نقد، بررسی و نظرات کتاب کوری - ژوزه ساراماگو
4.6
398 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب فوق العاده زیباییه به همه یشنهاد میکنم حتما بخونید کتاب بعدیش هم به اسم بینایی اثر همین نویسنده را حتما مطالعه کنید زیرا اتفاقات بعد از بینایی در همون شهر رو بیان میکنه. داستان زندگی مردمی که در یک شهر زندگی میکنند و ناگهان بیماری واگیردار کوری به مردم سرایت میکنه بعد از قرنطینه شدن تعدادی از مردم کم کم همه شهر کور میشوند بجز یک زن و بعدش هم بعد از اتفاقات ناگواری که برای این مردم رخ میدهد بینایی خود را بدست میارند اونهایی که زنده میمونن. توصیفش خیلی طولانیه اگه بخام کلشو قشنگ توصیف کنم ولی پیشنهاد میکنم حتما بخونید. اول کوری بعد بینایی جفتش هم نویسندش ساراماگوی هستش
این کتاب برخلاف اکثر و یا همهی کتابهای دیگه بدون دادن حتی یک ایده درباره اینکه داستان توسط چه کسایی کجا و در چه زمانی و.. اتفاق میوفته بازهم به طرز باورنکردنیای باعث ایجاد ارتباط مخاطب میشه. مفهوم عمیقی داره ولی درعین حال روان و دوست داشتنیه و مخاطب درحالی که حتی یک اسم از شخصیتها و خیلی چیزهای دیگه نمیدونه به راحتی میتونه همه چیزو مثل یک فیلم تصور کنه. به کلام ساده وقتی شروع به خوندنش میکنی نمیتونی ازش دست بکشی. بنظرم بینظیره و به شدت پیشنهادش میکنم
نویسنده با ریزبینی و با مهارت لایه به لایه ی ذات آدمها رو باز میکنه و جلوی چشممون میذاره. خواننده باید کمی حوصله کنه تا برسه به اصل موضوع. چون ممکنه صفحات نخست کتاب کسل کننده به چشم بیاد. ولی بعید میدونم بعدش بشه کتابو کنار گذاشت. هر چند رخداد کتاب خیالیه ولی میتونم با قطعیت بگم که اگه اتفاقی مشابه این رخ بده نتایجی مشابه رو شاهد خواهیم بود. در واقع با خوندن این کتاب میشه فهمید که شرایط اجتماعی تا چه اندازه ی بسیاری در رفتار آدما نقش دارن.
واقعا کتاب خوبی بود. کوری یه کتابیه که از خیلی چیزهای عینی شروع کرده که به ما بگه چقد بعضی از اتفاقات میتونه مارو راحت تبدیل کنه به یه موجود پست که نمیشه اسمشو انسان گذاشت. ممنون میشم اگه رمانهایی که جنبهی سیاسی یا فلسفی دارند رو بیشتر بذارید مثلا کتاب محفل عوضیها که واقعا کتابه خوبیه
کتاب خیلی جالبی بود. اما اگر به عمقش برید بدون هیچ اسم و ملیتی داره راجب نا آگاهی و زجر کشیدن انسانهای آگاه میگه. اینکه نا آگاهی مثل کوریه که شما رو تبدیل به هر چیزی میکنه و انسانی که آگاهه درد میکشه از اینکه نمیتونه خیلی واقعیتها رو به زبون بیاره چون نا آگاهی حاکمه و نمیتونی بروزش بدی چون ازت سو استفاده میکنن و توی هر قشری این موضوع هست
همون اول که شروع میکنی کتابو بخونی... احساس میکنی وارد یه فضای سرد غم انگیز شدی... احساس میکنی تو داستان گم شدی... خیلی جالبه... همه صحنه هارو میتونی واقعا تصور کنی... مفهوم این کتاب در مورد مردمی است که میبینند اما خود را به کوری میزنند یا به عبارتی کوری سفید... و فقط یک زن هست که از این اتفاق جان سالم به در برده و همه را نجات میدهد...
کتاب خوبی بود واسه کسی درک کنه ولی قبلش به این درک از زندگی نرسیده باشه واسه من موضوعی که میخواست برسونه تکراری بود
کوری ما ادمها و اینکه چقدر تعداد ادمهایی که بینا هستند کم هستند متاسفانه. به سو استفاده شدن از زنها اشاره خیلی خوبی داشت و همچنین قسمتی که با چشمهای بسته شده در کلیسا اشاره شد و داستان دین ودر اخر هم داستان جامعه ماست....
کوری ما ادمها و اینکه چقدر تعداد ادمهایی که بینا هستند کم هستند متاسفانه. به سو استفاده شدن از زنها اشاره خیلی خوبی داشت و همچنین قسمتی که با چشمهای بسته شده در کلیسا اشاره شد و داستان دین ودر اخر هم داستان جامعه ماست....
این کتاب نشون میده که وقتی یه فاجعه مثل کوری همه گیر میشه چه اتفاقاتی ممکنه رخ بده و انسان چه کارهایی ممکنه ازش سر بزنه.... به نظر من هر انسان رئالیستی میتونه این وقایع رو پیش بینی کنه و اتفاقات درون کتاب کاملا بدیهی هستند و چیز زیادی واسه یادگرفتن نداره. ولی این نکتهی خوب رو داره که تا آخر شما رو وادار به خوندن میکنه.
کتاب کوری داستان شهری هست که همه کور میشوند یادم به شروع دوران کرونا افتاد ولی کور شدن بسیار مشکلات زیادی ایجاد کرد که تا حالا بهش فکر نکرده بودم قدر چشمها و بینایی بیشتر از همیشه میدانم و این کتاب ثابت کرد که چقدر جان عزیز هست و برای یک لحظه بیشتر زنده ماندن در بدترین شرایط انسان میجنگه و تلاش میکنه.
کتاب بسیار خوبی بود، دید جدیدی از زندگی انسان و محدودیتهایی که فرد در مواجهه با شرایط مختلف داره رو به صورت فوق العادهای به تصویر میکشه. من اصلا علاقهای به خواندن رمان ندارم ولیکن این کتاب من رو کاملا جذب کرد. چون صرفا یک رمان نیست و عمق داره. پیشنهاد میکنم دوستان مطالعه بفرمایند.
عنوان اصلی این کتاب Blindnessشناخته شده است و جلد بعدی این کتاب به نام بینایی باعنوان اصلی Ensaio sobre a Lucidez شناخته شده است.
کوری، نمادی در این داستان است، که تاریکی پلیدی رانمایش میدهد. همسر دکتر که نقش رهبردلسوزی را برای گروه خود و هم برای همه ایفا میکند و راهنمایی گروه خود را برعهده دارد، سعی داردانها را به روشنایی برساند.
این رمان بی نظیررا میتوان از چنیدین دیدگاه سیاسی، اجتماعی، فلسفی... بررسی کرد،
این کتاب پر از دردها ورنجهایی هست، که نابینایان متحمل میشوند، از چشم پزشک بگیر تا پسر بچه همه در این بیماری واگیر دار درگیر میشوند و چه هرج ومرجهایی که برایشان پیش میاید، در تمامی این زمانها کسی انها هدایت میکند که همان همسر پزشک است.
رمانی پر از حسهای مختلف
درد، ترس، رنج...
پیشنهاد میکنم برای کسانی که با حوصله اند، بخوانند چون کمی سخت فهم است، باید رمز و رازش را پیدا کنید ولی کاملا میشودنقشهای داستان مخصوصا پزشک تصور کرد.
فیلم ساخته شده براساس این کتاب، در سال۲٠٠۸در جشنواره کن، با کارگردان برزیلی فرنادو مریلس با همکاری کشورهای (ژاپن، کانادا برزیل) با زبان (انگلسی، ژاپنی) اکران شد