نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی پاچه خیزک - صادق چوبک
4.3
347 رای
مرتبسازی: پیشفرض
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۹/۶
00
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر از این نویسنده خوب کشورمان آقای صادق چوبک داستانی شگرف و پر از خروارها پندی که نیاز به مطالعه دارد همانطور که در ابتدای داستان گفته شد چوبک در عصر خاصی زندگی میکرد عصری که طبقهی فرودست زندگانیه بسیار بدی داشتند و باز طبق اول داستان در گل و لای فرو میرفتند و چوبک نیژ گویی که رسالتش نوشتن و ثبت کردن این دوران تلخ بود مینوشت شاید که نشل بعد اندکی عبرت کنند و اشتباه گذشتگان را مرتکب نشوند نشلی که خرافات دور تا دورشان رو همچون دودهای سیاه گرفته بود که اجازه نمیداد هوای پاک به ریههای اندیشهی شان برسد و اما خب بپردازیم به داستان جالبی که در مورد موشیست که در ابتدا توسط مش حیدر و یا بهتر است بگوییم تله گرفتار میشود مسعلهای که در نوع. خود بسیار شگفت انگیز است حیرت آور بودن گرفتاری موش در تله است گویی که چنین چیزی در آن روزگاران غیر ممکنه بود و اما بهد از آن گفتگویهای حول موش که حیرت انگیز است و همگی چنان نظر میدهند که انگار مسعله مرگ و زندگیست و این تعمل بر انگیزست و نویسنده اصلا میخواهد که در این بخش تعمل ویژهای بکنیم چناتچه هرکدام نظری در باب کشتن آن میکنند و.... و ما آن جا که میرسد به شاگر شوفر که تهرانیست و گویی همگی از او حساب میبرند انگار این تبعضیها ریشهاش از همان دوران آغاز شده و درنهایت موش آتش زدهای که فرار میکند میرود به سمت نفت دان و آنرا منفجر میکند و کل دهکده را نابود میکند...
صادق چوبک از ناتورالیستهای مورد علاقه من هسش که توی این داستان هر چند به نحوی قابل حدس بود اما جریان داستان و شخصیتهای دخیل در داستان همان آدمهای قابل درکی هستند که توی فضای واقعی میتونیم باهاشون مواجه بشیم.
اتفاقات و توصیفات و لحن بیان اون میتونه یه کلاس آموزشی برای داستان نویسانی که از فرهنگ عامه مینویسن و سبکشون طبیعی گرا هسش، باشه.
توصیه میکنم توی کتابهای چوبک دنبال سمبلها نباشین چون نویسنده هیچ وقت چیزی رو در لفافه نمیزاره و اگر شمای خواننده همچین چیزی به ذهنتون رسید (که معمولا میرسه اگه دنبالش باشین) بدونین دارین یه کتاب اشتباه یا یک کتاب خوب رو با خوانش اشتباه میخونین.
اتفاقات و توصیفات و لحن بیان اون میتونه یه کلاس آموزشی برای داستان نویسانی که از فرهنگ عامه مینویسن و سبکشون طبیعی گرا هسش، باشه.
توصیه میکنم توی کتابهای چوبک دنبال سمبلها نباشین چون نویسنده هیچ وقت چیزی رو در لفافه نمیزاره و اگر شمای خواننده همچین چیزی به ذهنتون رسید (که معمولا میرسه اگه دنبالش باشین) بدونین دارین یه کتاب اشتباه یا یک کتاب خوب رو با خوانش اشتباه میخونین.
کتابهای صادق چوبک از خصوصیت منحصر به فرد پرده دار بودن سخن برخوردار است؛آقای صادق چوبک با داستانی که درحالت ظاهری هیچ ارتباطی به مفهوم اصلی ندارد مفاهیم بسیار مهم و اساسی را بیان میکند. در همین داستان درباره این بود که وقتی حتی یک کار کوچک رو هم به دست نالایقها بسپاریم خسارت و زیان عظیمی دامن گیر ما خواهد بود. همین مفهوم اگر پرده دار نباشد، حکومت (نالایقان) با نویسنده برخورد میکنند.
دقیقا چنین اتفاقی رو من به چشم دیدم
با این تفاوت که انبار بنزین نبود و انبار یه سوپری بود
و چنین سوخت که طرف رو از گرفتن موش منصرف کرده بود 🤩
داستان جالبی بود و روایت حکم انسانهای نادان رو بیان میکنه
اینکه بدون فهم و دانش یک موضوع حکم اون رو جاری میکنن و این میشه که جز بیبند و باری چیزی به همراه نداره
البته در قضیهی چشم دید خودم از واقعه من زمانی که از اون منطقه رد میشدم دیدم موش داره میسوزه و کار از کار گذشته بود 😍
با این تفاوت که انبار بنزین نبود و انبار یه سوپری بود
و چنین سوخت که طرف رو از گرفتن موش منصرف کرده بود 🤩
داستان جالبی بود و روایت حکم انسانهای نادان رو بیان میکنه
اینکه بدون فهم و دانش یک موضوع حکم اون رو جاری میکنن و این میشه که جز بیبند و باری چیزی به همراه نداره
البته در قضیهی چشم دید خودم از واقعه من زمانی که از اون منطقه رد میشدم دیدم موش داره میسوزه و کار از کار گذشته بود 😍
چوبک و سبک سهل و ممتنعش با اونهمه استعاره و اصطلاح و ضرب المثل و یک لشگر از ادمای معمولی از هر قشر و طبقه خصوصا زحمتکش ولی کم سواد و عوام، میتونه داستانی ازین نوع خلق کنه که درش هزاران حرف و اشاره داره.
اولش یاد داستان لینچ کردن سیاها توی امریکا میفتی
ولی در نهایت با یاد مثَل "آتشی که روشن میکنی اول دامن خودتو میگیره"
تموم میشه.. بهرحال خوی وحشیگری و لذت از شکنجهء موجودات حتی اگر همنوع نباشه بسیار زشت و نفرت انگیزه
اولش یاد داستان لینچ کردن سیاها توی امریکا میفتی
ولی در نهایت با یاد مثَل "آتشی که روشن میکنی اول دامن خودتو میگیره"
تموم میشه.. بهرحال خوی وحشیگری و لذت از شکنجهء موجودات حتی اگر همنوع نباشه بسیار زشت و نفرت انگیزه
امتیاز عالی رو فقط و فقط به داستان دادم که با وجود کوتاه بودنش بسیار جذاب بود و در همین روایت کوتاه با شخصیت پردازی عالی مواجه شدیم.
در واقع به نظرم داستان کنایهای از نادانی افراد بود که باعث بیرحمی میشود و این این بیرحمی در نهایت زندگی خود فرد را به باد میدهد.
و اما در مورد راوی. اگر بیحالی و بی احساسی صدا جایزه داشت حتما جایزه شماره یک به راوی این داستان میرسید.
با سپاس از کتابراه
در واقع به نظرم داستان کنایهای از نادانی افراد بود که باعث بیرحمی میشود و این این بیرحمی در نهایت زندگی خود فرد را به باد میدهد.
و اما در مورد راوی. اگر بیحالی و بی احساسی صدا جایزه داشت حتما جایزه شماره یک به راوی این داستان میرسید.
با سپاس از کتابراه
خوشحال شدم ک اینجوری تموم شد چون اموزنده بود میشهی جورایی برای بچهها هم تعریفش کرد. حتی اگری سری از افراد نادون باشن و نالایق برای ادارهی زندگی و اجتماع، اگر رحم داشته باشن عواقب این چنین سختی در انتظارشون نیس. من فکر میکنم این داستان علاوه بر اینکه میگه ادم متخصص و کاردان باید مسئول انجام کارها و تصمیم گیرنده باشه، باید رحم داشته باشیم
کاملا مشخصه وقتی کنترل اوضاع دست انسان نالایقی که در این داستان شاگرد شوفر بود بیوفتد میتونه خسارات جبران ناپذیری رو به جامعه وارد کنه. ترس سرباز از لهجه شاگرد شوفر نکته فوق العادهای بود که تو این داستان گنجانده شده؛منظور اینه که گول زبان و ظاهر افراد نالایقو نخوریم. عالی بود این کتاب
این کتابرو پیشنهاد میدهم. در مورد یک موش است که به تله افتاده و هر کس برای کشتنش یک نظر میدهد. تا اینکه بدون در نظر گرفتن موقعیت تصمیم میگیرند اتشش بزنن. در همان نزدیکی ماشین برای تخلیه بنزین ایستاده است، با اتش زدن موش، موش مانند گلوله اتش به زیر ماشین میرود و به یک چشم به هم زدن منفجر میشود. و انفجار تا انبار بنزین میرسد.