نقد، بررسی و نظرات رمان فصل آخر - شیدا اکبریان
مرتبسازی: پیشفرض
Raha
۱۴۰۳/۰۹/۰۲
00
سلام و عرض ادب به همه کسایی که نظر من رو میخونن داستان قشنگی بود و با اینکه خودم هم مینویسم و پایان همهی داستانهای خودم هم غم انگیزه اما میتونم بگم کاش این داستان پایان بهتری داشت. این داستان منو یاد خودم میندازه چون بخشهای از زندگیه خودم هم شبیه به این داستان بود یعنی عشق شیده به پسرعموش و خب این منو یاد چندسال پیش خودم میانداخت و الان با خواندن این داستان قشنگ دلم یه جوری شد 💔🥲اما واقعا دست مریزاد داره این قلم عالی و هیچوقت فکر نمیکردم رمانی نوشته بشه که تمام سختی دردهای دل من توی اون نقل بشه و این برای بسیار تعجب آور بود!!! و البته سامان و امیر که نقششون رو خیلی دوست داشتم و در کل عالی بود🪐❤️🥲🌷
اول به شیدا خانم بخاطر قلم زیباشون... در طول داستان مشکلی نبود و همه چی باهم خوب جور دراومده بودن و داستان جالبی شده بود:) ولی آخرش... واقعا ضدحال بود و از قشنگ بودن رمان کم کرده بود و خیلی بد شد! 💔واقعا حیف این داستان بود این پایان... البته من با پایان ناخوش مشکلی ندارم اتفاقا معتقدم که بعضی داستانها اصلا باید پایانشون خوش نباشه و همین داستانشون رو جذاب و حرفهای میکنه ولی نه این داستان! بنظرم شیده حقش اونقدر بدی نبود و بعد از اونهمه سختی و عذاب کشیدن حقش یه عشق خوب و طولانی مدت بود... البته من به سلیقه نویسنده احترام میذارم و اولشم گفتم طول داستان واقعا عالی بود...
بنظرم داستان خوبی بودامااخرش خیلی افتضاح بودچون قلب ادم روبه دردمیاورد
همچین پایانی برای همچین عشقی اصلاقابل قبول نبود,شمامیتونستین بهتربه پایان برسونینش قرارنیست ک همه عشقای واقعی ب فنابره این فقط یه دیدگاهه غلطیه ک بعضی ادمادارن اتفاقاهمچین عشقایی هیچ وقت پایانشون اینقدرتلخ نیست من بابت پایانش ازاین رمان متنفرشدم خیلی هم باعث ناراحتیم شد متاسفم برای نویسندهاش چون بنظرم اصلانگاه مثبتی به زندگی. نداره فقط یه ستاره میدم اونم بخاطره عشق واقعی ک امیرداشت وشیده هم عاشقانه پاش موندوتنهاش نذاشت
همچین پایانی برای همچین عشقی اصلاقابل قبول نبود,شمامیتونستین بهتربه پایان برسونینش قرارنیست ک همه عشقای واقعی ب فنابره این فقط یه دیدگاهه غلطیه ک بعضی ادمادارن اتفاقاهمچین عشقایی هیچ وقت پایانشون اینقدرتلخ نیست من بابت پایانش ازاین رمان متنفرشدم خیلی هم باعث ناراحتیم شد متاسفم برای نویسندهاش چون بنظرم اصلانگاه مثبتی به زندگی. نداره فقط یه ستاره میدم اونم بخاطره عشق واقعی ک امیرداشت وشیده هم عاشقانه پاش موندوتنهاش نذاشت
به نظر من کتابی بود که ارزش فقط یکبار خوندنوداشت، متاسفانه هر رمان ایرانی که میخونم فقط دوتا شباهت بارز داره یکیش زیبایی غیرقابل وصف شخصیتهای اول داستانه یکیشم این حجب و حیای غیر طبیعی و مسخره، مثلا میگه دارن از عشق هم میمیرن بعد جالبه محرمم شدن بعد سختشه نگاش کنه چرا تو کتابامونم انقدر بلوف میکنیم کاش یکم بیپروا تر بودیم به نسبت یه رمان خارجی که چندروز پیش خوندم کار خیلی لوس و ضعیفی بود، متاسفم اگه زیادی رک بودم از نویسنده و دوستانی که عاشق این کتاب شدن هم عذر میخوام درهرصورت باید قبول کنیم که سلیقهها متفاوته
داستان قشنگی بود خیلی غلط املایی داشت بعضی جمله بندیها درست نبود ولی در کل سرگرم کننده بود آخر غم انگیزی داشت
به نظرم سامان خیلی ساده اعتیاد را کنار گذاشت در صورتی که افراد به این راحتی ترک نمیکنند. شیده هم با اون همه عاشقی راحت توانست با ازدواج فرزاد کنار بیاد.
و اما امیر واقعا شخصیت جالبی داشت و ثابت کرد که عاشق واقعی هست و در سختترین لحظهها کنار عشقش ماند و شیده را تنها نگذاشت و اما عمه شیده که خیلی دوست داشت اون عروسش بشه هم با این موضوع خیلی راحت کنار اومد در صورتی که در واقعیت این مسائل به این راحتی حل نمیشه.
به نظرم سامان خیلی ساده اعتیاد را کنار گذاشت در صورتی که افراد به این راحتی ترک نمیکنند. شیده هم با اون همه عاشقی راحت توانست با ازدواج فرزاد کنار بیاد.
و اما امیر واقعا شخصیت جالبی داشت و ثابت کرد که عاشق واقعی هست و در سختترین لحظهها کنار عشقش ماند و شیده را تنها نگذاشت و اما عمه شیده که خیلی دوست داشت اون عروسش بشه هم با این موضوع خیلی راحت کنار اومد در صورتی که در واقعیت این مسائل به این راحتی حل نمیشه.
خانوم اکبریان! واقعاً دس مریزاد! خیلی قلم روان و خوبی دارین. من خودم دستی به قلم دارم و برام موضوع داستان خیلی اهمیت نداشت مهم این بود که شما که خیلی زیبا و خیلی استادانه و منسجم داستان رو شکل داده بودین. غم و شادی توی داستان شما با هم خیلی خوب عجین شده بود و به نظر من، روی مخاطب سریع تأثیر میکرد. واقعاً لذت بردم. با شادیای کاراکتراش خندیدم و با غماشون گریه کردم. امیدوارم همیشه سالم و شاد و موفق باشی عزیزم. ممنون و سپاسگزار از شما و کتابراه. فریبا
شخصیت اول داستان به دلم ننشست چون مثلا تحصیل کرده بود اون همه لوسی و با احساسات تصمیم گرفتن و کارای بچه گانه کردن مال سن نوجوانی است شخصیت امیر بسیار جالب بود و معقول و واقعی مینمود عشقهای واقعی بالاخره در طرف مقابل بذر عشق میکارند و با چشمهی محبت آبیاریاش میکنند ولی پایان تلخی داشت مناسب داستان نبود ضمن اینکه لازمه بگم قبل از خواندن خطبه رفته بودن کوه و دست هم رو گرفته بودن و قبلش هم جلوی پسر عمو و پسر عمه حجاب نداشت طبق تعریف داستان پس فکر میکنم کمی خواسته نویسنده جلب توجه کنه
سلام داستان خوب بود ولی اخراش خیلی خلاصه شده بود واینکه پایان تلخش ادمو دلگیر میکنه کاش داستانهایی که مینویسید پایان خوش ومثبت وتاثیر گذار داشته باشه درسته که همیشه همه داستانهای هر کدوم از ما در واقعیت قاعدتا ممکنه پایان خوش نداشته باشه ولی حداقل تو داستانهایی که نوشته میشه کاری کنید که حال خواننده بعداز پایان داستان خوب باشه واثر منفی روش نمونه از نویسنده این کتاب خانم شیدا اکبریان سپاسگزارم امیدوارم در اینده کتابهاتون پایان شاد داشته باشه واز کتابراه عزیز هم سپاسگزارم
اخرش اصلاخوب نبود,مگه قراره همیشه عشقای واقعی بهم نرسن؟اصلاهم اینطورنیست اتفاقاعشقای واقعی تاابدباهم میمونن این اخره داستان میتونست باپیداشدن یه قلب برای امیروزندگی خوبش کناره شیده ودخترشون تموم شه امابعضی ازادمافقط به چیزای تلخ فک میکنن مث شیدااکبریان,اصلاپایانه خوبی نبودمتاسفم
تنهایه ستاره اونم بخاطره عشق امیرکه ستودنی بود وعلاقه شیده ک حتی بعده مرگ امیرم باقی موند,میدم امادرکل این داستان حقش جدایی ومرگ نبود
تنهایه ستاره اونم بخاطره عشق امیرکه ستودنی بود وعلاقه شیده ک حتی بعده مرگ امیرم باقی موند,میدم امادرکل این داستان حقش جدایی ومرگ نبود
سلام خدا رو شکر که واقعا ایران خودمون نشون میداد بر خلاف بعضی رمانها که اصلا محرم و نامحرم درش معنایی نداره خیلی رمان خوبی بود با حرفهای امیر واقعا چند بار خندیدم و اخر داستانم واقعا اشک ریختم و تشکر از نویسنده غیرت یک مرد ایرانی اسلامی و عاشق رو به تصویر کشید و خوب نشون داد که رعایت نکردن حجاب پوششی برای زنان وحجابهای کلامی برای مردان باعث سوتفاهمها میشه که خود ماها اذیت میشیم
وای که من سر این داستان چقدر گریه کردم، اصلاااا نباید پایانش اینگونه بود اصلا نباید شخصیت امیر بیماری قلبی میداشت، این متاسفانه فرهنگی هست تو ایران که در همه رمانها نه تنها این، همه فیلمها، سریالها، نمیدانند پایان قشنگ یعنی چه. حتما باید فردی دوست داشتنی در داستان بمیرد که نمیدانم دقیق این چه کاری است. اما بخوایم از نگاه دیگری بنگریم خوبیهایی که داشت از این بدی به در میشود. 😑🌷
بنظرم قصه خوب پیش میرفت اما غرور شیده اجازه نمیداد حرف دلش را به امیر بزند وهمچنین احساس عشقش به فرزاد را نباید اینقدر جدی میگرفت مخصوصا وقتی در حضور امیر از فرزاد حرف میزد خیلی خودخواه و حقیر میشد... با این حال باز هم میشد لحضه به لحضه هش را حس کرد اما آخر قصه امیر نبابد میمرد و این شیرینی قصه را تلخ کرد:)...
بخشهایی از قصه زندگی من را تعریف میکرد
بخشهایی از قصه زندگی من را تعریف میکرد
به نظر من یه داستان عالی بود
ولی کاش آخرش اینطور تموم نمیشد
خدایا توتنهاییهای زندگی کمکمون کن تو دوراهیها کمکمون کن تو بیماریها مقاوممون کن و...
انشالا همیشه شاد باشید و زندگیتون پایان خوبی داشته باشه آرزوی سلامتی برای همه عزیزان دارم
و در پایان
🌹از نویسنده ممنونم بابت این داستان زیبا 🌹
ولی کاش آخرش اینطور تموم نمیشد
خدایا توتنهاییهای زندگی کمکمون کن تو دوراهیها کمکمون کن تو بیماریها مقاوممون کن و...
انشالا همیشه شاد باشید و زندگیتون پایان خوبی داشته باشه آرزوی سلامتی برای همه عزیزان دارم
و در پایان
🌹از نویسنده ممنونم بابت این داستان زیبا 🌹
سلام.
نویسنده همه چی رو در داستان به خوبی جلو برد.
ولی هر داستانی یه قضیهی خوب داره یه ماجرا تلخ یا بد.
در آخر داستان، نویسنده اومد با یهو کشتن امیر ماجرا رو تلخ کرد.
بنظرم امیر خیلی لوس بود.
مدام عشقم عشقم میکرد در حالی مرد باید خیلی سنگین و با ابهت باشه. اون جایی که شیده میگفت که امیر خیلی با جذبه اس خیلی خوب بود.
نویسنده همه چی رو در داستان به خوبی جلو برد.
ولی هر داستانی یه قضیهی خوب داره یه ماجرا تلخ یا بد.
در آخر داستان، نویسنده اومد با یهو کشتن امیر ماجرا رو تلخ کرد.
بنظرم امیر خیلی لوس بود.
مدام عشقم عشقم میکرد در حالی مرد باید خیلی سنگین و با ابهت باشه. اون جایی که شیده میگفت که امیر خیلی با جذبه اس خیلی خوب بود.
داستان خوبی بود و به نظر من واقعی بود چرا که خیلی از زندگیها همینقدر تلخ ناکام میمانند و چه بسیار عشقهای نوپایی که هرگز به اوج خود نرسید و در شیرینی اولیه به سرانجام تلخی رسید. قطعا عشق پاک و معصوم امیر قابل ستایش است.
به نوبهی خودم به خانم اکبریان بابت قلم روان و زیباشون تبریک میگم. موفق و موید باشید و بدرخشید.
به نوبهی خودم به خانم اکبریان بابت قلم روان و زیباشون تبریک میگم. موفق و موید باشید و بدرخشید.
برای همهی ما پیش اومده که خوشبختی رو اشتباه برای خودمون تعریف کردیم ودر چیزی یا در وجود کسی دیدیدم که واقعیت نداشت یا ساده تر بگم راه رو اشتباه رفتیم در حالی که راه درست، درست پیش رومون بوده ونگاه ما به اشتباه به جای دیگه معطوف شده
ممنونم از نویسندهی عزیز سرکار خانم اکبریان
با تقدیم احترام🌹🪴❤️
ممنونم از نویسندهی عزیز سرکار خانم اکبریان
با تقدیم احترام🌹🪴❤️
با تشکر از خانم اکبریان، داستان فوق العادهای بود، خصوصا اینکه آدم به این باور میرسونه همیشه چیزی که ما بزور از خداوند میخواییم بهترین برای ما نیست، ولی مرگ امیر خیلی زود هنگام بود بعد از این همه سختی برای هر دوشون، شخصیت امیرو خیلی دوست داشتم از خود گذشتگی بیش از حد برای معشوق، قلمتان شکوفا شیدا خانم عزیز