🍁 فضای این داستان واقعا با همهی کتابهایی که از دیکنز خونده بودم فرق میکرد، و خوب این کمک کرد به من تا ابعاد جدیدی از افکار وقلم دیکنز رو بشناسم!
بعد از این کتاب تحقیق کردم راجع بهش و یه سری مورد متوجه شدم که دونستنش برای شما دوستان خالی از لطف نیست! …
مثلا برام جالب بود که وقتی فهمیدم چارلز دیکنز عضو باشکاه اظهار ارواح بوده! توی اون برههای که بریتانیاییها به نیروهای ماوراطییعی اعتقاد داشتن، دیکنز هم عضو باشگاه اظهار روح بوده، اما همیشه بیان میکرده که به این موضوع بدبین هستش! اون قضیهی اظهار روح رو توی محدودی احتمالات طبیعی معمولی قرار داده بود. یا اینکه جالبه بدونیم که حیوونای خونهای دیکنز یه کلاغ به اسم گریپ، و یه گربه به اسم باب بودن!!! و اون کلاغ رو بعد از مردن تاکسیدرمی کرده، و گربه رو هم پر کرده و اون رو روی یه نامه بازکن از جنس عاج سوار کرده که الان توی کتابخونه عمومی نیویورک نگه داری میشه. اون بیش فعالی داشته، بیماری او. سی. دی یا همون وسواس داشته، و از یه فلجی جزیی هم رنج میبرده، و نهایتا هم با یه سکته مغزی زمان نهار خوردن از دنیا میره. حالا با دونستن همهی این موارد، و نبوغی که داشته، و شاهکارهایی که خلق کرده، نوشتن یه همچین رمان عجیب و جالبی براش هیچ کاری نداشته!
مرسی بابت صدای زیبا و مناسبی که برای کتاب داشتیم کتابراه عزیز…
ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️
انتظار داستانی پیچیدهتر، پرظرافتتر و هولآورتر داشتم… اما این داستان کوتاه و از چشم افتاده نبایستی به تنهایی در کتابراه وجود میداشت و شایسته بود که در کنار دیگر داستانها ارایه میشد. از مبلغی که برای چنین زمان کوتاهی پرداختم به هیچوجه راضی نبودم.
داستان، پیچیدگی زیادی ندارد اما نوع ارتباطی که دیکنز میان صحنههای داستان برقرار کرده جالب است. مثل بیشتر آثار دیکنز یافتن ارتباط میان شخصیتها و رویدادها اندکی زمانبر است که خب البته یکی از جاذبههای آثار دیکنز به حساب میآید. راوی عالی بود.
جالب بود مفید و مختصر خیلی از کتابهای دیگه چالز دیکنز متفاوت بود در ضمن نمیدونم داستان کوتاه بود یا خلاصه شده بود. کاش در بخش معرفی کتاب این نکته ذکر میشد
دیکنز کلا به روح علاقه خاصی داره:)، داستان گیرا بود و کشش خاصی داره و شنونده رو جذب میکنه تا آخر داستان در انتظار باشه که چه اتفاقی میافته. و در آخر یهو میخ کوب...
بعد از این کتاب تحقیق کردم راجع بهش و یه سری مورد متوجه شدم که دونستنش برای شما دوستان خالی از لطف نیست! …
مثلا برام جالب بود که وقتی فهمیدم چارلز دیکنز عضو باشکاه اظهار ارواح بوده! توی اون برههای که بریتانیاییها به نیروهای ماوراطییعی اعتقاد داشتن، دیکنز هم عضو باشگاه اظهار روح بوده، اما همیشه بیان میکرده که به این موضوع بدبین هستش! اون قضیهی اظهار روح رو توی محدودی احتمالات طبیعی معمولی قرار داده بود. یا اینکه جالبه بدونیم که حیوونای خونهای دیکنز یه کلاغ به اسم گریپ، و یه گربه به اسم باب بودن!!! و اون کلاغ رو بعد از مردن تاکسیدرمی کرده، و گربه رو هم پر کرده و اون رو روی یه نامه بازکن از جنس عاج سوار کرده که الان توی کتابخونه عمومی نیویورک نگه داری میشه. اون بیش فعالی داشته، بیماری او. سی. دی یا همون وسواس داشته، و از یه فلجی جزیی هم رنج میبرده، و نهایتا هم با یه سکته مغزی زمان نهار خوردن از دنیا میره. حالا با دونستن همهی این موارد، و نبوغی که داشته، و شاهکارهایی که خلق کرده، نوشتن یه همچین رمان عجیب و جالبی براش هیچ کاری نداشته!
مرسی بابت صدای زیبا و مناسبی که برای کتاب داشتیم کتابراه عزیز…
ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️