نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم - ریموند کارور

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۶/۲۳
🍁 ریموند کارور یه نویسنده امریکایی هستش که اولین بار من از اون اثری خوندم. اسم سبک‌اش هم برام جالب بود؛ واقعگرایانه‌ی کثیف!
چون واقعیت همیشه میتونه تلخ و کثیف باشه.! داستان درمورد یه زن میانسال به نام نانسی هستش که همسری به نام کلیف داره که ظاهرا خیلی توی زندگی زن نقش مهمی نداره.
زن توانایی اینو داشته که کوچکترین چیزها رو ببینه، از ماه بزرگ بگیر تا گیره‌های لباس!
زن نگران چفت در بود، بی خوابی به سرش زده بود. پس بعد از دود کردن دو سیگار و چایی، رفت که چفت در را ببندد! که سام دوست و همسایه شان را میبینند!
سام و کلیف دو دوست بودن که بعد از مشروب خوری یک شب دعوایشان می‌شود و میان خانه هایشان نرده می‌کشند.
کلیف مردی بود که حتی قبل از خواب از بسته شدن جفت در مطمئن نبود! اما سام به نظر دقیق می‌اومد که برعکس کلیف به همه چی دقت می‌کرد! حتی به کرم‌ها و حلزون‌های باغچه اش!
وقتی نانسی درمورد سرنشینان تصور کرده‌ی هواپیما گفت یه جورایی استعاره از هوشیاری خودش و سام و همین طور بی خیالی کلیف بود. نانسی توی هواپیمای بالای سرش، بعضی‌ها را در حال مطالعه و بعضی‌ها را به زمین چشم دوخته تصور کرد!
سام میل داشت با کلیف آشتی کند. و با نانسی و کلیف مجدد در ارتباط باشد. برای این کار حتی توجیح کرد که مشروب خوردن را کنار گذاشته.
و در نهایت نانسی به تخت بازگشت، و به یاد سام، جانورهای باغچه، پودر حشره کش و چفت نکردن در و غیره افتاد، اما فقط دوست داشت که بخوابد ‌و به چیزهایی که توانایی فهمیدن آن‌ها را دارد فکر نکند! از داستان لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
اعظم منصوری
۱۴۰۳/۲/۲۴
کتاب صوتی کوچکترین چیزها را دیدم داستان جالبی است که ریموند کاور آن را نوشته است و کانون فرهنگی چوک آن را به صورت زیبایی روایت کرده است داستان را خانمی روایت میکند که در شبی که ماه خیلی درخشان است و همه چیز را بوضوح نشان میدهد دچار بیخوابی شده است و بالاخره تصمیم میگیرد به بیرون خانه برود تا از بسته بودن در ورودی ساختمان مطمئن شود و در آن جا مرد همسایه را ملاقات میکند که در حال به دام انداختن حلزونهایی است که به گلها و گیاهان آسیب میزنند و مرد میگوید دوست دارد دوباره با شوهر زن روابط دوستانه‌ای داشته باشد که قبلا به خاطر یک مسئله‌ی بی اهمیت از بین رفته است و....
با تشکر از کتابراه عزیز و کانون فرهنگی چوک.
سکینه مهربانی
۱۴۰۱/۹/۲۷
با سلام و درود
این کتاب صوتی کوتاه بیانگر این است که در دنیای پیرامون ما خیلی چیزها هست که ما انسانها اصلا توجه نمی‌کنیم و به صورت روزمره از کنار انها رد میشیم
مثل این می‌مونه که تا چیزی را ازدست ندهیم توجه و منزلت اون رو درک نمی‌کنیم
خدای قادر برای این جهان و پیوستگی و ارتباط ان موجوداتی خلق کرده است که خیلی از ما انسانها به ان فکر نکرده و در طول عمر هم شاید برخورد نکنیم ولی پیوستگی انها باعث وجود جهان و ارتباط انها نظم و نظام ان دوام خیلی چیزها است
خدا رو شکر بابت این همه نظم و نظام و موجودات که خود قادر توانا درک همه مخلوقاتش را دارد
بابت این کتاب هم از زحمتکشان ان تشکر می‌کنم
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۰/۱۱/۱۷
کاش مترجم عزیز نام کتاب را تغییر نمیداد: من میتوانستم همه‌ی چیزهای کوچک را ببینم. این "میتوانستم" خیلی تاثیر گذاره. نانسی سالخورده جزئیات زندگیش عذابش میده. با کلیف ازدواج کرده و مشکلاتش راحتش نمیذاره. داستان پر از استعاره س. صدای در، حلزون، گیره‌های لباس و نور ماهی که یک صورت درش دیده میشه، و شاید ساعت کوکی و دهان باز کلیف از مهم‌ترین نمادها و استعاره‌های داستان هستن. جرات تغییر، چیزیه که سام داره و تونسته به مسائل رخوت انگیز زندگیش پایان بده. اوه، وجود استعاره در چراغ قوه رو فراموش نکنید. کتاب رو حداقل دوبار بخونید.
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۵/۲۸
نانسی زنی میان سال و جزئی نگر است. درست مانند تمام زنهای دیگر که تمام این جزئیات را میبینند. او همسر مردی بود که خیلی بی خیال و بی دقت به نظر می‌رسید و این موضوع نانسی را ناراحت میکرد. در همسایگی آن‌ها مردی بود که دقیق همه چیز را میدید و خیلی مراقب اطرافش بود. این کتاب بیانگر وجود حقایق بی شمار و تلخ اطراف ماست. حلزونهای آفت که هرچه آن‌ها را می‌کشت باز وجود داشتند. ‌دوستیهای که بیهوده و بی جهت نابود میشود و... سبک نویسنده خوب بود راوی‌ها هم خوب صحبت میکردند.
صدیقه فتحی
۱۴۰۰/۱۲/۲۴
مرد همسایه در حقیقت انسانی هست که با موجودات سر ستیز و دشمنی داره و با چراغ قوه خودش ریزترین اونا مثل حلزون رو شکار می‌کنه
واقعا بعضی انسان‌ها ذره بین‌های عجیبی برای بزرگ نمایی اتفاقات تلخ دوروبر خود دارند و نهایتا فقط خود را عذاب می‌دهند در حالیکه در هر باغچه‌ای در هنگلم شب چنین جانورانی در حال فعالیت هستند و برای گیاهان آن باغچه لازم هم هستند
از طرفی همان شب در آسمان ماه خودنمایی می‌کند ولی مرد هیچ توجهی به آن ندارد
Mohadese Nas
۱۳۹۹/۱/۹
به نظر میرسوند خیلی چیز‌های ریز اطرافمون رو نمی‌بینیم اما وقتی کسی اطرافمون اون چیز رو نداره یا براش اهمیت داره ماتازه به اون فکر میکنیم یا حواسمون تازه میره سمت اون‌ها مثال صدای خروپف اذیت‌اش میکردووحشتناک بود اما وقتی از بیرون اومد داخل دیگ فقداین جمله رو گفت. لحظه‌ای به دنیای بیرون از خانه‌ام فکر کردم و دیگر فک نکردم جز اینکه باید بخوابم
راضیه ملیحی
۱۴۰۰/۲/۶
فکر می‌کنم نویسنده با نشون دادنِ تفاوت در دغدغه ها, نوعِ نگرش و دیدگاهِ 2 انسانِ متفاوت, میخواست بگه گاهی وقتها دغدغه‌های آزاردهنده می‌تونن باعث بشن یک انسان خودش رو از دیدنِ کوچیکترین زیبایی‌ها محروم کنه در حالیکه یکی دیگه همون لحظه در همون شرایط خیلی راحت میتونه متوجه تمامِ زیبایی‌ها بشه.... خانومه زیبایی‌ها رو میدید ولی همسایه شون نمی‌دید چون درگیر مسائل نازیبا شده بود...
Pardis Abasi
۱۳۹۹/۱۰/۱۲
از بیرون نگاه کردن به مسائل زندگی که فکر میکرد همه چیز را دیده و میدانه ولی وقتی داخل وبطن ماجرا میشه می‌بینه خیلی دنیای ظریفتره وجود داره و وقتی به دنیای اصلی خودش داخل بر میگرده دیگر به مسائل کوچک فکر نمی‌کنه ومی خوابه هر چی آدمها قدم به دنیای بیرون میگذارندو تجربه کسب میکنند به مسائل کم اهمیت توجه نمیکنند ودید باز تری نسبت به زندگی پیدا میکنند وترسشان کم تر میشه
بصیری
۱۴۰۱/۷/۱۵
به عقیده من این داستان دید انسان وبه طبع آن اندیشه شخص را به رویدادها وموارد ریز ودرشت پیرامون خود معطوف میدارد یعنی هرچقدر شخص ریز بین باشد میتواند نکته‌های مثبت ومنفی راببیند حال تاثیر گرفتن از این موارد میتواند حال ما را خوب یا بد کند چقدر خوب است منظره بد را فراموش واز آن چشم پوشی واز موارد خوب برای بهتر کردن حالمان از آن استفاده کنیم.
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۳/۲۰
داستان کوتاهه و خب میشه برداشت‌های متفاوتی ازش داشت. بنظر من اینکه شخصیت داستان به تمام چیزهای کوچیک اطرافش توجه داشته باعث غافل شدنش از مسئله‌ی اصلی یعنی بستن چفت در شده و با این داستان خواسته به ما بگه که با درگیر شدن به مسائل غیرضروری و حاشیه‌ای از هدف اصلی غافل میشم. صداگذاری هم خوب بود. ارزش یکبار شنیده شدن رو داره.
Mozhgan
۱۴۰۲/۹/۲۹
داستان زندگی روزانه یک زن روایت شده بود که بسیار حساس و ریز بین بود به آدمها و اطراف پیرامونش هم دید عمیق داشت و همه چی را توصیف و تعریف میکرد. از ماه و گلها و همسایه و حلزونها و همسرش طوری تعریف میکرد که ما متوجه میشدیم که چه چیزهای او را خوشحال و ناراحت میکند. فقط این حیوانآزاری همسایه خیلی وحشتناک بود.
یاشار ح.
۱۳۹۸/۸/۵
بجز اجرای صوتی بسیار ضعیف و در حد فاجعه توسط اعضای اصلی و مهمان کانون فرهنگی چوک، انتخاب داستانهای ضعیف و بی‌معنی و بی‌سر و ته نشون میده «آکادمی» داستان نویسی «کانون فرهنگی» چوک با چه کیفیتی در حال آموزش و ارائهٔ خدماته!!!!
خوشحالم که کتابراه مدتیه دیگه از این مجموعهٔ بدون خلاقیت کاریو به دیتابیسش اضافه نمیکنه
H E
۱۴۰۰/۵/۳
جذاب نبود و کشش برای شنیدن ادامه‌ی داستان در انسان به وجود نمی‌امد.
گویندگی عالی نبود.
داستان اضافه نویسی داشت.
ولی میتوان نتیجه گرفت یا حد اقل برداشت من این بود که گاهی انسان برای هدفی به یک مکان میرود ولی گرفتار شخصی یا شیئی میشود و در نهایت کار اصلی به فراموشی سپرده میشود.
Amir Abbas Shamsi
۱۴۰۰/۱۱/۱۱
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند
داستان در مورد رویداد‌هایی است که برای یک خانم، در نیمه شب، که از درد بیخوابی بیدار مانده اتفاق افتاده است و به کوچکترین تا بزرگترین چیزهایی که در اطرافش است دقت فراوان میکند
مجیدناجی
۱۴۰۲/۱۲/۱۸
باعرض سلام خدمت دوستان کتاب و همراهانه کتابراه. عرض ادب خدمت عزیزان زحمتکش کتابراه. داستان خوبی بود پند ش دوستی و آزار دادن دوست بود. دوستان قدر یکدیگر بدانید که دنیا همون حلزون لزج و کثیف است. توصیه میکنم عزیزان جوان پندبگیرند.
ژیلا شجاعی
۱۴۰۱/۱۰/۴
چیزی از داستان متوجه نشدم به جز وصف کردن اشیاء و اتفاقات پیرامون هیچ چیز جذاب و آموزنده‌ای نداشت. گویندگی هم زیاد خوب نبود. گوینده خانم بهتر بودن. کلا به نظرم برای یک فایل صوتی خیلی باید وقت گذاشته بشه تا مخاطب خواست خودش رو جلب کنه.
A.asgari
۱۴۰۱/۱۰/۱۲
این کتاب خواست بگه که ما در زندگی به چیزهای دور و اطرافمون هیچ توجهی نداریم
و مرد همسایه خواست با کلیف اشتی کنه مشروب وترک کرده
با چراغ قوه دنبال کوچیکترین حشرات میگرده و باعذاب دادن اونه اینجوری احساس ارامش میکنه
م مسعودی
۱۳۹۹/۱۱/۱
کسی که نمایش رادیویی اجرا می‌کنه باید کمی ادبیات هم بدونه، اجرای خیلی بد و ضعیف، داستان را بیشتر غیر قابل درک کرده بود و من متاسفم برای نویسنده که این طوری زحمتش زیر سوال میره😔😔😔
مجتبی روده کار
۱۳۹۸/۱۱/۱۱
ضمن تشکر از تهیه کنندگان محترم و عوامل کتابراه. هرچی گشتم تو متن کتاب نکته پندآموز و قابل ذکری پیدا نکردم. نمیدونم شاید خوب گوش نکردم.
ولی اینکه در اول اثر ریموند کارور رو معرفی کردن خوب بود.
ناهید
۱۴۰۱/۱۲/۹
ریموند کارور نویسنده قهار آمریکاییه که خوندن داستانهاش رو بهتون پیشنهاد میدم
البته شاید کمی ارتباط برقرار کردن باهاش براتون سخت باشه..
من خودم بعضی از داستاناش رو چندبار خوندم..
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۱/۶/۱۵
داستان چوک، تلنگری کوتاه و مفید به یادگرفتن دارد. دست مریزاد.
کیفیت صدا خوبه.
با کوتاهی داستان، نویسنده اطلاعات زیادی از شخصیت‌های داستان میده که خودش میتونه سوژه یه داستان دیگه و جدید باشه.
A J
۱۴۰۱/۴/۲۶
داستان کوتاه ساده ایست که باید به نکته‌ها و ریزه کاریهای اون توجه کرد تا درک کرد انسان که کوچکترین چیزهای دیدنی را میبیند چطور از نادیدنیهای بزرگ اطراف خود غافل است و روابط مخدوشس را نادیده میگیرد
پونه
۱۴۰۰/۱۱/۱
خیلی دوسش داشتم، جذاب و روون‌ بود
قلم ماهرانه‌ای موجب شد بتونم بخوبی
داستان رو ذهنم مجسم کنم، هنرمندان یا
همون گویندگان هم کارشون عالی بود، مممنون کتابراه عزیزم!
Sara Asadpour
۱۴۰۲/۴/۲۷
در صدای راوی هیجانی‌در توصیف داستان ندیدم. و موضوع داستان رو هم نپسندیدم، تنها مفهومی که از عمق داستان گرفتم. اینکه چه موضوعات ریزی میتواند ارامش و خاب را از ادم بگیره.
akbar doosti
۱۴۰۲/۲/۱۶
خواندن این کتاب حس خوبی به من داد، داستان در عین معمایی به نظر رسیدن همراه با تعلیق بسیار ساده هست حسی دوگانه از تنهایی در شب با جزییاتی جالب که نویسنده دیده است.
نگار موسوی
۱۴۰۰/۱۱/۱
بنظرم یه داستان ساده معمولی بود. یه شب یه دختر خوابش نمی‌بره میبینه همسایشون بیداره میره یسر بهش میزنه و برمیگرده همین. ارزش گوش دادن نداره درضمن صدای گویندگان هم جالب نبود
روزبه پناهی
۱۳۹۷/۱۱/۵
این کتاب منظور خودش رو به خوبی نمیرسونه وبا خواننده یا شنونده ارتباط برقرار نمیکنه
fatemeh
۱۴۰۲/۱/۴
به داستان نمره ضعیف میدهم چون پیام چندانی نداشت، به کارهای روزمره بیشتر پرداخته شده بود، بهتر بود پیام مهم و آموزنده بیشتر داشته باشد، تشکر از کتابراه
سیمین شمس
۱۴۰۱/۱۱/۲۰
اجرای خوبی بود، داستان درباره حساسیت و ریزبینی نگاه زن نسبت به محیط اطرافش می‌باشد. البته نگاه نقد کننده ندارد، فقط می‌بیند، چندان قضاوت نمیکند
لیندا
۱۴۰۱/۴/۲۱
چقدر بد بود صداگذاریش و صداهاشون اصلا نمیشد باهاشون ارتباط گرفت و خانومی ک روایتش میکرد خوب ادا نمیکرد برخی کلمات رو و صدای معمولی داشت کاملا رسا نبود
Sorour F
۱۴۰۰/۱۲/۲۲
داستان رو دوست داشتم. ظاهرا موضوع ساده‌ای رو مطرح کرد ولی مسئله لایه‌های زیرین هم داشت. به نظرم نگاه نویسنده نگاهی روانشناسانه بود. اجرای نمایشی هم خوب بود.
مهدی رحمتی
۱۴۰۰/۱/۳۰
خدایش دمتون گرم که برای این داستان حداقل یه توضیحی داده ایدا ولی از نطر من نویسنده یه شب بیخواب بوده اتفاقات اون روز رو نوشته هیچ هدفی هم نداره
احسان مجیدی
۱۳۹۹/۱۰/۲
دقیقا داشت از انسان‌ها میگفت که کل کره خاکی رو پر کردن و خراب کاری میکنن و یکی داره هر شب ماهارو میبره
که البته امروزه کرونا میبره
فاطمه ابراهیمی
۱۳۹۹/۶/۲۸
ای کاش کانون فرهنگی چوک کتاب‌های جذاب و زیباتری رو انتخاب میکرد که مخاطب رو جذب کنه نه اینکه علاقه به کتابخوانی رو ازبین ببره.
zed s
۱۳۹۸/۲/۲۰
گذشته از خود کتاب که موضوع خاصی نداشت و جذاب نبود. گوینده‌ها هم کمکی به جذابیتش نکردن مخصوصا گوینده مرد که کلا اشتباه بیان می‌کرد
حسین رومنجانی
۱۴۰۲/۶/۲۶
صدای مرد همسایه با حس بود اما کمی خشونت زیاد بود، در نویسندگی با انتظاری که از کوتاه نویسی داریم، این داستان لایه پنهانی نداشت.
فرشته Shojaei
۱۴۰۱/۱/۲۵
این کتاب از نظر من کتاب جالبی نیست واصلا با سلیقه من جور نیست ومن هیچ پیامی از آن دریافت نکردم و قطعا پیشنهاد نمی‌کنم همین
پريا رضايي
۱۴۰۲/۸/۶
بنظرم این آیتم کوتاه به خوبی تفاوتهای زنان و مردان رو در دیدن جزییات بیان میکنه قشنگه و ارزش شنیدن داره
نسرین میرزاییفر
۱۴۰۱/۱۱/۱۴
با سلام من راستش این کتاب رو دوس نداشتم البته این نظر منه نمیگم بده یا خوبه واقعاا هیچ نظری ندارم
Massi ,Ebi
۱۴۰۱/۹/۹
داستان تفاوت دید و رفتار زن و مرد رو به خوبی نشون داد. من قسمتهایی از کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی رو یادم میومد.
کاربر A
۱۴۰۰/۸/۲۳
داستان را دوست نداشتم، اجرا خوب بود، فقط همش استرس داشتم که خانم گوینده حرف ش را طوری تلفظ کنه که مغزم تیر بکشه🙄
بهناز حسینی
۱۳۹۷/۱/۲۸
واقعا اینا رو واسه تبلیغ کارشون ضبط میکنن یا ضد تبلیغ؟ خیلی بد بود خیلی
معصومه اکرمی
۱۴۰۳/۲/۲۶
راستش نفهمیدم منظور نویسنده چی بود نحوه گذشتن زمان بیخوابی یا فاصله گرفتن انسانها بر سر مسائل جزئی
مرجان اسماعیلی
۱۴۰۲/۱۲/۱۸
از نوع داستانهای کوتاه همینگوی. برای کسی که آشنا نیست با این سبک ممکنه بی معنی به نظر بیاد.
مرجانه غفاری
۱۴۰۲/۱/۵
داستان علی رغم کوتاه بودنش، پیام جالبی داشت و اون این بود که همیشه میتوان تغییر کرد
Parsa Fazilat
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
کتاب به خودی خود خوب و قابل تقدیر هست اما ترجمه‌های غلط و لحن بیان‌های غلطی درش بکار رفته.
ماهور نامی
۱۴۰۱/۹/۲۸
واقعا نویسنده‌های بزرگ کسایی هستند ازموضوعات کوچک اثری بزرگ خلق میکنند ممنون کتابراه
بهناز زیورعالم
۱۴۰۰/۱۱/۵
تصویر سازی جالب از چند دقیقه قبل از خواب یک زن بسیار جالب بود اما گوینده خیلی جالب کار نکرده است
آیناز آبرومند
۱۴۰۲/۲/۲
من از این کتاب خوشم نیومد به نظرم چیز مزخرفی بود و فقط وقت هدر دادن
1 2 >>