نقد، بررسی و نظرات رمان جنایت و مکافات - فئودور داستایوفسکی
4.7
162 رای
مرتبسازی: پیشفرض
FARIBA AKBARI
۱۳۹۸/۱۱/۲۶
251
در مورد داستایفسکی شخص انتظار دارد با یک خدا روبرو شود ولی به یک انسان روبروست نیچه گفته داستایفسکی تنها کسی است که چیزی در روان شناسی به من اموخت و آندره ژید گفته انقدر که من از داستایفسکی روان شناسی اموختم از هیچ جا نیاموختم انسان میتواند از حیوانات پست تر و پایین تر و از فرشتهها بالاترباشد جایگاه انسان دائم در نوسان است و این درست ان چیزی است که دررمانهای داستایفسکی به چشم میخورد و درواقع این وضعیت بشر است بعنوان مثال در رمان جنایات و مکافات راسکول نیکوف چون عدالت خواه است از فرشته بالاتر است و به خاطر قاتل بودن از حیوانات پایین تر است داستایفسکی در ابتدای داستان هدف راسکول نیکوف و قاتل بودن او را نشان میدهد در حالیکه از نظر داستان نویسی کلاسیک خواننده نباید قاتل را در ابتدا بشناسد، نویسندگان کلاسیک سعی کردهاند از طریق گمنام نگه داشتن قاتل خواننده را تا اخر کتاب پیش ببرند ولی داستایفسکی در اینجا کاملا برعکس رفتار کرده و خواننده را واداشته با راسکول نیکوف همزاد پنداری کند او عمل قتل را به خواننده القا میکند حتی خواننده راسکول نیکوف را در قتل محق میداند جایی که راسکول نیکوف میگوید من یک زالو را از بین بردم خواننده با او همدردی میکند این یک نوع ساختار شکنی است که فقط از داستایفسکی برمیامد. هیچکس نمیتواند راسکول نیکوف را متهم به قتل کند فقط خواننده میدادند که او قاتل است پس چه کسی نمیدادند که قتل کار کیست؟ جامعه، جامعه نمیداند که قاتل کیست؟ نکته مهم جنایات و مکافات در این است که تا خود قاتل اعتراف نکند کسی نمیتواند او را متهم به قتل کند حتی بازرس ادله حقوقی ندارد داستایفسکی خواننده را طوری مجذوب کرده که یک چنین پیرزنی را باید کشت اما ناخواسته خواهر پیرزن نزول خور هم کشته میشود و از وسط داستان تحولاتی در شخصیت راسکول نیکوف به وجود میاید، در حقیقت راسکول نیکوف دارای دو نیمه است نیمه شرو نیمه خیر از این نظر روان شناسی داستایفسکی بینظیر است از دیدکاه من جنایات مکافات دارای دو نیمه است که قرینه یکدیگرند نیمه خیرو نیمه شر، از نظر من شخصیتهایی که بعضی از نویسندهها خلق کردند همانند این است که عکاسی میکنند ولی داستایفسکی همانند این است که پرتو نگاری کرده و با اشعه ایکس درون انسان را عریان و برهنه به تصویر میکشد و تاریکترین زوایای روحی انسان را که از گوشت و چربی و پوست میگذرد و به روح فرو میرود به رشته تحریر درمیاورد در جنایات و مکافات ما با یک قتل و یک مجازات روبرو نیسم بلکه با یک داستان بسیار عمیق روان شناختی فلسفی روبروییم داستایفسکی خواننده را با درون و زوایایی تاریک یک شخص عدالت خواه روبرو میکند در اینجا این سوال مطرح میشود ایا هدف وسیله را توجیح میکند ایا راسکول نیکوف که عدالت خواه است مجاز است که از کشتن برای رسیدن به عدالت خواهی استفاده کند، در حالیکه در اینجا وجدان و نیمه هوشیار انسان مطرح میشود و به نظر میرسد خدا محور میشود کتابهایی به نام روح روسی وجود دارند نوشتههای داستایفسکی اینگونه اند، رابطه داستایفسکی با قهرمانانش کلیدی است برای ورود به بحث فکری داستایفسکی انسان همواره بین دو بینهایت است که البته از این نظر برادران کارامازوف فوق العاده است
باسلام ممنون از کتابراه برای قراردادن چنین کتاب های مفید برای کاربران بنظر بنده نویسنده در این کتاب سعی درب چالش کشیدن روحیات و اخلاقیات و باورها افراد داره که با شخصیت پردازی فوق العاده و خلق اشخاص با ویژگی های منحصرب فرد ب خوبی توانسته در ذهن خواننده این چالش بوجودبیاورد که حقیقت وزشتی اعمال ورفتار درزندگی هرشخص چه تبعاتی میتواند ایجاد کند از طرف دیگر با دسته بندی جامعه به دو طبقه که کسانی صاحلبقدرت و توانایی هستند خود قانون گذار و خود نفی کننده قانون هستند ودسته دوم قانون پذیر و حق خروج از قانون را ندارند بسیار تامل پذیر هست مطلب دیگر در جای جای این کتاب به روشنی میتوان درک کرد هدف وسیله را توجیه نمیکند اینک شما با عمل غیر اخلاقی نیت خیر داشته باشید کافی نیست اما این تفکر به نظر نویسنده درجامعه حقیقی مختص به قشر عموم مردم هست که متولیان قدرت به راحتی میتوانند آن را زیر پا بگذراند مثل ناپلیون حتی تبدیل به قهرمان ملت هم بشوند درنهایت اینک حقیقتا هرکسی میتواند و حق این را دارد که با توجه ب شرایط خود مرزبین عمل درست ونادرست حتی با نتیجه خیر تعین کند خیلی خیلی سخت و مسیله برانگیز هست ومیتوان این اثر را به عنوان یک چالش همیشگی برای بشریت دانست
واقعا اگه بخوام زبان بگشایم در وصف این اثر، نمیدونم از کجا باید شروع کنم. اینقدر که عالی و بدون نقص بود. پرکشش، هیجان انگیز و سرشار از هوش و ذکاوت و ایدهها و گفت و گوهای بکر. یعنی اینقدر کلمه به کلمه
این کتاب، در وجودتون رخنه میکنه و تاثیر میذاره، که نسبت به هیچ رای مخالفی در این کتاب، گارد نمیگیرین و باهاش موافقین. حداقل من که اینطوری بودم:)
ترجمه هم اینقدر خوب بود که باورتون نمیشه که یه متن ترجمه شده رو دارین مطالعه میکنین، بلکه فکر میکنین که اثر اصلی، به زبان فارسی نوشته شده!
و اینکه بهتون پیشنهاد میکنم رو گوشیتون، یه فرهنگ لغت خوب نصب کنین؛ به خاطر اینکه با کلماتی مواجه میشین که احتمالا معنیش رو نمیدونین (من خودم فرهنگ لغت دکتر معین رو استفاده کردم👍)...
این کتاب، در وجودتون رخنه میکنه و تاثیر میذاره، که نسبت به هیچ رای مخالفی در این کتاب، گارد نمیگیرین و باهاش موافقین. حداقل من که اینطوری بودم:)
ترجمه هم اینقدر خوب بود که باورتون نمیشه که یه متن ترجمه شده رو دارین مطالعه میکنین، بلکه فکر میکنین که اثر اصلی، به زبان فارسی نوشته شده!
و اینکه بهتون پیشنهاد میکنم رو گوشیتون، یه فرهنگ لغت خوب نصب کنین؛ به خاطر اینکه با کلماتی مواجه میشین که احتمالا معنیش رو نمیدونین (من خودم فرهنگ لغت دکتر معین رو استفاده کردم👍)...
کتاب سه لایه مختلف داره لایه اول خط داستانی که که به طور کل یک جنایت و مکافات بعد اون-لایه دوم زاویه دید منتقدانه داستایوسکی به اوضاع و احوال روز روسیه هستش مثلا در مورد کمونیست و.... . اما لایه سوم اصل موضوعه پرسش و پاسخهای فلسفی بسیار عمیق مثلا جنایت چیه؟جانی کیه؟ چه شخصی مستحق مکافات هست و مفاهیم بسیار خاصی مثل خوبی و بدی پاکی و پلیدی و عشق. در کنار تمام این مسائل باید خاطرتون باشه نویسنده از یک فضای ذهنی و علنی بسیار تاریک صحبت میکنه و اتفاقا بسیار در تصویر سازی مهارت داره که در مجموع باعث میشه بسیار خوندش کار سختی باشاثر بسیار قوی هست. ترجمه خوبی هم داره اما پیشنهاد میکنم بدون امادگی ذهنی سمتش نرین اصلا ساده انگارانه نباید انتخابش کرد.
سلام ممنونم بابت این کتاب،
کتاب زیبا و پختهای بود با درسهای فراوان و بسیار لذت بخش، اموزنده به شکل لطیف با جملاتی ناب، دوست داشتم برای تک تک شخصیتها پایان خوشی رقم میخورد مخصوصا برای مادر راسکولنیکف و سردیوگالوف و همسر مارملادوف
واقعا داستایوفسکی انسان شناس خیلی خوبی بوده و حتی خدا شناس خیلی خوبی هم بوده بنظرم، یکی از بزرگترین درسهای این کتاب همینه ک کسی رو قضاوت نکنیم و ادما رو سفید مطلق یا سیاه مطلق نبینیم، مثلا چه ایمان و روح بزرگ و از خودگذشتگیای داشت سوفیا
یکی دیگر از درسها اینکه هرچقدرم از جنایت فرار کنی و خودتو گول بزنی، بالاخره بی نحوی مکافات رنج اورش بهت میرسه و راحتت نمیزاره، پس زودتر برگرد
کتاب زیبا و پختهای بود با درسهای فراوان و بسیار لذت بخش، اموزنده به شکل لطیف با جملاتی ناب، دوست داشتم برای تک تک شخصیتها پایان خوشی رقم میخورد مخصوصا برای مادر راسکولنیکف و سردیوگالوف و همسر مارملادوف
واقعا داستایوفسکی انسان شناس خیلی خوبی بوده و حتی خدا شناس خیلی خوبی هم بوده بنظرم، یکی از بزرگترین درسهای این کتاب همینه ک کسی رو قضاوت نکنیم و ادما رو سفید مطلق یا سیاه مطلق نبینیم، مثلا چه ایمان و روح بزرگ و از خودگذشتگیای داشت سوفیا
یکی دیگر از درسها اینکه هرچقدرم از جنایت فرار کنی و خودتو گول بزنی، بالاخره بی نحوی مکافات رنج اورش بهت میرسه و راحتت نمیزاره، پس زودتر برگرد
کتاب جنایت و مکافات داستایوفسکی، یک شاهکاره و هیچ کتابی هم به گرد پاش نمیرسه، ولی متاسفانه، ترجمه اقای رستگار از این کتاب، بسیار ضعیف بود.
قصد ندارم به نسخهای که ترجمه بهتری داره، اشاره کنم، چرا که احتمالا به دلیل تبلیغ، جلوی ثبت کامنت گرفته میشه اما از تیم کتابراه به عنوان شخصی که هم عاشق کتابم و هم دوستدار کتابراه، خواهشمندم برای رمانها و کتابهای ناب و تکرارنشدنی تاریخ، اهمیت ویژه و دوچندانی قائل بشن تا مخاطب، بتونه انچه را که واقعا هدف نویسنده بوده، بتونه درک کنه.
متاسفانه ترجمه کتاب بسیار ضعیف و سطح پایین بود.
قصد ندارم به نسخهای که ترجمه بهتری داره، اشاره کنم، چرا که احتمالا به دلیل تبلیغ، جلوی ثبت کامنت گرفته میشه اما از تیم کتابراه به عنوان شخصی که هم عاشق کتابم و هم دوستدار کتابراه، خواهشمندم برای رمانها و کتابهای ناب و تکرارنشدنی تاریخ، اهمیت ویژه و دوچندانی قائل بشن تا مخاطب، بتونه انچه را که واقعا هدف نویسنده بوده، بتونه درک کنه.
متاسفانه ترجمه کتاب بسیار ضعیف و سطح پایین بود.
رمان فوق العادهای بود، تصویر سازی محشری داشت و خواننده خیلی خوب میتونست با نقش اصلی داستان همزاد پنداری کنه و اینکه شخصیت اصلی دارای احساسات و عواطف ضد و نقیضی بود و دائما خودشو به چالش میکشید که باعث میشد جذابیت داستان چند برابر بشه
و یکی از جنبههای مثبت کتاب این بود که نویسنده به خوبی شخصیتهای متفاوتی رو خلق کرده و به تصویر کشیده و این داستان و خیلی جالب تر میکنه، یه خورده داستان سیر کندی داشت که نیاز به صبر و حوصله داره ولی در کل کتاب خیلی خوبی بود
و یکی از جنبههای مثبت کتاب این بود که نویسنده به خوبی شخصیتهای متفاوتی رو خلق کرده و به تصویر کشیده و این داستان و خیلی جالب تر میکنه، یه خورده داستان سیر کندی داشت که نیاز به صبر و حوصله داره ولی در کل کتاب خیلی خوبی بود
قطعا با خوندن کتاب من هم به این گفته ایمان دارم که داستایوفسکی یک روانشناس به تمام معنا بوده و طوری وسواس گونه ویژگیهای شخصیتها را با تمام جزییات بیان کرده به علاوه مباحث فلسفی را که برای نویسنده با توجه به شرایط آن روزگار پیش آمده با پرسش و پاسخ در گفتگوهای شخصیتها یا در افکارشون بیان کرده با خواندن داستانی جذاب میشه واضح به شرایط موجود جامعه آن موقع و همچنین دیدگاهها و تفاوتهای عقیدتی و طرز برخورد و عکس العمل هر شخصیت پی برد
خوب به هر حال باید کتاب با ارزشی است در ابعاد مختلف و نگاهی بسیار واقعی به انسان و به تصویر کشیدن ابعاد نفسانی سرکش انسان که هر کدام میتواند دیوی بر سر راه بشر باشد البته بنا به درک نه چندان عمیق از دین در افکار خود نویسنده وای در نهایت اعتراف به اینکه در صورت درک عشق حال به هر نوع و گونه میتوان از ابعاد حیوانی انسان البته با آگاهی فاصله گرفت که البته عشق یا در حقیقت ابعاد عرفانی روح انسان میتواند اورا در مسیر زندگی راهنمایی کند
شنیده اید که افراد وقتی یک خاطره رو ب یاد میاوردند و تعریف میکنن حس خوشحالی بیشتری دارن نسبت به زمانی ک خاطره اتفاق افتاده است، این یعنی تصویر سازی. کتابهای داستا یوسفکی که شاهکار تصویر سازی است و در کتاب جنایت و مکافات خوانده ب راحتی میتونه با شخصیتهای داستان همزاد پنداری کنه و مهم تر از اون انگار خوانده توی داستان هست و داره همچی رو میبینه. عالیه حتما بخونید
تا صفحه پونصد خوندم، دارم ازش لذت میبرم، کیف میکنم و هیجان زده میشم، در ستایش داستایوفسکی که زبانها قاصرن و معجزاتش در نویسندگی بر کسی پنهان نیست. اما مترجم، باید دست مترجم آقای اصغر رستگار را بوسید، هیچکس مثل ایشان نمیتوانست لذت این اثر را به فارسی زبانان بچشاند. هر کجا هستی خدا نگهدارت باشد آقای رستگار