نقد، بررسی و نظرات رمان همخونه - مریم ریاحی
مرتبسازی: پیشفرض
reyhane Bahari
۱۳۹۷/۰۳/۰۱
5810
به نظرم رمان نویسهای ایرانی باید در مورد سبک نوشتنشون کمی تجدید نظر کنند. این قالب تکراری دختری که تک که تنها با پدرشه و با اجبار با پسری پولدار که اونو اصلا نمیخواد ازدواج میکنه واقعا دیگه بیرنگ و بو شده. توصیه میکنم کمی تنوع بدید و از در دیگری به دنیا نگاه کنید.
با توجه به حجم بالای کتاب و مسلما زمان زیادی که واسه خوندش صرف کردم. ترجیح میدادم اصلا شروع به خوندن نکرده بودم و یه رمان کمی پر بار و پرمحتوا میخوندم. به عقیده من خواندن یه رمان علاوه بر ایجاد سرگرمی و فراغت خاطر باید تحولی در اندیشه و دیدگاه فرد ابجاد کنه و یا حداقل موجب همزاد پنداری با شخصیتهای داستان که خود همین همزاد پنداری ترمیم کننده روح خواهد بود. به عقیده من داستان کاملا غیر واقعی و غیرمنطقی بود و جتی دوران این گونه روابط منسوخ شده
اگه واقعادارید از نبود سرگرمی و بیکاری دق میکنید سرگرم میشید همین.
این مطلب تو ذهنم تداعی شد که؛ چوب خشک هم در بیابان غنیمته.
عزیزانی که نظرشون بر عالی بودن رمان هست گویا اصلا رمان خوب نخوندن. رمانهایی مثل خیانت، جراح دیوانه، پشت درهای بسته،، بامداد خمار، ویرانههای حوس، شب سراب
اگه واقعادارید از نبود سرگرمی و بیکاری دق میکنید سرگرم میشید همین.
این مطلب تو ذهنم تداعی شد که؛ چوب خشک هم در بیابان غنیمته.
عزیزانی که نظرشون بر عالی بودن رمان هست گویا اصلا رمان خوب نخوندن. رمانهایی مثل خیانت، جراح دیوانه، پشت درهای بسته،، بامداد خمار، ویرانههای حوس، شب سراب
سوژه جذاب بود به نظرم ولی خشونت زیادی توی داستان وجود داشت. داستان عاشقانه بود ولی لحظات عاشقانه چندانی نداشت. همش زجر دادن بود. حداقل میتونست آخر داستان رو چند خط بیشتر کنه تا خواننده بیشتر با حس یلدا همراه بشه. بعد هم رفتار شهاب خیلی بد بود. کتک زدن و داد زدن و... شاید تا اواسط داستان قابل باور بود ولی دیگه آخر داستان که دست شهاب رو شده بود به نظرم زیاده روی بود. شهاب دیگه بندی به دست و پاش نبود که بترسه و عصبی بشه. چرا باید این بلا رو آخر داستان سر عشقش بیاره. شخصیت شهاب به شدت متزلزل بود و این ناشی از عشق نبود بلکه شخصیت پردازی کامل نبود. البته با تمام این حرفا یه بار خواندنش ضرر نداره
من رمان ایرانی بجز کارهای خانم پیرزاد و خانم خلیلی فرد معمولا نمیخونم. سفر بودم خونه دوستی برای اینکه حوصله م سر نره تو کتابخونه شون اتفاقی به این رمان برخوردم و و دست گرفتم و دیگه نتونستم بگذارمش پائین تا انتها.... تا رسیدم ایران نسخه چاپیاش رو هم خریدم.... احساس خوب عشق را هر سه رمان (کتابراهی) خانم ریاحی در آدم زنده میکنه... هر چند بعضی از اتفاقات داستانها غیرقابل قبول بود و خشونت و دست بزن داشتن عشاق آقا هم بنظرم توهین به شان عشق واقعی و بانوان بود. ولی در کل برای من بسیار نوستالژیک و شیرین بود و هست. پیشنهاد میکنم "مثل پر" و (بخصوص) "کسی میآید" خانم ریاحی را اگر همخونه رو دوست داشتید، حتما دانلود کنید و بخوانید. قطعا لذت خواهید برد.
با اینکه داستان از الگوی تکراری استفاده کرده بود اما تونسته بود متمایز باشه و خواننده رو به خواندن ادامه داستان ترغیب کنه. انتهای داستان بسیار بسیار بد تمام شد. درست مثل سریالهای ایرانی که تا قسمت ۵۰ داستان رو پیش میبرن و در پنجاه و یکمین قسمت تمام داستان رو در عرض ۱۵ دقیقه تمام میکنن. داستان در ۴۵۷ صفحه در حال ادامه یافته و در صفحه ۴۵۸ و فقط چند سطر پایان داده میشه. این باعث میشه خواننده تمام احساس داستان رو که دنبال کرده و خودش رو در بطن داستان قرار داده به یک باره گم کنه و از خواندن این داستان حس پشیمونی بهش دست بده.
من تا الان خیلی رمان خوندم بیش از ۵۰ تا و واقعیتش خیلی سخت زمان میپسندم ولی فوق العادهترین رماااان همینه ک من تا الان سه بار خوندم و هر روز هم جاهای حساس رمانو میخونم😍کلا مریم ریاحی نویسندهای هست ک شخصیتهای رمانش ب خصوص شخص ذکور رمانو جوری مینویسه ک سریع باهاش اخت میشی و فک میکنی ک اون شخصیت رمان واقعیه💙و جوریه ک واقعا عاشقش میشی و این رمان ک اصلااا در بینظیر بودنش جای بحث نیست❣من با خواندن این رمان کلا ب خواندن علاقه مند شدم و اولین رمانی بود ک خوندم😍فقط بگم ممنووون از نویسنده❣
بسیار کتاب خوب و هیجان انگیزی بود و بسیار روان و دل انگیز پیش میرفت که تا آخر داستان بدون وقفه به خوندنش گرایش داشتم فقطای کاش پایان داستان بهتر و با یک روند بهتر بود یعنی انگار که نویسنده از ادامه دادن خسته شده بود ویکباره تصمیم به پایان رساندن داستان میگیره میشد هیجان پایانی همچون قبل ادامه پیدا میکرد تا کیف و لذت یک دفعه از خواننده گرفته نشه... من واقعا خستگی به تنم موند... به هر حال خوب و ارزش خواندن داره. تشکر از نویسندهی عزیز و شما دوستان کتابراه
وقایعی که نوشته شده خیلی هاش با واقعیت و منطق جور نیست و اصلا چرا هرمردی اطراف یلداست میشه جزوه عاشق پیشه هاش و چرا همیشه دختری که رقیب عشقی هست با آرایش غلیظ و شخصیت جلف به تصویر کشیده میشه؟
چرا نویسنده از نشون دادن خشونت و خشم شهاب و مظلومیت یلدا اینقدر لذت میبره
درکل شخصیت شهاب خیلی خشن و عصبی بود
جدا از همه اینها برای کسانی که میخوان یه رمان عاشقانه ایرانی بخونند انتخاب بدی نیست
چرا نویسنده از نشون دادن خشونت و خشم شهاب و مظلومیت یلدا اینقدر لذت میبره
درکل شخصیت شهاب خیلی خشن و عصبی بود
جدا از همه اینها برای کسانی که میخوان یه رمان عاشقانه ایرانی بخونند انتخاب بدی نیست
به نظر من کتاب همخونه مریم جانی کتاب پر جاذبه بود که من کارشناس ارشد مالی بای مادرمریض که پرستارش بودم وی عالمه مشغله کاری واداره و توی ماه رمضان با این همه کار رو چنان جذب خوش کرد که دو روزه با تمام احساس خوندمش خیلی جالب بود و دوست نداشتم کتاب رو که از کتابراه خریده بودم و تو گوشیم سیو شده بودی لحظه ترک کنم ممنون از این قلم توانای خانم ریاحی
خب اگر از این سبک رمانها کسی خوشش بیاد خوبه و میشه گفت راضی کنندست اما به نظر من خیلی ضد زن بود و کلیشهای چون توی این رمان اینطور بود که دخترها بیکار نشسته بودند که یکی بیاد خوشبختشون کنه و خب البتهمثل بقیه رمانهایی از این دست. اما با احترام به نویسنده اگر برای زمانتون ارزش قائلید این کتاب رو پیشنهاد نمیکنم چون خیلی سطحیه و نکته خاصی نداره کلا
سلام... گرچه داستان بیشتر مربوط به دهههای قبل هست، امادرعین حال روند داستان طوریه که خواننده رو مجاب به مطالعه تا انتهای رمان میکنه،،، درهرحال من لذت بردم.. گاهی برحسب شرایط برای فراغت،، سرگرمی یا... میتونه قشنگ باشه...
از کتابراه خواهش میکنم، لطفا رمان همدل از خانم سیما سروشه رو که ادامه رمان همخونس رو هم درلیست کتابهاقرا بدین.
از کتابراه خواهش میکنم، لطفا رمان همدل از خانم سیما سروشه رو که ادامه رمان همخونس رو هم درلیست کتابهاقرا بدین.
من این رمان رو قبل از به چاپ رسیدنش خوندم و برای اولین بار برام جذاب بود، اما به نظرم موضوع و روند داستان به گونهای نبود که جزو چاپیها باشه. درکل به عنوان یک نویسنده یکبار خوندش رو توصیه میکنم برای اوقات فراغت، چون من هم نکته آموزشی و محتوای خاصی رو مشاهده نکردم.
به هرحال سپاس از بانو ریاحی. قلمتون همواره بدرخشه!
به هرحال سپاس از بانو ریاحی. قلمتون همواره بدرخشه!