نقد، بررسی و نظرات کتاب دختری که رهایش کردی - جوجو مویز
4.7
540 رای
مرتبسازی: پیشفرض
دختر بهار🌸
۱۳۹۷/۰۴/۱۷
160
خیلی کتاب قشنگی بود.. خصوصا قسمت اول داستان که زمان جنگ بود.. اصلا دلم نمیومد کتابو بذارم زمین.. عالی عالی.. ولی دقیقا زمانی که داستان به اوج رسید یهو رسید به زمان حال و واقعا ضدحال بزرگی بود.. خصوصا که اوایلش مشخص نبود دیالوگا رو کی داره میگه.. همش منتظر بودم دوباره برگرده به عقب درمورد شخصیتای زمان جنگ بگه.. ولی خب آخرشم خیلی عالی و غیر قابل پیش بینی تموم شد.. هرچند که به لطف یکی از دوستان که آخرشو لو داده بود میدونستم تقریبا چی قراره اتفاق بیفته😑.. فقط یه قسمتش انگاری سانسور شده بود و متوجه نشدم بلاخره اون شب که سوفی رفت پیش فرمانده چی شد که فرمانده بهش توهین کرد و پرتش کرد بیرون.. هیچ توضیحی نداد که بلاخره باهم رابطه داشتن یا نه.. اگه از دوستان کسی میدونه لطفا بگه . البته من با یک ترجمه دیگه خوندم
کلمه جنگ همواره با واژه غارتگری در کنار هم بکار گرفته میشوند، چنان که میتوان غارتگری را یکی از پیامدهای گریز ناپذیر جنگ به حساب آورد. و این موضوع در تمام تاریخ به دفعات تکرار شده است. لیکن میتوان گفت که جنگ جهانی دوم از نظر گستردگی و شدت در این مورد بیمانند بوده است. غارتگری علمی، مالی، هنری و… که با گذشته سالهای متمادی همچنان پیامدهای آن گریبانگیر کشور آلمان به عنوان آغاز کننده جنگ است.
جوجو مویز، موضوع اصلی داستان خود را اشغال فرانسه توسط نازیها و غارت اشیاء هنری فرانسه توسط آنها قرار داده است.
کتاب دختری که رهایش کردی داستانی درباره دو زن با ویژگیهای مشابه است که یکی از آنها به نام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است تا از خانوادهاش در نبود شوهر در مقابل نازیها محافظت نماید و دیگری به نام لیو که در لندن زندگی میکند. شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلو نقاشی هدیه میدهد که نمایی از یک زن است و مربوط به یک قرن قبل و در جریان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است. این دو داستان با این تابلو در هم میآمیزد.
جوجو مویز، موضوع اصلی داستان خود را اشغال فرانسه توسط نازیها و غارت اشیاء هنری فرانسه توسط آنها قرار داده است.
کتاب دختری که رهایش کردی داستانی درباره دو زن با ویژگیهای مشابه است که یکی از آنها به نام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است تا از خانوادهاش در نبود شوهر در مقابل نازیها محافظت نماید و دیگری به نام لیو که در لندن زندگی میکند. شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلو نقاشی هدیه میدهد که نمایی از یک زن است و مربوط به یک قرن قبل و در جریان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است. این دو داستان با این تابلو در هم میآمیزد.
روایت جالبی بود در کل و گیرا چون انقدر جذاب بود که هر روز خوندم تا تموم شد. بخش گذشتهی این روایت رو یا همون بخش اول کتاب رو بیشتر دوست داشتم اما وقتی بخش حال شروع شد یهو اسامی رو قاطی کردم و از دستم در رفت کلا انگار ترجمهی اون قسمت زیاد جالب نبود. دیگه این که کمی تاریخ یاد گرفتیم و من تا حالا این بخش از جنگ رو در جایی نخونده بودم یعنی دزدی آثار هنری و سرگذشت یه تابلو جالب و نو بود برای من. شخصیت سوفی خیلی تاثیرگذار بود و آخر داستان اشک منو درآورد: (امیدوارم دنیا همیشه پر از صلح باشه جنگ هیچ چهرهی زیبایی نداره و سرتاسرش زشتیه. عشقی که در این روایتم بود بسیار زیبا بود خوشحالم که ته عمرشون رو کنار هم سپری کردن هر چند یه داستانه اما مطمئنا شبیه این داستانم تو واقعیت رخ داده و همین دردآوره 💔
کتابی بود به سبک کتابهای نویسندگان مطرح قدیمی که به شخصه نمیتونم از خوندنشون دست بکشم و به وادی نویسندگان جدید کوچ کنم. واقعا زیبا بود. پر از حسهای ملموس و درست. کتاب میتونه کاری کنه که حس کنید داخل کتاب هستین و به عنوان یک (شاید) همشهری یا هموطن دارین به مسائل زندگی اطرافتون نگاه میکنین. عاشقانههاش رو دوست داشتم. واقعی بودن (چیزی که این روزها حتی تو کتابها هم پیدا کردنش سخت شده). هر کدومشون مختص زمان و شرایط خودشون بودن.
چیزی بیخود و اضافی نبود و هر اشاره، منظوری داشت.
و چیزی که حتما باید ازش بگم، تصویر رسای جنگ بود که حین خوندن کتاب به وضوح هر چه تمامتر درکش کردم. اولین کتابم در این حوضه نبود اما فضاها روشن تر از چیزی بودن که شما حس کنین فقط یک خواننده هستین.
چیزی بیخود و اضافی نبود و هر اشاره، منظوری داشت.
و چیزی که حتما باید ازش بگم، تصویر رسای جنگ بود که حین خوندن کتاب به وضوح هر چه تمامتر درکش کردم. اولین کتابم در این حوضه نبود اما فضاها روشن تر از چیزی بودن که شما حس کنین فقط یک خواننده هستین.
بنظر من این کتاب ارزش خوندن داشت. نویسنده طوری داستان رو برای خواننده مصور میکرد که من واقعا با وقایعی که جز به جز در حال اتفاق افتادن بود جلو میرفتم و به شکل واقعی در ذهنم تصورشون میکردم. تنها ایرادی که داشت جهش ناگهانی داستان از حال به گذشته و بالعکس بود و همچنین دیالوگهایی از اشخاص جدیدی که قبلا در داستان حضور نداشتند که باز هم بشکل ناگهانی در طول خواندن ظاهر میشدند، کمی زمان میبرد تا متوجه ارتباط اشخاص و دیالوگهای جدید با اصل داستان بشی. با اینحال داستانی جذاب و زیبا و پر از عشق بود. من واقعا لذت بردم از خوندنش.
خیلی داستان کتاب جالب بود یعنی کاملا غیر قابل پیش بینی و اینکه اصل داستان حتی تا صفحههای انتهایی مشخص نمیشه.. اما یه ایرادی که میشه گرفت اینکه پرش داستان از گذشته به حال و اینکه راوی گذشته، اول شخصه در حالی که داستان حال رو سوم شخص تعریف میکنه، یکم ایجاد گنگی میکنه و همینطور مکالمههای زمان حال که خیلی جاها متوجه گوینده نمیشی و مجبوری دوباره و دوباره بخونی
تازه تمومش کردم، توصیفات عالی و خواننده رو دنبال خودش میکشونه تا وقتی وارد فصل یازده و زمان حال میشه، اونقدر گیج و عصبی بودم و فکر کردم یه داستان جدیده، ورق زدم رفتم جلو تا به فصل بیستوسوم رسیدم. و تا آخر کتاب همین کاروکردم. فقط فصلای که سوفی نوشته بودم روخوندم. علاقهای چندانی ندارم در مورد لیوبدونم، شاید اگه توی ده فصل اول بهش اشارهای میشد قابل درک تر بود. فوق العاده بود داستان سرسختی یک زن اون هم زمان جنگ، راحت و مثال زدنی نیست.
بهترین رمانی بود که از جوجو خوندم 👍 اینکه تو زمان سفر میکرد، شباهت بین زندگی عاشقانهی سوفی و لیو، کشش دائمی داستان و درنهایت پایان بندی فوقالعاده اش، همه و همه رو دوست داشتم.
و چیزی که خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم، جنگ بود! اینکه چقدر ویروونی به بار آورد و بیشمار زندگی رو نابود کرد! اینکه فرصت زندگی آروم رو از خیلیها گرفت و این اتفاق هم برای طرف پیروز و هم طرف بازنده پر از خسارت و همراه با رنج بود.
بهتون خوندنش رو پیشنهاد میکنم.
و چیزی که خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم، جنگ بود! اینکه چقدر ویروونی به بار آورد و بیشمار زندگی رو نابود کرد! اینکه فرصت زندگی آروم رو از خیلیها گرفت و این اتفاق هم برای طرف پیروز و هم طرف بازنده پر از خسارت و همراه با رنج بود.
بهتون خوندنش رو پیشنهاد میکنم.
قسمت اولش واقعا جذاب بود ولی وقتی به زمان جدید رفتن انقدر حوصله سر بر شد که من نتونستم ادامه بدم اصلا آدم شوکه میشه از اون داستان زیبا یهو به یه جایی میره که اصلا معلوم نیست کی داره حرف میزنه داستان چیه 😔
من بعد از چند ماه تونستم کتابو تا آخر بخونم نمیدونم به خاطر ترجمه بود یا نویسنده کمی ضعیف عمل کرد ولی از یه جایی به بعد کتاب دوباره جذابیت پیدا میکنه الان داستان لیو رو از سوفی بیشتر دوست دارم 😍
من بعد از چند ماه تونستم کتابو تا آخر بخونم نمیدونم به خاطر ترجمه بود یا نویسنده کمی ضعیف عمل کرد ولی از یه جایی به بعد کتاب دوباره جذابیت پیدا میکنه الان داستان لیو رو از سوفی بیشتر دوست دارم 😍
کتابی بود بادو روایت در گذشته و حال، گذشتهای که درزمان حمله نازیها به فرانسه در1940 هست ک ناخودآگاه تلخیهای زیاوی رو بهمراه داره بخاطر وقایع و بیعدالتیها و ظلمهایی ک جدایی ناپذیر از جنگ هستن، بااین وجود من این کتاب رو خیلی دوست داشتم و ازش لذت بردم چون درسراسر کتاب جنبههای مختلف عشق نشون داده شده بود و نشون داد ک اکثر آدمها تا در شرایط سخت قرا. نگیرن متوجه چیزهای بارزش زندگیشون نمیشن.
موضوع جالب کتاب اینکه در دو زمان مختلف روایت میشه و وقتی به قسمت حال میرسی از اینکه میبنی افرادی که داشتی زندگیشون رو میخوندی حالا مردن اما به نحوی همچنان حضورشون حس میشه حس عیجیبی به ادم دست میده... و شخصیت فرمانده هم دوست داشتنیه عشقی که به سوفی داشت تا پایان عمر باهاش بود و کاری که برای رسیدن سوفی و ادوارد انجام داد فداکاری و از خود گذشتگی زیادی رو مطلبید...
کتاب ظاهرا داستان هست، بسیار گیرا، مخاطب، غرق در داستان میشه، و تمام مراحل داستان قابل تصور هست، اما بنظرم صرفا داستان نیست، جملاتی آموزشی برای شناخت انسان از خود و زندگی داره. فقط از قسمتی که داستان، در لندن شروع میشه، باید در خواندن بیشتر دقت کرد، چون ناگهانی، راوی و مکانها تغییر میکنه.
سلام خسته نباشید کتابراه خیلی دلنشین بود خیلی کم پیش میاد چنین داستانهای عاشقانهای یه آدم بخونه خیلی لذت بردم خیلی توروح دلم نشست واقعا چنین کتابهای باید بیشتر شه وتو صفحه اصلی کتابراه به نمایش داده شه
کتابراه آگه امکان داره کتاب آخرین انسان رو میتونید اضافه کنید ممنون میشم
خانوم شیدا رضایی ممنون
کتابراه آگه امکان داره کتاب آخرین انسان رو میتونید اضافه کنید ممنون میشم
خانوم شیدا رضایی ممنون
قسمت اول داستان خوب بود اما پرش داستان بطور ناگهانی انهم در لحظه اوج داستان، بطرز خسته کننده و ملال اوری ادامه پیدا میکنه. طوری که واقعا میلی به خوندنش ندارم. ترجیح میدم وقتم رو برای دیالوگهای بیمعنی ک با توجه به عدم شناخت خواننده از شخصیتهای جدید، کاملا بیمفهوم و کسل کننده بود. من خوندنش رو توصیه نمیکنم
من نسخهی چاپیش رو خوندم. کتاب خوبی ولی خیلی سانسور داره. مثلا من اصلا نفهمیدم تو دیدار فرمانده با سوفی چیشد که فرمانده عصبانی شد و سوفی رو بیرون کرد؟؟!
واینکه وسطهای داستان واقعا کسل کننده و نامفهوم هس وبه شدت ادم رو خسته میکنه.
واینکه پرش داستان از فصل اول و دوم یکمم باعث گیجی میشه
واینکه وسطهای داستان واقعا کسل کننده و نامفهوم هس وبه شدت ادم رو خسته میکنه.
واینکه پرش داستان از فصل اول و دوم یکمم باعث گیجی میشه
خیلی کتاب دوست داشتنیی بود و داستان جذابی داشت من همه بخش هارو دوست داشتم فقط اینکه زیادی سانسور داشت و یجاهایی توضیحات اضافی و تکراری داشت صبر منو لبریز میکرد اما در کل داستان واقعا جذاب و تاثیر گذار بود و من ارتباط خوبی باهاش برقرار کردم، پیشنهاد میکنم بخونید و لذت ببرید از زندگی سوفی
کتاب هائ خانم جوجو مویز پراز احساس و رمز و راز و معناست و هیچ وقت از خوندنش خسته نمیشم خیلئ این کتاب دوست داشتمً انگار هرلحظه نقاشئ (دخترئ که رهایش کردئ) جلو روم بود و میتونستم خودم تو هتل روژه تصورکنم غرق داستان بودم و خوندنش واقعا یه حس غیرقابل توصیف به مخاطب میده عالئ بود