نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی در برابر قانون - فرانتس کافکا

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۰۵/۲۸
🍁 اول از همه یه اعترافی بکنم؛ و اون اینه که برای اینکه کاملا پیام و مفهوم کافکا رو‌متوجه بشم، پنج باری داستان رو‌ گوش کردم! و نهایتا به این نتیجه رسیدم که، جمله به جمله‌ی این اثر کوتاه اینقدر بارمعنایی داره که با هر بار فکر کردن بهش، ابعاد بیشتری ازش برام نمایان میشه!!
کافکا یه وکیل آلمانی بود که بسیار ساده و ‌روان مینوشت. در داستان ‘دربرابر قانون’ فکر میکنم کافکا وضعیت امروز بشر رو به صورت اکسپرسیونیستی به تصویر کشیده… درواقع ذهن انسان رو‌ به شیوه غیرخطی و‌ رویاگونه توی داستان معرفی میکنه. دو‌شخصیت توی این داستان داریم؛ مرد روستایی که اینجا می‌تونه سمبل یک آدم ناآگاه و یا یه کودکی باشه که به شدت در حصار قوانین زندگی هستش، و انسان زندانبان که در اصل همین قوانین زندگی هست که ما خودمون اونها رو تارعنکبوت وار، به دور خودمون تنیدیم!! این داستان، داستان زندگی ماست و آینده‌ای که یا میتونیم با وارد شدن به قانون و یادگرفتن اون (پیدا کردن خود واقعی ‌و شناخت خودمون) برای خودمون بسازیم، و یا اونقدر دربرابرش، پشت درهای اون منتظر بمونیم تا همه‌ی هستی مون رو از دست بدیم!
ممنون دوست عزیزم کتابراه.. ☘️
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
داستان کوتاه در برابر قانون نوشته‌ی فرانتس کافکا است. داستان درباره‌ی مردی است که میخواهد به قانون وارد شود ولی نگهبانی سرسخت جلوی در ایستاده و مانع ورود او میشود و میگوید قانون دارای چندین در است که مقابل هر در هم نگهبانان قدرتمندی قرار دارند و از ورود تو جلوگیری میکنند. مرد که میپنداشته دسترسی به قانون آسان است و همه می‌توانند به راحتی به آن ورود پیدا کنند میرود و لوازم مورد نیاز خود را می‌آورد و جلوی اولین در قانون مینشیند تا شاید روزی وارد آن شود. روزها و سالها میگذرد و مرد سالخورده می‌شود ولی هنوز نتوانسته به قانون وارد شود. سرانجام روزی از نگهبان میپرسد آیا تا به حال کس دیگری هم خواسته وارد قانون شود و نگهبان میگوید این در فقط برای تو هست.
من فکر میکنم کافکا خواسته در این داستان بگوید که قوانین جوامع خیلی دور از دسترس هستند و مردم عادی حق چون و چرا در برابر آن‌ها را ندارند و فقط باید آن‌ها را رعایت کنند.
با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک برای تهیه این داستان.
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۰۸/۰۶
به نام خدا سلام برای اینکه آثار نویسندگان را بهتر متوجه شویم و مفهوم و هدفشان را راحت تر له کف آریم بد نیست زندگی آنان را کمی بررسی کنیم چرا که این کتاب‌ها که نوشته میشوند اینها همه از افکاری نشعت میگیرند که در طول سالهای زندگیشان در سرشان جمع شده که شامل تجربه‌ها رنج‌ها شادی‌ها موقعیت‌ها و تقاطع‌های بسیار است و زندگی نامه‌ی کافکا درنوع خودش کم بدیل بود و چنان کرد به کافکا که تا ابد انددوه آن را در سینه داشت به طوری که اختلافی که بین کافکا پدرش بود بسیار باعث رنجش او میشد پدری که با کافکا فرق اساسی داشت شایدم هم کافکا با او
او در ابتدای زندگی کارگری میکرد و تنگ دست بود تا اینکه ثروتی بدست میاورد و این بازی را تغییر میدهد پدری که با تلاش پول زیادی بدست اورده و مسبب به همه‌ی فرزندانش بدگمان است و کافکای که با او یکسان نیست از نظر فکری و حتی جسمی! و چنین میشود که او تا حد زیادی تحت استثمار پدر میشود بگونه‌ای که در کتاب محاکمه این را دقیق شرح میدهد و اصل آن کتاب است و اما در داستان بالا میتوان رگه های ایراد گرفتن کافکا از قانون را دید از مخالف بودنش قانون همان محدودیتی است که انسان ساخته یا قدرتمندان ساخته‌اند و براستی که چنین است و قوانین کمکی به زندگی بشر نمیکنن. در عالی‌ترین حالت و آن در بان گویی انسان‌های هستند که در این مسیر شد راه انسان میشوند (این را از باج دادن مرد میتوان فهمید) و مردی که در پایان له مرد روستایی که کل زندگی خود را در یک نقطه ایستاده میگوید باید میگذشتی ولی نگذشتی و هرکس خود لاید برای خود ازین مانع‌ها عبور کند و به حرکت در آید در غیر اینصورت عمر او ضایل خواهد شد چنانکه بسیاری امروز اینگونه‌اند....
null null
۱۳۹۹/۰۳/۲۶
سلام فکر خوبی داشت حیف شد زود مرد درمورد کتابش ‌مثال ترازوی است که در میان آن ترازو مردم، دریک سمت قانون برای زندگی درست ودرسمت دیگر ترازو که نقطه مقابل قانون است خیر یاشر ظلمت یا نور قرار داردشمااگر بانورهدایتی که از سوی خداتعیین شده بخواهی باقانون روبرو شوی اگر قانون درمسیر مستقیم وهم جهت باشما بود به تعادل میرسی ومشکلی نیست ولی اگر باظلمت ودر مسیرشر قرارگرفته باشد دارای نقص وایراد است وجهان شمول نمی‌باشد هرچندقرنها ازوضع آن بگذردویاانبوهی از مردم آن راتائیدوقبول داشته باشندبخاطر همین افرادمعمولی را یارای مقابله باآن نیست مگر کسانی که خداولی وسرپرست آنان باشدنمونه‌ای ازاین قبیل را درتاریخ ملاحظه کرده ایدپیامبرانی که برای راهنمایی وهدایت می‌آمدندوباقوانین نادرست اقوام بد وکافرمقابله میکردندولی درنهایت چون خدا ولی وسرپرست پیامبران بود آنان رانجات میداد وبقیه رابه عذابی سخت نابودوهلاک می‌ساخت. اسدی
Kayvan Hossein
۱۴۰۰/۱۱/۱۷
کتاب صوتی با معرفی نویسنده شروع می‌شود. ولی باز هم امضای مخصوص برنامه‌ها و فعالیت‌های کانون چوک مشهود است: بی دقتی و نابلدی خوانندگان، لطمه زدن به محتوای داستان، ترجمه گنگ و در آخر لودگی و ابتذال بجای ادبیات، ولی از انصاف نگذریم آهنگ متن خوب و دلنشین است. اما در مورد خود داستان که در واقع به چالش کشیدن قانون در محتوا و اجرا است و اینکه، قانون بجای اینکه مدافع حقوق بشر باشد، آدم‌ها را سر کار می‌گذارد واصالت مادی و معنوی آن‌ها را قربانی می‌کند. بی جهت نیست که خیلی‌ها به صرافت این مبافتند که خود مجری عدالت و قانون شوند و قبل از محاکمه. مجرم را خلاص می‌کنند. در واقع در جامعه‌ای که قانون نمایشگاهی و نمایشی است عمر شهروندان تباه می‌شود. پاسخ نگهبان به مرد در برابر گرفتن باج هم بسیار آشنا وتکان دهنده است.
مهدی
۱۴۰۰/۱۲/۲۷
کتاب در برابر قانون البته باید گفت داستانک.
چند مورد مهم در بین دیالوگ که بین روستایی و در بان رد وبدل می‌شود وجود دارد. و در مورد صدای منتشر شده از داستان.
صدا بسیار بد نا رسای حس داستان است به قدری بد است که انسان هیچ حسی نسبت به در بان پیدا نمی‌کند دربانی که تمام مطالب را به صورت نیمه عامیانه می‌گوید!!!
به نظر کارگردان قصد شوخی یا با شنونده را دارد ویا می‌خواهد با این داستان با نوع صدا پیشگی شوخی کند.
کل داستان در سه خط خلاصه میشود مردی که پیر می‌شود.
اورا به داخل قانون راه نمی‌دهند و باج می‌دهد.
نگهبانی که بیشتر ملک عذاب است تا نگهبان.
کلا شنیدن داستان در قیاس با کتاب مسخ نویسنده انسان را زده می‌کند.
داستان با بار ارزشی کم و صوت آن این بار ارزشی را کمتر می‌کند.
شهرام کرمی
۱۳۹۷/۱۱/۱۴
خوب یک داستان سور رئال برای بیان حقیقتی که در زندگی افراد ضعیف یا رعیت حاکمه! قانونی که مدعی کنندگان و محافظانش آنرا صرفا جهت نمایش دادن ارائه میکنند نه برای ورود رعیا برای بدست آوردن حق! قانون نمایش حاکمیت در اقتدار، اقتداری یک طرفه! به قول فاشیست‌ها نون تو مال منه، و قانون رو من برای تو وضع میکنم و من به تو میگویم! و تو فقط دور خطی هستی که من میکشم! کافکا به نوعی عقیده فاشیستی ادوار خودش و یا آینده رو به داستان کشید! بسیار زیبا و بسیار محسوس! (صداپیشه‌ها هم بسیار ضعیف)
Amir Abbas Shamsi
۱۴۰۰/۱۱/۱۳
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند.
مفهوم داستان از نظر بنده این است که قانون یک وسیله است که با استفاده از آن میتوانیم حقوقی که متعلق به ماست و طی اتفاقاتی از ما سلب شده است را باز پس بگیریم و نه اینکه به انتظار بنشینیم تا قانون (وسیله) حقوقمان را مدیریت کند.
انتقاد: در راستای اجرای نمایش رادیویی و باور پذیری شنونده و غرق شدن در عمق داستان میتوان پروژهء انتخابی را بهتر و قوی تر ارائه داد.
به امید پروژه‌های قوی تر و جذاب تر.
با تشکر از کتابراه و عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند.
sara .A
۱۳۹۷/۰۶/۳۱
نویسنده با قلمی شیوا بدون توصیفات اضافی به این نکته اشاره کرده که حق گرفتنی است نه اینکه برای داشتن اون باید اجازه گرفت پیرمرد فکر می‌کرد قانون برای همه هست ولی فقط فکر می‌کرد وتا انتهای داستان که به مرگش ختم شد در طلب حق‌اش نبود فقط منتظر بود تا اون رو بهش بدن‌.
لیلی جواهری فرد
۱۴۰۱/۱۲/۰۸
به نظرم منظور نویسنده از نگهبانانی که در برابر قانون بودند کنایه از وجود قوانین بیهوده و بی شماری است که به جای تسهیل و کمک به مظلومان و احقاق حقشان، تبدیل به بوراکسی‌ای طاقت فرسا و دست پا گیری شده، که با پرداختن به مسائل بیهوده و سلسله مراتب نفس گیر، افرادضعیف را ازترس گرفتاری در پیچ و خمش و کمک خواستن از آن دچار شک و ترس میکند و چه بسا عده‌ای هم در همان مراحل اولیه به علت هزینه‌های مادی و معنوی که باید متحمل شوند به مراحل بعد ورود نمیکنند. و نکته دیگر اینکه قانون برای خدمت به انسانهاست و برای بهره مندی از آن نباید منتظر اجازه کسی ماند.
مهسامحمدی
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
درسته ۵ صفحه بیشتر نیست و خوندنش پنج دقیقه هم وقت نمیگیره ولی نیاز به تفکر عمیق داره. به خوبی نشون میده که «ترس» چه بلایی بر سر ما میاره و نبود «شجاعت فردی» چجوری بر کل «جامعه» تاثیر میذاره. به ما این نکته رو گوشزد میکنه که باید از حق خودمون دفاع کنیم و کسی «عدالت» و «حقوق» ما رو بهمون تقدیم نمیکنه، بلکه باید خودمون اون رو بگیریم.
و اینکه تمام درهای بسته‌ی زندگیمون به دست خودمون مهروموم شده گاهی انقدر نباید‌های زیادی و نمیشه‌های زیادتری ترسیم میکنیم که تمام عمرمون پشت در قانون‌های ذهنمون هدر میره...
mohaddeseh kamali
۱۴۰۰/۰۹/۲۸
مسخ خیلی قشنگ تر بود. ورودی فقط برای این پیرمرد ساخته شده بود و براش نگهبان گذاشته بودن. نگهبانی ک وقتی اشتیاقشو میبینه حاضره بدون اجازه اونو عبور بده ولی بهش یاداور میشه ک نگهبان‌های زیادی منتظرشن. پس مرد ب مرحله اشتیاق رسیده اما جراتشو نداره وارد بشه تا حقشو بگیره. برای ادم‌های دیگه هم جداگونه‌ی در هست. دری ک اونا هم پشتش سالها منتظر اجازه ورودن و ب این ترتیب عدالت در گوی بلورینی محبوس میمونه چون کسی شجاعت گذاشتن از دروازه رو نداره. درها بسته میمونه و وقتی ک هر کدوم میمیرن اون نگهبانم میره
Alireza Mahmoodi
۱۴۰۲/۱۰/۲۲
کتاب صوتی در برابر قانون اثر فرانتس کافکا نویسنده برجسته آلمانی که متاسفانه در سن چهل سالگی فوت کرد و ما نتوانستیم از ذهن و افکارش بیشتر استفاده ببریم این کتاب از ساده دلی و بی ریایی پیر مردی بیان می‌کند همواره اجرای قانون برایش با ارزش است حتی برای ورودش باج می‌دهد و مجری قانون به راحتی رشوه میگیرد در کل اجرای قانون برای یک سری خاص تدوین و گردآوری شده است که تا پایان مرگ اجرایش می‌کنند داستانی کوتاه و قابل تامل است از دست اندرکاران کتابراه کمال تشکر دارم
Sepid Cheraghi
۱۳۹۹/۰۸/۲۰
توی نقد کتاب‌های دیگه هم دیده بودم که خیلیا به گوینده‌های کانون چوک ایراد گرفته بودن، ولی بازم با خودم گفتم یکی از کاراشونو گوش کنم شاید بقیه دوست نداشتن، واقعا اولش که راوی شروع کرد به صحبت فکر کردم ایرج ملکی داره باهام شوخی میکنه، همون قدر سرد و بی روح، مکث‌های بی جا، فراز و فرود بیجای صدا خلاصه که به نظر من خوب نبود و امیدوارم گوینده هاشون بتونن استعداد واقعیشونو پیدا کنن ☺
مهدی فرحزادی
۱۳۹۸/۰۳/۰۶
یکی اینکه: چراغ سبز نشون میدن به رعیت که می‌تونه از قانون استفاده کنه و حقش رو بگیره ولی تا زمان مرگش خبری از این حق نیست. دو اینکه: رعیت برای گرفتن حقش همه زندگیش و پولش رو میده و خبری از حقش نیست. سه اینکه (البته خیلی ضعیف): برای گرفتن حق نباید منتظر اجازه بود و کسی حق رو نمیده بلکه باید خودت بگیری
مینا آفتاب
۱۳۹۷/۰۷/۲۶
من عاشق کتابهای کافکا هستم. سبک متفاوتی داره واین به دلیل دوران کودکیش هست اگه می‌خواهید کافکا رو بشناسید کتاب نامه به پدرش رو بخونید پدرش خیلی سختگیر بوده وپسر ازش می‌ترسیده وکافکا همیشه در برابر پدرش احساس گناه می‌کرده به همین دلیل کتابهاش در مورد محاکمه شدن هست در کتاب مسخ هم عقده ادیپ دیده می‌شه حتما کتابهاش رو بخونید خیلی خاص هستند
سمیه قلی پور
۱۴۰۱/۰۷/۱۰
در برابر قانون
مرد دهقان که برای ورود به دروازه قانون زندگی را از دست داد اما زندگی را نفهمید
و نگهبانی که مشتاقانه درب‌های پایان زندگی را به میل دهقان و بهای گزاف میگشاید
و خنده دار ماجرا اینجاست که با میل مرد دهقان این بها را میپردازد
نگهبان بها را دریافت میکند و با استبداد حکومت میکند.
مرد دهقان اجازه این رفتار استبدادی را صادر کرد و حتی شعله آتشش را شعله ور تَر خواست
و مسرور از این
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۲۰
به نظر این داستان حالت نمادین دارد و تفکر زیادی می‌طلبد. اما نشان میدهد رسیدن به عدالت برای مردم عادی بسیار سخت یا حتی نشدنی است و موانع زیادی سد راه انسان میشوند تا بتواند حق خود را باز پس گیرد. مثلا نگهبانان قانون همین موانع بودند که اجازه عبور از درها را به پیرمرد نمی‌دادند. حال آنکه آن پیرمرد ساده به قانون اعتماد داشت و فکر میکرد قانون برای همه مردم یکسان است.
Elaheh Mohammadi
۱۴۰۰/۰۱/۰۴
کتاب‌های کافکا سبک متفاوتی دارد اما کسانی که دوبلور هستند به گونه‌ای باید از روی متن جلوشان بخوانند که شنونده فکر نکند که دوبلور از روی برگه‌ای در حال خواندن است، دقیقا وقتی گوش دادم کاملا قابل تصور بود که دوبلور‌ها از روی برگه و کتابی میخوانند
این کتاب به صورت صوتی برای من جالب نبود
ژیلا شجاعی
۱۴۰۱/۱۰/۰۹
به نظرم این داستان جالب که اثری از نویسنده بزرگ کافکا بود می‌خواست بگوید که انسان‌ها گاهی برای گرفتن حق خود تردید می‌کنن و همین باعث می‌شود که چشم باز می‌کنن می‌بینن دیگر حقی نمانده که بگیرن
علیرغم صدا پیشگی و صدا سازی ضعیف تا آخر گوش دادم و برداشتم از این داستانک این بود و اینکه صدای نگهبان خیلی آزار دهنده بود 😑
آنیتا ارزانی
۱۴۰۱/۰۳/۱۸
درود. دوستان تعابیر زیبایی داشتند. تا خودتان قائل به احقاق حق خودتان نباشیدو بدنبال آن نروید، حتی اگر قانونی برای ایجاد عدالت برای شما نوشته شودهم شما را به حقتان نخواهد رساند. توصیه میکنم ابتدا در مورد کافکا و سبک او مطالعه کنید تا درک بهتری از دیدگاه این نویسنده خاص داشته باشید.
amir eshaghzadeh
۱۳۹۹/۰۱/۲۱
داستان زیبایی بود... گاهی راه‌هایی دریت جلوی پای ما برای رسیدن ب چیزی ک میخوایم وجود داره اما دیگران مانع میشن یا ما ریسک پذیری قدم گذاشتن در اون راه رو نداریم و سالها درجا میزنیم... بیان ضعیف داستان رو خراب مکنه رو سرعت بالا گوش کنید بهتر میشه...
ش شهبازی
۱۳۹۸/۰۲/۰۴
یک اثر کوتاه عالی که میتواند مثل اجناس ویترین، نشان دهنده سبک و دنیای نویسندگی کافکا باشد. سبک سورئالیستی موجود در این داستان کوتاه با اینکه ممکن است امروزه از فرط تکرار نخ نما شده باشد ولی برای اثری در سالهای دهه بیست میلادی یک شاهکار بحساب می‌آید.
Ali.Hasani
۱۴۰۲/۰۶/۲۷
داستان فضای بسیار تاریک، سرد و منحصر به فردی دارد مانند آثار دیگر فرانس کافکا... روایت در عین سادگی برای درک عمق مطالب نیاز به چند بار گوش دادن دارد اما صداپیشگی بسیار ضعیف آن باعث شد خاطره‌ی خوبی تو ذهنم باقی نمونه.... توصیه میکنم این داستان کوتاه و ارزشمند رو از منابع دیگری بخونید یا بشنوید...
سارینا پی سوزی
۱۴۰۲/۰۴/۱۵
این قدرت یک نویسنده رو نشون میده که تنها در پنج صفحه تونسته به اندازه یک کتاب قطور مفید و آموزنده باشه
چیزی که من از داستان فهمیدم این بود که گاهی تنها محدودیت ما، خود ما هستیم
در واقع نگهبان برای جلوگیری از ورود مردم اونجا نبود بلکه پیرمرد این قدرت رو بهش داد و بعدها نتونست اون رو پس بگیره.
Pooya Parsa
۱۳۹۸/۰۳/۱۶
کتاب بسیار خوب و با ارزشیه، ولی گویندگان وحشتناک توی این رشته بی‌استعدادن😒 واقعا کتاب رو خراب کردن، متاسفم
Mdrz
۱۴۰۲/۱۰/۱۶
به نظر من آن مرد روستایی نباید پشت در میماند.
او میتوانست حداقل برای ورود تمام تلاشش را بکند و سرباز را کنار بزند.
به نظر من خیلی از انسانها مثل همان مرد منتظر میمانند تا دری برایشان باز شود در حال که درها باید توسط کسی باز شوند. من همینقدر درک کردم.
Mozhgan
۱۴۰۲/۰۹/۱۶
کتاب در برابر قانون باید چند بار مرور کنیم که متوجه محتوا و هدف نویسنده این داستان موضوع قانون و قانون مداری را بازگو میکند و مردمی که هر چی تلاش کردند به حقشان نرسیدند. دادگاه یا هر محلی که دم از قانون میزنند بیشتر از همه بی قانونی و حق خوری میکنند
بهروز داوطلب📚
۱۴۰۲/۰۸/۲۷
اصلا فکرشو نمیکردم یک کتاب صوتی ۷ دقیقه‌ای اینقدر فوق العاده و سنگین باشه. سه بارگوش کردم تا دقیقا منظور و مفهم کلمات و سختگیری‌های مرد نگهبان را متوجه بشم. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب صوتی را گوش کنید. قول میدم یکی از بهترین ۷ دقیقه زندگی تون باشه.
Hadis Gholipour
۱۴۰۱/۰۲/۱۱
درود، داستان عجیبی داشت. موضوع و روند داستان جدید و خلاقانه بود، اما درون مایه و نتیجه اون مانند بیشتر داستان کوتاه‌ها بود، باید تا وقت هست از فرصت استفاده کرد و همچین چیز هایی. ارزش یک بار گوش دادن رو داره. امیدوارم این دیدگاه برایتان مفید باشد. سپاس.
Hamed Zeyghami
۱۳۹۶/۱۰/۰۲
خوب بود، ولی یه انتقاد کوچیکی داشتم اینکه
صدا پیشه‌ای که نقش نگهبان رو اجرا میکردن نه صدای جالب و نه لحن خوب و نه واقعگرایانه ایفای نقش میکنن، با تمام احترامی که براشون قائل هستم ایشون مناسب صدا پیشگی نیستن.
ناصر ناصر
۱۳۹۶/۰۸/۱۵
به نظرم کتاب بایستی خواننده را به تفکر سوق دهد لیکن تا این حد ایهام باعث تبدیل شدن آن به محصولی خاص برای مشتری خاص تر می‌نماید که طبعا دایره تاثیر را محدود می‌سازد.
سیمین شمس
۱۴۰۱/۱۰/۳۰
این عبارات" داستان دانه انسان است... " از کیست؟ تیتراژ زیبایی است
درخصوص خود داستان حرفی ندارم خیلی عجیب بود باید چندبار گوش بدهم درواقع خودم را فقط یک شنونده میبینم. داستان مسخ را هم حداقل ۲۰ سال پیش خوانده‌ام ایده متفاوتی داشت
...
۱۴۰۱/۰۹/۰۷
محتوای عمیق با تصویر سازی بسیار جذاب و دقیق، مانند تمامی آثار این نویسنده کتاب (در برابر قانون) نیز از فضای جذاب و سنگینی برخوردار است و یکی از جالب ترین نکات این کتاب نحوه پایان آن است که میتوان هزاران برداشت مفهومی متخلف از آن داشت
Ali Alizadeh
۱۳۹۸/۱۱/۲۴
واقعا در ایجاد کردن اتمسفر و جهان کافکا بی‌استعداد و بی‌سواد هستین. شما این متن جدی رو تبدیل به یک هجو و خالی از معنا کردین. طوری که کسی که اولین بار این متن رو به واسطه باند صوتی می‌شنوه هیچ درکی از موقعیت نمی‌کنه.
Hosseinj Karimi
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
این داستان فهمش برای همه نمیتواند یکسان باشد چون از نظر کسانی که اندیشه‌ای آزاد دارد معانی مختلف و کسانی که اندیشه بسته دارند معنی دیگری میدهد و برای افراد درگیر و اسیر در منجلاب عقیده، فهمش عذابی دردناک خواهد بود
محمدرضا
۱۴۰۰/۰۶/۱۴
بسیار ناامید کننده بود و داره میگه که یک عده مستضعف و بی بضاعت همیشه بدبخت هستند و هیچ مسئولی بهشون رسیدگی نمیکنه و یک عده زیر دست هم هستند که سرخود هر کاری دلشون میخواد انجام میدن. در کل توصیه نمیکنم.
محمد شهریاری
۱۴۰۰/۰۶/۰۸
سلام‌محمد‌هستم. یک‌شهروندان قانون. رو بلد باشه واگر مشکلی. داشت‌باید. کتاب‌قانون‌رومطالعه‌کنه‌.
کسی‌که‌قانون‌روهمیشه‌رعایت‌کنه. هچ‌مشکلی
براش‌پیش‌نمیاد‌وجامعه‌نسبت‌به‌اون‌واکنش‌
مثبت‌نشون‌میده. باتشکر.
مهسا قربانی
۱۴۰۱/۱۲/۰۹
مرد روستایی تمام دارایی خودش رو باج داد که فقط خواهان قانون باشه و سالها به انتظار نشسته بود و در آخر بی انکه عدالتی ببینه و قانون رو لمس کنه مرد.... واقعا داستان تامل برانگیزی بود.
سپاس از کتابراه
A.asgari
۱۴۰۱/۱۰/۰۸
داستان یه پیرمرد که یه در ورودی براش گذاشتن که مخصوص همونه
و نگهبانی داره که از در مواظبت میکنه
و بهش میگه. نگهبان‌های دیگه‌ی هم هستن
که باعث اشتیاق میشه اما جزئت ورود نداره که حقشو بگیره
Masoud Hoseyni
۱۴۰۰/۰۸/۲۵
کتاب واصل مطلب عالیه. قانون برای مردم تنها یک اسمه و.... اما اصل قضیه الان صداپیشه یا راوی وبازیگراش هستن واقعا این چی بود؟؟ یاد سنباد که دیو جلوش ظاهرمیشدافتادم.. زحمت میکشن امابی فایده وزشت
فاطمه رئوفی
۱۴۰۰/۰۷/۱۸
سعی دارم بقیه کتابهای کافکا را مطالعه کنم. این کتاب بیان میکند که ما باید تمام تلاشمان را برای رسیدن به حق و حقوقمان انجام دهیم. و از شنیدن مشکلات راه درجا نزنیم
عاطفه پوی پوی
۱۳۹۹/۰۳/۰۷
برای گرفتن حقت منتظر اجازه کسی نباش مانع‌ها رو کنار بزن و ریسک کن نه مثل این داستان که تمام عمر و مال خودش رو تلف کرد اما بازم نتونست چیزی که مال خودش هست رو بگیره
علیرضا وفایی
۱۳۹۹/۰۱/۱۲
جان هرکسی که دوست دارید با این گویندگان بدصدا و بی‌احساس و بی‌استعداد در صداپیشگی این کتابها رو خراب نکنید. وقتی صدا نداری برو سراغ یه کار دیگه ای
Morteza Nasiri
۱۴۰۳/۰۲/۲۴
کتاب صوتی در برابر قانون، یک داستان کوتاه با روایتی عالی و تألیف فرانتس کافکا که یکی از شاهکارهایش می‌باشد، پیشنهاد میکنم کتاب کامل این رمان رو تهیه کنید و گوش بدید.
H E
۱۴۰۰/۰۵/۰۲
اقشار ضعیف جامعه برای گرفتن حق خود باید ساعت‌ها یا شاید روز‌ها وقت بگذارند و در نهایت معلوم نیست که بتوانند ان را بگیرند. در این کتاب به خوبی این مفهوم بیان شده.
پریسا صحنی
۱۳۹۸/۱۲/۲۴
قشنگ بود و برداشت من ازش این بود که انسان باید قوی باشه و حقشو طلب کنه و بگیره و منتظر نمونه و برای گرفتن حقش نه باج بده نه التماس کنه
محسن ناصری
۱۳۹۷/۱۱/۱۰
کافکا با توجه به اینکه رشته‌ی حقوق هم خونده بوده نگاهی جالب و عمیق به خود قانون و بایستگی داشت البته نظریات آگامبن فیلسوف ایتالیای در فهم کافکا بسیار کمک میکنه
حامد کرمی
۱۴۰۱/۰۹/۱۹
حالا جدای از صدای بدی که داشتن
راستش داستانش برام گنگه عمق مطلب رو متوجه نشدم
خیلی ناگهانی داستان شروع شد بدون مقدمه وخیلی ناگهانی تموم شد
روشنک زیودار
۱۴۰۱/۰۸/۲۴
داستان را دوست داشتم. بعضی درها مخصوص ما آفریده شده، و نباید ترسید، یا به نه‌ها و موانع توجه کرد، و عمر را در حسرت عبور از آن‌ها به پایان رسوند.
1 2 3 4 >>