نقد، بررسی و نظرات رمان چتری برای پروانه ها - ندا بشر دوست
3.9
588 رای
مرتبسازی: پیشفرض
فرزاد حائری
۱۳۹۸/۱۲/۱۳
31
سلام قصه جذابی داره که البته بیشتر جذابتش بخاطر نوع نوشته شدنشه مهمترین و شاخصترین ویژگی این رمانم همینه که طوری نوشته شده که بقول خود نویسنده آدم میخواد جملات بعدیو فورا ببلعه و پیش بره که بابتش به نویسنده صمیمانه تبریک میگم اما چیزهاییم وجود داشت که ارامش منو بهم میزد و دوس داشتم جور دیگهای باشه مثل تلخ شدن بیش از حد داستان یجاهایی مثل ماجرای گلی یا منفی بودن بیش از حد شخصیتهای داستان بطوری که بقول معروف آدم خوبای قصه هم حداقل سیگارو میکشیدن و رذایل اخلاقی شخصیتها خیلی زیاد بود و درپایان داستان واقعا یه سری چیزها غیر قابل هضمه مثل عشق شکل گرفته در فرهاد و سایه که اصلا نمیتونه قابل باور باشه حداقل برای من و یا تصمیم مادر سایه برای حمایت از پگاه و حتی غیر قابل باور تر از اون چشم انداز آینده پگاه که نویسنده سعی کرد با توضیح نوع کمکایی که قراره مادر سایه بهش بکنه بهمون نشون بده (درحقیقت نظر من اینه که امکان برگشتن و خوب زندگی کردن ادمی مثل پگاه خیلی پایینه و به این سادگیام نیست) و درنهایت ممنون از شما برای فراهم کردن این فرصت خوب مطالعه 🌸🌸
یک: از شنیدن تکراری داستان زندگی پگاه خستم شدم در عوض کاش کمی به رابطهی فرهاد و سایه پرداخته میشد.
دو: بقیهی جاهای دنیا رو نمیدونم اما اینجا بودن با زن یا شوهر عقدی صیغهای والد حرامه.
سه: ترس سایه از همسر مادرش بعد از آشکار شدن اینکه اون قصد بدی نداشته کمی بیمزه شده مثلا موقع گرفتن شونهها که تکون نخوره رنگی بشه... ببینید سایه میگه اون مرد شونه هاشو محکم گرفت و گفت چیزی که نباید بشه شد و داشته اونو نگاه میکرده (سایه وحشت میکنه و حس میکنه این مرد منحرف شده... و بعد توضیح داده شده که منظور اون از این جمله این بوده که تکون نخور لباست رنگی میشه برای همین نگهش داشته و وقتی رنگی شده گفته که چیزی که نباید بشه شد. این با عقل من جور در نمیاد ما حس هارو از چشم هم و تن صدا رفتار و موقعیت میسنجیم.. اگه خطری باشه حس میکنیم و اگه یکی با دیدگاهی مثبت نگاهمون کنه میفهمیم..... بگذریم
یجای این رمان رو دوست داشتم اون حرف زدن محکم و کامل سایه بود چون علاقهای نداشتم داستان کش پیدا کنه!
رمان متوسطی بود نمیشه گفت خوب اما بد هم نبود.
دو: بقیهی جاهای دنیا رو نمیدونم اما اینجا بودن با زن یا شوهر عقدی صیغهای والد حرامه.
سه: ترس سایه از همسر مادرش بعد از آشکار شدن اینکه اون قصد بدی نداشته کمی بیمزه شده مثلا موقع گرفتن شونهها که تکون نخوره رنگی بشه... ببینید سایه میگه اون مرد شونه هاشو محکم گرفت و گفت چیزی که نباید بشه شد و داشته اونو نگاه میکرده (سایه وحشت میکنه و حس میکنه این مرد منحرف شده... و بعد توضیح داده شده که منظور اون از این جمله این بوده که تکون نخور لباست رنگی میشه برای همین نگهش داشته و وقتی رنگی شده گفته که چیزی که نباید بشه شد. این با عقل من جور در نمیاد ما حس هارو از چشم هم و تن صدا رفتار و موقعیت میسنجیم.. اگه خطری باشه حس میکنیم و اگه یکی با دیدگاهی مثبت نگاهمون کنه میفهمیم..... بگذریم
یجای این رمان رو دوست داشتم اون حرف زدن محکم و کامل سایه بود چون علاقهای نداشتم داستان کش پیدا کنه!
رمان متوسطی بود نمیشه گفت خوب اما بد هم نبود.
به نظرم خوب و اموزنده بود بعد مدتها داستانی با پایان خوب رو خواندم. اما از این خوشم امد که فقط یه داستان نبود غیر مستقیم در مورد فرهنگها و قشرها گفته و از روح و روان حساس بچهها که در اینده تاثیر بر خصوصیات و شخصیت داره صحبت شده اینکه کودکی و باورهای خانوادهها در ناخودآگاه تاثیر داره و بدون اینکه متوجه باشی بر اعمالت و رفتارت با دیگران تاثیر داره و به نظر من دوستان از زیادی سیگار انتقاد کردن شاید درست بگن اما به نظر من شخصیتهای اصلی پدرانی نامتعارف و هوسباز و مشروبخوار و معتاد داشتندو این طبیعیه که جاهایی روی بچهها تاثیر بزاره و در اینده انها هم به این رفتارها گرایش پیدا کنند و بازم این میتونه هشدار باشه که پدر مادران درست رفتار کنند تا کودکانشان در بزرگی دچار مشکلات روانی و اعتیاد نباشند.
باسلام وخسته نباشید خدمت نویسنده محترم، برام جای سوال داره؟ پگاه خانم دراصل زن پدر فرهاد بوده پس نمیتونسته هیچ وقت باهاش ازدواج کنه واز نظر شرعی اشکال داره ارتباطشون مگر اینکه بخوان گناه کنن!!! بهرحال فضای داستان خوب بود ولی اینجای قصه که میرسه ذهن انسان رو به مسایل انحرافی میکشه و اینکه خیلی ازسیگار یادمیشدوبه نظرم باید بنویسین کتاب برای بزرگسالان!! چون واقعا مناسب بعضی گروههای سنی نیست وآدم رو یاد سریالهای منحرف ترکیه میکنه!!! بازم ممنون وخداقوت
کتاب خوب بود که هم در مورد تاثیر روابط والدین واطرافیان و اجتماع در نوع رشد فکری کودک در زمان کودکی و نگرش همان کودک در زمان بزرگسالی و ایجاد مشکل به دلیل ضعف فکری و گسستگیه خانواده بوجود میاید وهم درمورد فقر وفحشا به دلیل عدم حمایت بستگان برای یک فرد فرقی ندارد زن یا مرد و بوجود امدن شرایطی که زن یا مرد به جبر درگیر مسیراشتباه میشوند. از کتابراه ونویسنده محترم سپاسگزارم
کتاب در کل یک داستان معمولی رو بیان میکنه و در حالت کلی نباید منتظر یه غافلگیری باشید برای من جذابیتش فقط اون جاهایی که داره اعتقادات مختلف رو در یک جامعه کنار هم قرار میده و بیان میکنه
در واقع داره برهم کنش افراد با اعقاید مختلف رو توضیح میده
و از همه مهم تر اینکه میفهمیم گاهی اوقات که کم هم نیستند داریم اشتباه تصمیم میگیریم و از رفتارهای بقیه نتیجههای الکی میگیریم
در واقع داره برهم کنش افراد با اعقاید مختلف رو توضیح میده
و از همه مهم تر اینکه میفهمیم گاهی اوقات که کم هم نیستند داریم اشتباه تصمیم میگیریم و از رفتارهای بقیه نتیجههای الکی میگیریم
چه فشاری داشت داستان
همه دیوونه
همه بچه طلاق
همه تحت فشار روانی شدید
بعد خیلی یهویی
دختره عاشق شد... پسرهی مسخره هم هیچی نگفت!... آخه چرا؟!
چرا برای جالب شدن این همه شخصیتا تحقیر شده و بیمارن؟ همشون نیاز به روان درمانی طولانی مدت داشتن... نکنید این کارو نویسندههای عزیز! شخصیت افرادی ک این مدل کتابا رو فقد بخونن ضعیف و شکننده و حق به جانب شکل میگیره!
همه دیوونه
همه بچه طلاق
همه تحت فشار روانی شدید
بعد خیلی یهویی
دختره عاشق شد... پسرهی مسخره هم هیچی نگفت!... آخه چرا؟!
چرا برای جالب شدن این همه شخصیتا تحقیر شده و بیمارن؟ همشون نیاز به روان درمانی طولانی مدت داشتن... نکنید این کارو نویسندههای عزیز! شخصیت افرادی ک این مدل کتابا رو فقد بخونن ضعیف و شکننده و حق به جانب شکل میگیره!
برای ادمای خیلی احساساتی عین من میتونه حالشون رو دگرگون کنه و اشکشون رو دربیاره... و دلیل این پیامد این هستش که خودشون رو جای شخصیت اصلی میذارن و در طول سفر کتابگردی با احساسات اون زندگی میکنن... حالات غم و شادی و اضطراب و... همه و همه رو حس کردم و لذت بردم🙂فقطای کاش ابراز علاقهی بیشتری نسبت به حس تنفر رو توی داستان میگنجوندین..
داستان جالب و آموزندهای داشت.
چندین موضوع رو از نظرات مختلف و همین طور از نظر روانشناسی بررسی کرده بود.
و اصلیترین نتیجهاش که به نظرم صبردر امور و دقت و توجه به حضور کودکان و اعتماد نکردن سریع به هر کسی بود که خیلی زیبا بیان شده بود.
به نظرم چیزی بیشتر از یک رمان و داستان صرف بود.
چندین موضوع رو از نظرات مختلف و همین طور از نظر روانشناسی بررسی کرده بود.
و اصلیترین نتیجهاش که به نظرم صبردر امور و دقت و توجه به حضور کودکان و اعتماد نکردن سریع به هر کسی بود که خیلی زیبا بیان شده بود.
به نظرم چیزی بیشتر از یک رمان و داستان صرف بود.
میدونی چیزی ک بیشتر از همه دوست داشتم این بود ک توی این کتاب خبری از داستانای عشق و عاشقی زیادی نبود بلکه مسائلی بود ک توی دنیای امروزی زیاد دیده میشه و شخصیتای داستان خواهان یه زندگی مشترک با علاقهای دوجانبه به اسم دوست داشتن بودن و یه زندگی آروم به درو از عشقهای آتشین و زود گذر
معلومات نویسنده خیلی خوب بود. خوب تونسته بود بین اتفاقات حال و گذشته ارتباط برقرار کنه. خواننده رو گیج نمیکرد. علاوه بر اون، خود شخصیتها برای نویسنده واضح و کامل بودن. نقطهی ابهام نداشتن. البته برای درک بیشتر شخصیت فرهاد، نیاز به پرداخت بیشتری داشت. در هر صورت، زیبا بودیه بار خوندنش خالی از لطف نیست
داستان خوبی داشت
اینکه به خواننده میفهماند بچهها در عین بچگی و سادگی چقدر به مسائل اطرافشان حساس و آگاه هستند و این چقدر میتونه در آینده روی دیدگاهشون نسبت به زندگی و آدمهای اطراف تاثیر بذاره من در کمتر رمانی خوانده بودم
آخرش هم خوب تموم شد و نشون داد محبت به هر سنگ سختی اثر میکنه قشنگ بود
اینکه به خواننده میفهماند بچهها در عین بچگی و سادگی چقدر به مسائل اطرافشان حساس و آگاه هستند و این چقدر میتونه در آینده روی دیدگاهشون نسبت به زندگی و آدمهای اطراف تاثیر بذاره من در کمتر رمانی خوانده بودم
آخرش هم خوب تموم شد و نشون داد محبت به هر سنگ سختی اثر میکنه قشنگ بود
واقعا عالی بود قلم روان وزیبایی دارین خانم بشر دوست وزیباتر ابیات وشعرهایی بود که روح میداد به فضا واحساسات میان سایه وفرهاد
من بی وقفه کتابتون رو خوندم پرواز کردم اشک ریختم درخاطرات خودم سفر کردم ومشتاقانه ورق زدم هرصفحه وبااضطراب چک کردم صفحات پایانی رو که باسرعت رو به پایان بود.
من بی وقفه کتابتون رو خوندم پرواز کردم اشک ریختم درخاطرات خودم سفر کردم ومشتاقانه ورق زدم هرصفحه وبااضطراب چک کردم صفحات پایانی رو که باسرعت رو به پایان بود.
خوب بود، معلومه که نویسنده ذهن خلاقی داره و داستانهارو خیلی خوب تونسته بود هماهنگ با هم جلو ببره. فقط از این جهت که داستان از زبان سوم شخص بود، خیلی بابا میاد من نبود. به نظرم داستانهایی که راوی اونهااول شخصه و خودش توی قصه وود داره، جذابیت ببیشتری دارند. در کل رمان خوبی بود. با تشکر از کتابراه.
قشنگ بود.. معلوم بود که نویسنده معلومات خوبی داره و بیشتر حقایق رو سعی در بازگو کردنش داشت.. یعنی داستانی که خیالی نبود و نکاتی آموزنده هم درش ملموس بود.. فقط کاش کشمکشی بیشتر بین فرهاد و سایه نشون میداد تا بهتر بتونیم دوست داشتن فرهاد رو درک کنیم.. بهرحال خسته نباشی نویسنده.. 😊
داستان خوبی داشت کاش بیشتر روش کار میکردید تا واقع پذیرتر باشه. شخصیتهایش پردازش بهتری داشتند متاسفانه مشکل رمانهای ایرانی این است که اتفاقات سریع بازگو میشوند و رمانی که باید در هفتصد تا هشتصد صفحه نگاشته شود به صد تا دویست صفحه میرسد. و همین عوامل باعث میشود رمانها بیشتر خاطره نویسی شوند.