نقد، بررسی و نظرات کتاب موشی که می دانست - پل چوی
4.4
133 رای
مرتبسازی: پیشفرض
maniya
۱۴۰۳/۱۰/۰۵
00
داستان در مورد یک درخت سیب بود که در زیر آن یک موش زندگی میکرد درخت سیبهای آبدار و خوشمزهای داشت که خرگوش و بز و خوک میخواستند از آن سیبها بخورند اما نمیدانستند که چگونه باید از آنها بخورند پس با یکدیگر به مشورت برخاستند هر کسی که نظری داد اما نظرهای آنها به درد نمیخورد بزگو باید تنه درخت را تکان دهیم تا سیبها بیفتد خرگوش گفت باید بپریم تا به سیبها برسیم و خوگو باید از درخت بالا برویم اما هیچ یک از آن صمیمها میسر نشد موش که حال و هوای آنها را دیده بود پیشنهادی داد و گفت که باید ابتدا خوک خیلی قوی است در کنار تنه درخت بایستد و بز روی آن برود و سپس خرگوش چالاک و سبک روی بز برود و سیبها را بچیند آنها این کار را کردند و سیبهای زیادی چیدن و با یکدیگر تقسیم کردند و خوردند ما از این داستان یاد میگیریم ه باید در انجام تصمیمها با یکدیگر مشورت کنیم و بدانیم که با همکاری یکدیگر به موفقیت خواهیم رساند
کتاب خیلی قشنگ و مفیدی بود. به بچه ها یاد میده به دوستاشون کمک کنند و همچنین توی شرایط سخت، علاوه بر نیروی بدنی، از هوششون هم استفاده کنند و به مشکلاتشون غلبه کنند. خیلی خوبه که بزرگترها هم به این قضیه توجه داشته باشند که بچه ها از سن پایین مهارت حل مسئله رو یاد بگیرند که در زندگی آیندشون خیلی مفید هست. از این که نویسنده ی خوش ذوق در ابتدا کتاب رو تقدیم کرده بود به اونهایی که هرگز بزرگ نمیشن هم، خیلی خوشم اومد.
بهترین کتابی که تو عمرم خوندم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوبه من که میگم واقعن دست نویسنده درد نکنه 👌 این خیلی به کودکان کمک میکنه عالی بود.