نقد، بررسی و نظرات رمان چشمهایش - بزرگ علوی
مرتبسازی: پیشفرض
داستان هم زمان دو روایت را بازگو میکند: عاشقانه فرنگیس و استاد ماکان و همزمان مبارزات سیاسی روشنفکرانه در تهران؛ البته به بخش سیاسی کتاب نمیپردازم چون تحلیل مفصلی میطلبه فقط به نظر میاد نویسنده کمی در دهشتناک نشان دادن اوضاع جهت القای خط فکری خودش به خواننده افراطی عمل کرده. سوای از این بحث، باید بگم دلیل بزرگی و کرامت استاد ماکان نه در زیبایی تابلوهای ایشان که در به بند کشیدن منافع مادی خود از طریق استنکاف از ترسیم نقاشی دولتمردان و ثروتمندان زمانه خودش هست در حالیکه به میل جان نقاشی خدمتکار خانه خود را به تصویر میکشد. در تمام داستان راز آلود تابلوی چشم هایش انسان ناخودآگاه به تصویری که داوینچی از مونالیزا خلق کرده فکر میکند.. به راز آن لبخند و سِرّ این چشم ها.. در پایان، سوال من اینه که آیا راز این چشمها برای خود استاد ماکان کشف شد؟؟؟ چون اونچه که ما از زبان فرنگیس شنیدیم همه شرح عشق و شوریدگی بود و آیا این همون چیزی بود که استاد ماکان به تصویر کشید؟؟؟
بزرگ علوی یا «آقابزرگ» از نویسندگان مشهور در دههی ۴۰ شمسی است که در سال ۱۲۸۳ در تهران بدنیا آمده است.
او از پیروان سنت «رمانتیک» ادبی است که بعدها به «رئالیسم» روی آورد. او اگرچه در کودکی بخاطر فعالیتهای سیاسی پدرش که از مشروطه خواهان بود به المان مهاجرت کرد و در آن کشور درس خواند و زبان آلمانی را فراگرفت که پس از بازگشت به ایران کتاب «دوشیزه اورلئان» را شرح حال و مبارزات ژاندارک است ترجمه کرد، اما
بیشتر شهرت ادبی بخاطر نوشتن رمان ارزشمند «چشمهایش» میباشد.
علوی این کتاب را در سال ۱۳۳۰ شمسی که اوج پختگی ادبی، سیاسی و اجتماعی اوست، نوشت.
بزرگ علوی از دوستان صادق هدایت و از اعضای «گروه ربعه» است که تأثیر زیادی در ادبیات ایران در دههی ۴۰ داشتهاند.
چشمهایش از آثار مهم و تأثیر گذار در ادبیات داستانی ایران است.
او از پیروان سنت «رمانتیک» ادبی است که بعدها به «رئالیسم» روی آورد. او اگرچه در کودکی بخاطر فعالیتهای سیاسی پدرش که از مشروطه خواهان بود به المان مهاجرت کرد و در آن کشور درس خواند و زبان آلمانی را فراگرفت که پس از بازگشت به ایران کتاب «دوشیزه اورلئان» را شرح حال و مبارزات ژاندارک است ترجمه کرد، اما
بیشتر شهرت ادبی بخاطر نوشتن رمان ارزشمند «چشمهایش» میباشد.
علوی این کتاب را در سال ۱۳۳۰ شمسی که اوج پختگی ادبی، سیاسی و اجتماعی اوست، نوشت.
بزرگ علوی از دوستان صادق هدایت و از اعضای «گروه ربعه» است که تأثیر زیادی در ادبیات ایران در دههی ۴۰ داشتهاند.
چشمهایش از آثار مهم و تأثیر گذار در ادبیات داستانی ایران است.
کتاب چشمهایش اثر بزرگ علوی (چپ گرای توده ای)، بسیار گیرا و آموزنده در مباحث رفتار انسانها با یکدیگر و توضیح احساسات پنهان فردی به فردی دیگر میباشد که ما در این رمان شاهد وقایع و اتفاقات دوره پهلوی شامل چپاول، استعمار، دخالت کشورهای دیگر و فساد سیستمی در آن دوره هستیم که به خوبی در رمان گنجانده شده تا در کنار تفسیر داستان به مسائل تاریخ اجتماعی هم بپردازیم کتاب در باره چشمهای زنی دلباخته به یک نقاش بزرگ ایرانی به نام ماکان است و در اوایل رمان که راز تابلو "چشمهایش *برای یک طرفدار استاد و تمامی مردم اهل هنر هنوز افشا نشده باعت میشود سالها برای برملایی آن راز صبر کنند تا روزی که شخصی به نام فرنگیس از راه میرسد و حال طرفدار استاد موضوع را پیگیری میکند نویسنده با قلمی روان داستان را برای ما روایت کرده تا مخاطب هم از لحاظ تاریخ سیاسی و هم از طرفی در مسائل روانشناختی، اندیشه کند.
کتابیست که بسیار ارزش تقدیر و تمجید شده و البته که ازحق نگذریم خود مرا مجاب کرد 24ساعته تمامش کنم (یک شب تا صبح و یک بعد از ظهر درگیرش شدم).. فقط همان چیزی که دیگران هم متوجه آن میشوند و توذوق میزند زشت جلوه دادنه رضاشاه است.. برای من که رضاشاه را بسیار دوست میدارم و رضاشاه و کوروش بزرگ برایم به معنای ایران هستند چهارچوب سیاسیه دراین حد بد و اغراق آمیز از ایشان ناخوشایند بود وگرنه محور ذوق ادبی و توضیح و نقشو نگار عاشقانهٔ کتاب جالبه انتهای داستان هم گرچه بعضیها دوستش ندارند یا کلیشه مینامندش، بنظرم برای داستان امروز جای نقد دارد وگرنه برای کتابی که درآن سال چاپ شده باید تازگی میداشته است.
ممنونم از کتابراه جان
بخونید دیگه تمام کتابهای معروف و مشهور نویسندگان رو بخونید خالی از لطف نیست🍃..
ممنونم از کتابراه جان
بخونید دیگه تمام کتابهای معروف و مشهور نویسندگان رو بخونید خالی از لطف نیست🍃..
خب درمورد این رمان به اندازه کافی نظر داده شده و بزرگان ادبیات پارسی درموردش صحبت کردن، فقط در همین حد بگم اگه رمان خوان حرفهای هستی و از ادبیات چیزی میفهمی، باید یکی از کتابهایی که میخونی، رمان چشم هایش باشه.
اما اونچه برای من جالبه، نظر دوستانی هست که جنبه سیاسی داستان رو نقد کردن و چندتا نکته میخوام به این دوستان بگم:
۱. بزرگ علوی سالهای جوانی رو در همون دوران گذرونده و قطعا روایتش و قضاوتش از دوران رضاشاهی، مقرون به واقع تر از جوانانی هست که رضاشاه رو از پس پردهی دشمنی و کینه نسبت به نظام ایران و از دریچهی نگاه اینترنشنال و بی بی سی شناختن، اونم با چند روایت دروغ برای بزرگ نشون دادن مردی که هیچ جوره نمیشه بزرگ دونستش.
۲. یکی از راههای شناخت دروهی تاریخی خاص، خوندن رمانهای نویسندگان همون دوره است، بنابراین شناخت دورهی رضا پهلوی از طریقه رمانهای همون دوره بسیار واقع بینانه است.
۳. ما ایرانیها ملتی صفر و صدی هستیم، یا کسی رو در حد نجاست پایین میاریم و یا میچسبونیمش به عرش الهی. رضاشاه در نگاه منصفانه، شاهی بود بی لیاقت و بی سواد و غیرقانونی که البته خدماتی هم کرد که در برابر ضرباتش خیلی کمه.
۴. نگاه متعصبانه و خارج از عقلانیت و بنا شده بر عداوت با مخالفان شخصی، نسبت به همون شخص، گفتن افسانههای دروغین بی پایه و اساس و بیان شده از رسانههای زرد، تکیه به یک روایت و نادیده گرفتن تمام روایتها، کار آدم اهل منطق نیست.
۵. برای تکیه بر روایتهای تاریخی، اعتماد به کتاب یا نقلی خاص از یک جریان یا یک شخصیت، باید اصولی رو شناخت و رعایت کرد تا بشه گفت یک روایت چقدر میتونه مقرون به واقع یا کذب باشه. راجع به تاریخ نمیشه ذوقی حرف زد.
اما اونچه برای من جالبه، نظر دوستانی هست که جنبه سیاسی داستان رو نقد کردن و چندتا نکته میخوام به این دوستان بگم:
۱. بزرگ علوی سالهای جوانی رو در همون دوران گذرونده و قطعا روایتش و قضاوتش از دوران رضاشاهی، مقرون به واقع تر از جوانانی هست که رضاشاه رو از پس پردهی دشمنی و کینه نسبت به نظام ایران و از دریچهی نگاه اینترنشنال و بی بی سی شناختن، اونم با چند روایت دروغ برای بزرگ نشون دادن مردی که هیچ جوره نمیشه بزرگ دونستش.
۲. یکی از راههای شناخت دروهی تاریخی خاص، خوندن رمانهای نویسندگان همون دوره است، بنابراین شناخت دورهی رضا پهلوی از طریقه رمانهای همون دوره بسیار واقع بینانه است.
۳. ما ایرانیها ملتی صفر و صدی هستیم، یا کسی رو در حد نجاست پایین میاریم و یا میچسبونیمش به عرش الهی. رضاشاه در نگاه منصفانه، شاهی بود بی لیاقت و بی سواد و غیرقانونی که البته خدماتی هم کرد که در برابر ضرباتش خیلی کمه.
۴. نگاه متعصبانه و خارج از عقلانیت و بنا شده بر عداوت با مخالفان شخصی، نسبت به همون شخص، گفتن افسانههای دروغین بی پایه و اساس و بیان شده از رسانههای زرد، تکیه به یک روایت و نادیده گرفتن تمام روایتها، کار آدم اهل منطق نیست.
۵. برای تکیه بر روایتهای تاریخی، اعتماد به کتاب یا نقلی خاص از یک جریان یا یک شخصیت، باید اصولی رو شناخت و رعایت کرد تا بشه گفت یک روایت چقدر میتونه مقرون به واقع یا کذب باشه. راجع به تاریخ نمیشه ذوقی حرف زد.
سلام و عرض ادبمن از دوران مدرسه خیلی دلم میخواست این کتاب رو بخونم، همیشه حس میکردم بین کتابهایی که خوندم جای کتاب چشمهایش خیلی خالیه چون کتاب معروفیه و توی کتابهای درسیمون خیلی بهش اشاره میشدخلاصه کتاب رو گرفتم و خوندم😐ازنظر فضاسازی و تصویر ذهنی نویسنده موفق بوده (هرچند گاهی انقد طول و تفسیر میداد که واقعا خسته کننده میشد) بنظرم این کتاب بخاطر موضوعش موردتوجه قرار گرفتهنویسنده به حدی موضوع رو کش داده بود ک اگه بخوای سرو تهش رو بزنی کتاب ۴۰ صفحه هم نمیشدمن پیشنهاد میدم کتاب رو بخونید صرفا بخاطر اینکه اگر اسمش رو شنیدید، خونده باشیدشنه بخاطر اینکه کتاب فوق العادهای هست
متاسفانه نویسنده فردی سیاسی که مدتی هم در زندان یوده مبارزات سیاسی خود و هم کیشانش را آنهم در دوره رضا شاه با شرایط اسفناک آنزمان کشور و مردم در قالب رمان تخیلی بیان کرده است. از نظر من این کتاب بسیار سیاسی و اغراق آمیز و ضمنا پر از تناقض هست. نتیجه مبارزات روشنفکران چپ گرا و کمونیست آن زمان را هم اکنون مشاهده میکنیم. کتاب اصلا ارزش خواندن ندارد و از سبک و سیاق خاصی پیروی نمیکتد. بیش از انکه به رمان شبیه باشد یک داستان سیاسی اغراق امیز و توهم زاست.
اسم بزرگ علوی رو ازدبیرستان به خاطردارم و همیشه رمان چشم هایش گوشه ذهنم بود انگار باید روزی خونده میشد و خاطراتش در زندگی من ثبت میشد. اما ازاینکه نویسنده تا این حد زمانه خودش رو سیاه بیان میکنه شاید گوشهای از اغراق رو به کار برده تا این حد خفقان شاید دور از ذهن بوده اما مهمترین حسن این نوشته این بود که از کلمه اول تا آخر روح خواننده رو با خودش میکشه و مجبور به تصویر سازی میشه شاید غم انگیزترین جمله این رمان اونجا بود که فرنگیس گفت این پرده را بردار و برو این چشمها چشمهای من نیست. 😑
آتلیهی استاد ماکان، مکانی که فکر، ذهن، اندیشه و روح ماکان در آن چال شده است، دیوارهایی که فریادهای سکوتش را درون ترکها و جرز هایش حبس کرده است. نگارهایی که از دست او خون آفرینش به رگهای تار و پود شان جاری گشته است. تابلوهایی که انتظار تکامل را در تاریکی و نموری و سوز و سرمای تنهایی و جنون تاریکی کشیدهاند. گلدانهای فسرده، پنجرههای زرد شده، بخاری زنگ زده، قلموهای سفت شده، رنگهای خشک شده و بی جان؛ یکدنیا حرف، سخنان تلخ و شیرین، لیکن سایه سکوت و خموشی سنگین تر است...
داستان عشق حقیقی و بیقید و شرط یک زن ایرانی. داستان نکوهش قضاوتهای ظاهری و عجولانه. واقعیتی که چشمها را بروی گمراهی، سطحی نگری و خوشیهای زودگذر میبندد... تا به آرمان گرایی، ژرف نگری و دریای احساس باز شوند. داستان ارزش نهادن به هنر، هنرمند، مردم دوستی و میهن پرستی. *چشمهایش* پنجرهای هستند برای تماشای ناشناخته ها... بزرگ علوی با رنگ واژگان، آن روزگار و مردمان ایران را هنرمندانه نقاشی کرده. این شاهکار بزرگ را نباید خواند، باید احساس کرد!
کتاب ارزش خواندن داشت بجز جنبه سیاسی کتاب داستان عشق فرنگیس را روایت میکند که خیلی زیبا و موشکافانه از احساس و عواطف یک عاشق صحبت میکند تمام افکار و اندیشههای فرنگیس به رشته تحریر درآمده ولی بعنوان یک خواننده یکی دو توقع از کتاب داشتم یکی اینکه درباره زندگی فرنگیس با رئیس نظمیه و طلاق گرفتنش هیچ حرفی به میان نیامد چون اوایل صحبت فرنگیس و ناظم ازدواج و طلاقش را به استاد ربط میدهد و دلیل ازدواجش بخاطر استاد را خوب متوجه شدم و میبایست دلیل طلاق هم میگفت چون به استاد ربطش داده بود
تا به امروز جهانم سوم بود، چراکه به رمان ایرانی اعتقادی نداشتم؛
تقریبا کل رمانهای رمانس و عاشقانه تاپ اونوریارو خوندم، اما، اما، هیکدام به اندازه رمان این مرد بزرگ منو مجذوب نکرد؛ به علتش فکر کردم، چون شخصیتهای داستان از ملت و فرهنگ و کشور من اقتباس شده، و چقدر زیبا توانستم با آن ارتباط بگیرم؛
یه قدم جلوتر میگذارم و با جرات میتوانم بگویم که اگر کل دنیا ایرانی بودن و یا حداقل با فرهنگ ایرانی آشنا بودن و این کتاب را میخواندن، این کتاب الان جزو بهترین کتابهای قرن شناخته میشد؛
تقریبا کل رمانهای رمانس و عاشقانه تاپ اونوریارو خوندم، اما، اما، هیکدام به اندازه رمان این مرد بزرگ منو مجذوب نکرد؛ به علتش فکر کردم، چون شخصیتهای داستان از ملت و فرهنگ و کشور من اقتباس شده، و چقدر زیبا توانستم با آن ارتباط بگیرم؛
یه قدم جلوتر میگذارم و با جرات میتوانم بگویم که اگر کل دنیا ایرانی بودن و یا حداقل با فرهنگ ایرانی آشنا بودن و این کتاب را میخواندن، این کتاب الان جزو بهترین کتابهای قرن شناخته میشد؛
این کتاب رو دو بار خوندم اما باید بگم با توجه به شروع خوب، داستان در میانه، دچار یک سردرگمی میشه و به شدت ریتمش پایین میاد. متاسفانه پایان بندی هم بسیار ضعیفه و با توجه به اینکه داستانهای دیگری رو از ایشون خوندم این اثر بهترین کارشون محسوب میشه. داستانی که برای زمان خودش بد نبوده حالا خیلی نمیتونه در نظر کتاب خونها جذاب بیاد. با تمام احترام بزرگ علوی یک نویسنده معمولی در ادبیات داستانی ایران هست.
چشمهایش نوشته بزرگ علوی
شاید در دوران کودکی دهها بار از رف کتابخانه پدرم بیرون کشیدم و بیخود ورق زدم، به امید روزی که بتونم بخونم و بفهم، مثل خیلی از کتابهایی که ظهرهای کسل کننده تابستون باهاشون همین کارو با همین امید انجام میدادم.
درسته دیگه نه پدرم هست ونه به کتابهاش دسترسی دارم ولی یکی یکی نسخههایی از کتابها رو به هر شکلی که میشه پیدا میکنم و با اشتیاق خاصی میخونم.
داستانی عالی و برازنده قلم جناب علوی.
توصیه میکنم حتما برای خوندنش وقت بذارین.
شاید در دوران کودکی دهها بار از رف کتابخانه پدرم بیرون کشیدم و بیخود ورق زدم، به امید روزی که بتونم بخونم و بفهم، مثل خیلی از کتابهایی که ظهرهای کسل کننده تابستون باهاشون همین کارو با همین امید انجام میدادم.
درسته دیگه نه پدرم هست ونه به کتابهاش دسترسی دارم ولی یکی یکی نسخههایی از کتابها رو به هر شکلی که میشه پیدا میکنم و با اشتیاق خاصی میخونم.
داستانی عالی و برازنده قلم جناب علوی.
توصیه میکنم حتما برای خوندنش وقت بذارین.
قلم زیبایی ندارن اقای علوی.. بعضی کلمات و بعضی جملهها جالب نبود، من نپسندیدم! نمیخوام بی انصافی کنم داستان جذاب و گیرا بود اما یه سری توضیحات بیجا و اضافه و تکراری داشت که من خیلی جاهاش رو رد کردم که زود کتاب تموم بشه!
اوایل کتاب هم اصلا برام جذاب نبود من تا اواسط کتاب به زور پیش رفتم که بعد کم کم داستان جالب شد
من خرید این کتاب رو توصیه نمیکنم
اما کتابهای آقای معروفی رو بشدت میپسندم "سال بلوا" عالی بود
اوایل کتاب هم اصلا برام جذاب نبود من تا اواسط کتاب به زور پیش رفتم که بعد کم کم داستان جالب شد
من خرید این کتاب رو توصیه نمیکنم
اما کتابهای آقای معروفی رو بشدت میپسندم "سال بلوا" عالی بود
شاهکاری جذاب که ضمن روایت داستانی عاشقانه حال و هوای دوران رضاشاه را به تصویر میکشد و اشارهای ضمنی به زندگی سرهنگ آیرم (آرام) دارد. شخصیت اصلی داستان زنی است ناشناس که چشمهایش توسط استاد ماکان به تصویر کشیده شده، استادی که علی رغم شهرت بسیار، ناگفتههایی در زندگی دارد، عاشقانههایی که به سبب زندگی سیاسی پایان خوشی نداشتند. استاد ماکان در این داستان نمایندهای است از زندگی هنرمندانی چون کمال الملک که بیش از شهرت به دنبال آگاهی و آزادی مردم بودند.
کتاب چشمهایش با قلم بسیار بانفوذ نویسنده محترم هیجان خواندن کتاب را دو چندان میکند هر چند دو واقعه را به تصویر میکشد ولی بعد سیاسی به نظرم اغراق امیز هست و اینگونه وحشتناک نبوده اوضاع مصور درباره حزب توده و مبارزات انان هست و اشارهای به مبارزین سیاسی مذهبی نداشته
اما در بعد عاشقانهاش قلم نویسنده بی نظیر است. و توصیه میکنم جوانهای کم سن وسال حتما این کتاب را مطالعه کنند تا با فضای اجتماعی نیاکان خود آشنا شوند.
اما در بعد عاشقانهاش قلم نویسنده بی نظیر است. و توصیه میکنم جوانهای کم سن وسال حتما این کتاب را مطالعه کنند تا با فضای اجتماعی نیاکان خود آشنا شوند.
ماکان: اگر میفهمیدم توی این چشمها چیست،آنوقت امشب هم دیشب میشد، آنوقت تصویر توراهم میساختم.
فرنگیس: کمکم کن تا خودم را به بشناسانم.
ماکان: انوقت بدبخت میشوی
فرنگیس: الانشم هستم.
برای باردوم خوندم کتابشو و الان بعد این اتفاقایی ک تو زندگی شخصی خودم رخ داد، مفهموم عشق فرنگیس و ماکان رو حس کردم.
شایدم هنوز هم واقعا درک نکردم. ولی لذت بردم از همهی حرفهای فرنگیس راجب ماکان.
فرنگیس: کمکم کن تا خودم را به بشناسانم.
ماکان: انوقت بدبخت میشوی
فرنگیس: الانشم هستم.
برای باردوم خوندم کتابشو و الان بعد این اتفاقایی ک تو زندگی شخصی خودم رخ داد، مفهموم عشق فرنگیس و ماکان رو حس کردم.
شایدم هنوز هم واقعا درک نکردم. ولی لذت بردم از همهی حرفهای فرنگیس راجب ماکان.
بسیار لذت بخش.
روان و دقیق در بیان جزئیات آن زمان، احوال آن زمان و..
دور از، حتی جملهای کسل کننده.
اگر مدتها قبل این کتاب را میخواندم، در زمانی ک جوان بودم، حتما بارها اشکم سرازیر میشد.
آشنایی با انسانهای آزادهی آن زمان.
تسلط بر خود، پختگی، غم و دردِ روزگار را چشیدن و به بلوغ فکری رسیدن، تواناییِ استاد بودن بعد از پختگی، تصمیم در لحظات سخت و.. صفاتی است ک میتوان از استاد ماکان آموخت.
حتما مطالعه کنید و لذت ببرید.
روان و دقیق در بیان جزئیات آن زمان، احوال آن زمان و..
دور از، حتی جملهای کسل کننده.
اگر مدتها قبل این کتاب را میخواندم، در زمانی ک جوان بودم، حتما بارها اشکم سرازیر میشد.
آشنایی با انسانهای آزادهی آن زمان.
تسلط بر خود، پختگی، غم و دردِ روزگار را چشیدن و به بلوغ فکری رسیدن، تواناییِ استاد بودن بعد از پختگی، تصمیم در لحظات سخت و.. صفاتی است ک میتوان از استاد ماکان آموخت.
حتما مطالعه کنید و لذت ببرید.
متاسفانه بر خلاف تمام تعریفهایی که از این کتاب شنیدم اما اصلا دوستش نداشتم. به جرات دلیل اصلیم این بود که نویسنده شخصیتی به شدت ایدهآل از استاد ماکان ساخته بود که در ذوق میزد و دلیل دومم سیاه بازیهای نویسنده از دوران رضا شاه بود. این همه زیاده روی در بدگویی از رضا شاه برایم قابل درک نبود. متاسفانه داستان هیچ هیجانی نداشت و اصلا حتی روند آروم داستان هم جذبم نکرد.اصلا پیشنهادش نمیکنم
دوس نداشتم
اگه داستانش واقعی یا بیوگرافی میبود میتونستم قبولش کنم
انتظار نداشتم اینطوری بی نتیجه یهو داستان تموم شه
کاش حداقل فرنگیس بخشیده میشد مثلا با ازدواج با ناظم مدرسه
اینهمه تهمت بهش زده شد اخر معلوم شد همه بی اساس بوده
کسانی که ازین سبک کتابها تاحالا نخوندن از الان میگم که از اخر ضد حال نخورن اگه ازین رمانای رازآلود دوس دارین ونتیجه داستان براتون مهم نیست بخونیدش
اگه داستانش واقعی یا بیوگرافی میبود میتونستم قبولش کنم
انتظار نداشتم اینطوری بی نتیجه یهو داستان تموم شه
کاش حداقل فرنگیس بخشیده میشد مثلا با ازدواج با ناظم مدرسه
اینهمه تهمت بهش زده شد اخر معلوم شد همه بی اساس بوده
کسانی که ازین سبک کتابها تاحالا نخوندن از الان میگم که از اخر ضد حال نخورن اگه ازین رمانای رازآلود دوس دارین ونتیجه داستان براتون مهم نیست بخونیدش
این اولین رمان فارسی هست که خواندم٬ با اینکه از رمان زیاد خوشم نمیاد اونم از نوع عاشقیش. اما تصمیم دارم به این مدل رمانها هم از این پس فرصتی بدهم. در این کتاب دیده میشه که چطور در اون زمان (رضاشاه) هم غربی زدگی و زندگیهای تجملی بوده و داستان یک دختر سروتمند زیبایی که همه چیز داشته و عاشق استاد نقاشی به نام ماکان میشه با دیدهای سیاسی زمان خودش و برای جلب توجه اون به فعالیتهای سیاسی میپردازه.
در مورد قسمتهای رمان بد نبود اما سیاست که به کار بردنند اصلا نپسندیدم چون خودشون میرونند کشور خارجه درس امکانات عالی بعد میایند علیه حکومت مینویسند همش هم بد کارهایی که رضاخان اون زمان کرد هنوز کسی نتوانسته انجام بده خوبیها گفته نمیشه خودمان به خودمان خیانت میکنیم. هیچکس کامل نیست هنوز که هنوزه فقر ظلم به مردم بی عدالتی سکته دادن مردم متاسفانه در ایران حکمفرماست
سبک داستان گوییش عالیه، از اون کتاباس ک تو دو روز میشه تمومش کرد چون جریان کاملا به هم پیوستس و ادم دلش نمیاد ولش کنه. از جزئیات در حد مکفی حرف زده و حال ادمو با ریز گویی ب هم نمیزنه. یه سری تناقضای خیلی کمی داشت و حرفای فلسفی و آموزههای زندگی در حدی بود ک ادم از خود داستان جدا نشه. در کل حتما واس هر سلیقهای خوندش مناسبه
چشمهایش، من این رمان رو خوندم و خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد و چقدر عشق فرنگیس به استاد عمیق و بی بدیل بود که در نوع خودش بی همتا بود، در مقابل آرمانهای استاد براش در الویت بود که بسیار مقدسه، در مجموع رمانیه که آدم را پس از خواندن به تعمق و تفکر وا میدارد، و اینکه آیا استاد هرگز متوجه شد که فرنگیس چه فداکاری بزرگی را برای عشق به او انجام داد یا نه؟
کتاب خوب و با حالی هستش فکر کنم تمام کتابهای علوی عزیز اینطوری خوب ورسا و ادیبانه و بی غرض نوشته شده است دوباره خواندم ودقیق خواندم هم سیاسی هم عاشقانه بود یک عاشقانهی عمیق وجدا نشدنی اصلا برای همه زمانهای ایران ودنیا صدق میکرد خیلی خیلی روان وشیوا با مضمون خاص میباشد که بنده فوق العاده ازش خوشم اومد
کسانی که اهل مطالعند میدانند که آوازه این کتاب آنقدر ریاد است که ناچار وسوسه میشوی به سمتش بری و برش داری و مطالعه کنی.
همین میل باعث شد وقت بزارم و بخوانمش. کتاب از لحاظ قصه پردازی و داستان گویی بینظیر است و خواننده را تا پایان کتاب با خود کشان کشان میبرد اما متاسفانه پایان کلیشهای و هندی داشت که یه کم تو ذوق میزد.
نگاه چپ گرایانه نویسنده کتاب و مبارزات گروههای چپ با رضاشاه از نکات منفی کتاب بود. نویسنده با خلق شخصیت داستانی و غیرواقعی استاد ماکان امده بود و تلاش خود را بر شیطانی و اهریمنی جلوه دادن رضاخان که شخصیت واقعی داستان بود گذاشته بود که خب از لحاظ اخلاقی درست نبود ضمنا کلا چپها در دورهای که خرشان در دنیا میرفت و الگوی جنبشهای مبارزاتی بودند خود را مجاز به هر گونه دروغ و افترا بر علیه مقابل خود میدانستند. از این منظر این گرایش را عامل ضعف کتاب میدانم که نه تنها حاوی نکات مستندی نبود بلکه سعی در سیاهنمایی داشت.
ارزش یکبار خواندن را دارد اما به هر حال یک رمان ایرانیست با تمام جوانب خاص آن.
موفق باشید.