سوم داستان جذب نشدید حتما صبور باشید چون بعدش کاملا جذاب میشه...
بسیار افسوس از پایان این کتاب و چقدر تونستم با این کتاب بفهمم که زمان گذشته هم آنچنان خوشی نبوده و مردم بیچاره ی من سالهای پی در پی در غم و مصیبت و فقر بوده اند بی نهایت قشنگه و فضاسازی ها بی نهایت زنده است. برای هر زنی پیشنهاد میشه بخونه اما کتاب صحنه دار هست و با صدای بلند در جمع گوش ندهید صدای خانوم بازیگر انقدر زیبا و دلنشین بود که اصلا خسته نشدم از شنیدن این کتاب و دائم مشتاق شب بعدی بودم خوشحالم از خریدن این کتاب صوتی
وقوع داستان در شهر سنگسر یکی از شهرهای سمنان هست. سرهنگ نیلوفری به خاطر پیشرفت در کارش از فارس به آن جا مهاجرت کرد و همسرش تابع او بود، دخترش (نوشافرین) عاشق پسری به نام حسینا شد ولی در شرایط اجتماعی و حکومتی آن زمان، عشق آنها تبدیل به عشق ممنوعه شد. داستان حکایت زورگوییها و خشونتهایی است که علیه زنان در جامعه ایران رخ میدهد و مقصر تمامی این اتفاقات سکوت زنان است. سکوت و سکوت و..
سال بلوا کتابی که از خواندنش پشیمان نیستم.
سال بلوا کتابی که از خواندنش پشیمان نیستم.
وای سال بلوا این کتاب خودش بلواست اتفاقی که برای دختر سرهنگ نیلوفری میوفته و به عشقش نمیرسه آخرش اسیر یه ادمی میشه که نه درکی از عشق داره نه ذوق داره نه هیچی.. رمان عاشقانه بود یه سری فصلها دلم بحال عشق پاکش میسوخت و اشکم در میومد، مقایسه کردناش عشقش و جای شوهرش تجسم میکرد بیچاره حسینا.. خیلی تشکر میکنم از راوی این داستان صداگذاری موسیقی عالی بود این کتابم یکبار دیگه گوش میکنم واقعا لذت بخش بود ممنونم از کتابراه
تلخیِ شیرینی که به شما با خوندن این کتاب تزریق میشه غیرقابل توصیفه چند باری شاید باید تحمل کنید اما نمیتونید رها کنید این کتاب رو که سرشار از متد قوی و اصولی ادبیات هست و بسیار بسیار جذاب! استاد معروفی قلمی دارند که لازم به تعریف و تشویق نیست خودتون با خوندن کتاب هاشون ملتفت میشین اگر به دنبال کتابی هستین که به همراهش یک زندگی رو تجربه کنید از دست ندید! سمفونی مردگان رو هم همچنین!
عالی، بینظیر
خیلی این کتاب را دوست داشتم. مثل بقیهی کتابهای آقای معروفی عالی بود. کتاب با تکنیک سیال ذهن نوشته شده. با نثری قوی، توصیفات زیبا، حس همذات پنداری خواننده را به شدت درگیر میکند. از شنیدن کتاب بسیار لذت بردم. اجرای خانم رضوی بینظیر بود.
با این که داستان تلخ بود ولی به قدری زیبا نوشته شده بود که از شنیدنش بسیار لذت بردم و نسهخی چاپی را هم تهیه کردم.
خیلی این کتاب را دوست داشتم. مثل بقیهی کتابهای آقای معروفی عالی بود. کتاب با تکنیک سیال ذهن نوشته شده. با نثری قوی، توصیفات زیبا، حس همذات پنداری خواننده را به شدت درگیر میکند. از شنیدن کتاب بسیار لذت بردم. اجرای خانم رضوی بینظیر بود.
با این که داستان تلخ بود ولی به قدری زیبا نوشته شده بود که از شنیدنش بسیار لذت بردم و نسهخی چاپی را هم تهیه کردم.
کتابهای عباس معروفی رو خیلی دوست دارم، همیشه یک شخصیت توی داستانهاش پیدا میشه که بتونیم باهاش همزاد پنداری بکنیم و این همزاد پنداری باعث میشه داستان بیشتر توی وجودمون رخنه کنه... به نظر من واقعا ارزش شنیدن داشت. اگر ژانرهای درام، رمانتیک و کمی تلخ دوست دارن این کتاب و سمفونی مردگان رو هم به دوستان پیشنهاد میکنم. البته که صدای خانم رضوی هم به زیبایی داستان میافزود.
نثر عباس معروفی شنیدنیست..... زیبایی کتاب سمفونی مردگان منو ترغیب به خوندن این کتاب کرد.... اما خب چیزی که منو خیلی اذیت کرد این بهم ریختگی زمان بود که این مشکل رو با کتاب قبلی هم داشتم و شاید دلیلش عدم تمرکز من بود....
اما بهرحال داستان شیرین بود و پایان کمی تلخ و شاید کمی گنگ....
صدای خانم رضوی چقدر میخورد به این کار و چقدر خوب اجرا کردن....
اما بهرحال داستان شیرین بود و پایان کمی تلخ و شاید کمی گنگ....
صدای خانم رضوی چقدر میخورد به این کار و چقدر خوب اجرا کردن....
عباس معروفی بهترین نویسنده و رمان نویسی بوده که با خواندن کتابهای ایشون به این درک میرسید. سال بلوا هم یکی از آثار و گنجینههای ادبی ایرانه. که مثل کتاب سمفونی مردگان بی نظیره شما دقیقا در حال و هوای سالهای 1300 تا 1320 و شرایط و برهه تاریخی اون دوران قرار میگیرید.
ضمنا صدای گوینده لذت این اثر رو دو چندان کرده. کتاب راه ممنون.
ضمنا صدای گوینده لذت این اثر رو دو چندان کرده. کتاب راه ممنون.
کتاب ارزندهای ست. گویندگی خانم رضوی هم فوق العاده بود.
جالبه که جناب معروفی، در دو کتاب سمفونی مردگان و سال بلوا علاوه بر توصیف شخصیتها، رنج زنان را، بسیار دقیق و زیبا یه تصویر کشیده اند، من فکر میکردم این کار بیشتر مختص زنان نویسنده است.
توصیه میکنم حتما این کتاب رو در کتابخانه مون داشته باشیم و البته مطالعه کنیم.
جالبه که جناب معروفی، در دو کتاب سمفونی مردگان و سال بلوا علاوه بر توصیف شخصیتها، رنج زنان را، بسیار دقیق و زیبا یه تصویر کشیده اند، من فکر میکردم این کار بیشتر مختص زنان نویسنده است.
توصیه میکنم حتما این کتاب رو در کتابخانه مون داشته باشیم و البته مطالعه کنیم.
رمان خوبی بود جذبش شدم و در زمان کوتاهی تمومش کردم. داستان وصف حال زنی در سالهای رضا شاه زندگی میکرده که عاشق مردی میشه و با مخالفت خانوادهاش روبرو میشه و به یه ازدواج بدون عشقی تن میده و درکنارش شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه رو شرح میده که متاسفانه از لحاظ اجتماعی هیچ فرقی نکردیم و در ۸۰ سال قبل هنوز گرفتار و جامعه بیمار داریم
داستان عجیبی است سرگذشت زنی زیبا که عشق زندگیش را پر از درد کرده. در عین جذابیت دل آدم با غم نوشا و حسینا درد میگیرد، تنگ و تیره میشود و هر لحظه میخواهی آن را کنار بگذاری تا از ناراحتی دور شوی ولی نمیشود و دوباره به سراغش میروی. تا آخر کتاب متوجه داستان نشدم و وقتی تمام شد تازه فهمیدم چه شده و احتمالا دوباره گوش بدهم
داستان حدود سال 1316 اتفاق میافتد تلفیقی از اوضاع سیاسی آن موقع و قصهای درام. ابتدای کار آدم گیج میشه قصه بین زمان حال و گذشته و آینده روایت میشه اما همین جذاب ترش میکنه صدای راوی خانم رضوی بسیار زیبا بود متشکرم کتابراه
عاشق تکه کلام" چه اهمیتی دارد" شدم. نوشاهای زیادی هنوز هم وجود دارند
عاشق تکه کلام" چه اهمیتی دارد" شدم. نوشاهای زیادی هنوز هم وجود دارند
کفشهای نوشا (شخصیت اصلی داستان) رو میپوشیم و با اون زندگیش رو تجربه میکنیم. زندگیای که امثالش رو در این جامعه بسیار دیدیم و مظلومیتی که زنان ما رو غرق کرده. عباس معروفی درین کتاب خیلی دقیقتر از یک زن در مورد احساسات زن میگوید و سبک داستان پردازی اون نمایانگر ذهن پویا و قوی ایشونه.
متن و نگرش این رمان دقیقا نقطه مقابل رمان "بامداد خمار" است که به نظرم بامداد خمار به مراتب اثرگذار تر بود. این رمان متاثر کننده بود نه اثرگذار و قدرت و شهامت زنان (نوشا بعنوان یک ثمبل) را نادیده گرفته فقط و فقط یک قربانی از آن معرفی میکند که نکته منفی این رمان است به همین دلیل امتیاز کامل به آن نمیدهم.
متاسفانه این داستان خیانت را به بهانه عشق توجیه میکند. ازدواج پیمان مقدسی است که هر عشق دیگری در آن بیمعنی است. در هیچ فرهنگی عشق زن متاهل به مرد دیگری پذیرفته نیست. این قانون طبیعت است و زنان اینچنینی بیمار روانیاند. و درمانی برای آنها جز جدایی و بدبختی نیست.
در این کتاب مانند کتاب سمفونی مردگان بیش از اندازه به زیبایی ظاهری زن و عشقهای لحظهای تاکید شده است. آنچه که اکنون گریبانگیر جامعه ما شده است. همچنین موضوعات سیاه و غیر واقعی زیادی آورده شده است.
در این کتاب مانند کتاب سمفونی مردگان بیش از اندازه به زیبایی ظاهری زن و عشقهای لحظهای تاکید شده است. آنچه که اکنون گریبانگیر جامعه ما شده است. همچنین موضوعات سیاه و غیر واقعی زیادی آورده شده است.
جزو بهترین رمانهایی که خوندم! پرشها و سیر در زمان راوی چقدر زیبا بود. کاش این رمان فیلم میشد از بس که زیباست. اولین کتاب بود که از عباس معروفی میخوندم واقعا عالی بود. گوینده هم که خانم عاطفه رضوی با صدا و بیان بی نظیرشون خیلی روی جذابیت داستان اثر بیشتری گذاشت و به شخصیت اصلی میومد
کتاب خوبى بود، ولى خیلى جسته گریخته بود و مخصوصاً اوایل داستان نمیشد زمانهاى داستان را تشخیص داد و فهمید که راوى داستان رویاهایش را تعریف میکند یا خاطراتش را!! از خواندنش پشیمان نیستم جالب بود و به خواندنش مى ارزید و خانم عاطفه رضوى هم انصافاً خیلى عالى از پس راوى گرى این اثر بر آمده اند
سلام، خب من این کتاب رو تموم کردم، خیلی قشنگ بود عجب کتابیه این سال بلوا! قبلا نمیتونستم ماجرا این کتاب رو درک کنم_چند بار ولش کردم_ ولی الان عاشقش شدم، اینکه جاویدمون هم اینجا بود خیلی دوست داشتم😍_شخصیت اصلی داستان جاوید و تلخ کام جناب اسماعیل فصیح_ خداوند جناب معروفی رو رحمت کنه عجب قلمی داشتن!
ابتدای داستان یکم خسته کننده بود توصیفهایی شده بود که جذابیتی برای خواننده نداره ولی ازی جای به بعد جذابیت داستان شروع میشه و کوچکترین توصیف هم برای خواننده خوشاینده، البته که مانند سمفونی مردگان داستان تلخ و تاریک ولی شنیدنش خالی از لذت نیست، مخصوصا با صدای گیرای خانم رضوی عزیز
نویسنده بسیار عالی نابسامانی آن دوران و رنج زنان و مرد سالاری را به نگارش درآورده بود چقدر لذت بردم از جملههای ادبی و دلنشین کتاب وچقدر زیبا ومنحصر بفرد بود خوانش خانم رضوی به نظر من یکی از ویژگیهای بارز این کتاب شنیدنی گویندگی عالی و مسلط این کتاب بود
دست مریزاد آقای معروفی
زنده باد خانم رضوی
دست مریزاد آقای معروفی
زنده باد خانم رضوی
نوبسنده قلم بسیار توانایى دارد و خیلى عجیب و غیر قابل باور ذهن را از یک سمت به سمت دیگر مى کشاند. سبک نوشتارى آقاى معروفى خاص خودشان است و براى درک این رمان صبر و تحمل از ابزارهاى لازم براى شنونده میباشد.
بیان فصیح و صداى زیباى خانم رضوى کمک شایانى به ایجاد ارتباط بین نوبسنده و شنونده مى نماید.
بیان فصیح و صداى زیباى خانم رضوى کمک شایانى به ایجاد ارتباط بین نوبسنده و شنونده مى نماید.
رمانی بسیار جذاب و غمگین بود. من خیلی لذت بردم.
اولش نمیدونی کدوم جمله از گذشته اس کدوم حال و کدوم آینده و همین خیلی جذاب ترش میکنه
چون هی برات سوال پیش میاد و هی دنبال پاسخ سوالات میگردی
گوینده هم بسیار زیبا روایت میکنه بسیار شیرین. ولی متاسفانه صدای کار کمه. مثل کتابای صوتی دیگه صداش بلند نیست
اولش نمیدونی کدوم جمله از گذشته اس کدوم حال و کدوم آینده و همین خیلی جذاب ترش میکنه
چون هی برات سوال پیش میاد و هی دنبال پاسخ سوالات میگردی
گوینده هم بسیار زیبا روایت میکنه بسیار شیرین. ولی متاسفانه صدای کار کمه. مثل کتابای صوتی دیگه صداش بلند نیست
رمان خوبی بود خیلی جذب شدم دلم میخواست تا آخر بخوانم و بخوابم کمی غمگین بود خیلی همزاد پنداری کردم احساس غم میکردم
کاش نمیدیدم نمیدانم چطور خودم را بازیابی کنم انگار زندگی منو داره میگه با اینکه ازدواج خوبی داشتم ولی محدودیتهای زنان مرا ناراحت میکنه
پیشنهاد نمیکنم بخوانید
کاش نمیدیدم نمیدانم چطور خودم را بازیابی کنم انگار زندگی منو داره میگه با اینکه ازدواج خوبی داشتم ولی محدودیتهای زنان مرا ناراحت میکنه
پیشنهاد نمیکنم بخوانید
سال بلوا
نوشتهی عباس معروفی
انتشارات ققنوس
نسخهی کتاب صوتی از نشر آوانامه
گوینده: عاطفه رضوی
امتیاز گودردز: ۳. ۸۸ از ۵
همین الان کتاب رو تموم کردم و زبونم بند اومده از وصف کردنش.
تا قبل از خوندن “سال بلوا” فکر میکردم که هیچ رمان ایرانیای نمیتونه در حد و اندازههای “سمفونی مردگان” عباس معروفی باشه. ولی بعد از خوندن این کتاب فهمیدم که این عباس معروفیه که حرفی واسه گفتن باقی نمیذاره!
قلم بینظیر نویسنده و اجرای فوق العادهی “عاطفه رضوی” در نشر “آوانامه”، این کتاب رو تبدیل به یکی از بهترین کتابهایی که خونده بودم کرد.
پی نوشت: نثر عباس معروفی بسیار غم انگیز اما در عین حال بسیار شیرین است. جوری که احتمالا به پهنای صورت اشک خواهید ریخت.
از متن کتاب:
می دانی اولین بوسهی جهان چطور کشف شد؟ در زمانهای بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دستهاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لبهای مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم؟ناچار با لب برداشت، شیرین بود، ادامه دادند.
————————
مگر نمیشود آدم سالهای بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟!
————————
گفت: مرا یادت هست؟
دویدم و در راه فکر کردم که من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همهی تاریخ است؟ و چرا آدمها در یاد من زندگی میکنند و من در یاد هیچکس نیستم؟
————————
گفتم به همین سادگی است. آدم این همه به خودش مغرور است که خیال میکند هیچوقت از کار نمیافتد. بعد یکباره میبیند که دنیا با سرعت دور میشود و او جا مانده است.
جمعه ۱۶ فروردین ۹۸
#علی_شیبانی