نقد، بررسی و نظرات کتاب عشق و یک دروغ - مارگریت وست
4.1
1024 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان زیبا و عاشقانهای بود بیشتر رمانها همیشه اینطوری است که پسره یه چیزی را از دختر پنهون میکنه و دختره مدام ه اون تهمت ناروا بودن میزنه اگر از همان ابتدا صداقت باشه بهتره اگرچه راجر نمیتوانست با سیسیل ازدواج کند چون زنش رزا زنده بود و باید پایبند میبود و آزاد نبود این قوانینی است که در کشورشان است و اگر طلاق میگرفت در روزنامهها منتشر میشد رزا زنی بی قید بوده و به رقص میپرداخت اگرچه هزاران نفر از رقص او تعریف میکردند اما به نظر من اینکه خود را مضحک مردم کنی و با بدن نیمه لوخت خود را به نمایش دهید چرت است و راجر مخالف بود و زندگیشان دوام نیاورد او عاشق سیسیلی دختر ساده و باوقار شده بود و از دوری او رنج میبرد کاتی واقعاً دوست خوبی برای سیسیلی بود چنین دوستای خیلی کمیاب هست فیلی برابر راجر نیز آدم با کمالاتی بود اما بسیار زن ذلیل بود و زنش فرمان میبرد زن او افکار و کارهای شیطانی داشت و او جلودارش نبود کاتی پرستار انسانی مهربان بود و آخر سر با تلاش او راجر و سیسیلی با یکدیگر ازدواج کردند زیرا روزا مرده بود. این رمان در حد مبتدی بود و زیاد پیشرفته نبود زیرا بعضی از اتفاقها یک دفعهای میافتاد و این زیاد طبیعی نبود.
داستان جالب بود ولی عالی نبود بیشتر برای سنین زیر ۲۰ مناسبه. از لجبازیای سیسیلی بگیر تا عشقی اینقدر آتشین و عمیق و عجیب فقط در عرض یک هفته. دختری عصبی و انتقام جو و دوستی که اول داستان شخصیت قوی داشت ولی جلوتر به شخصیت ترسو و گوشه گیر و وابسته تبدیل شد. داستان از نظر ساختاری اشکال زیاد داشت، چرا از دو برادر باید یکی خیلی پولدار باشه و دیگری چشته خور برادرش. و چرا راجر در مدت ۱۰ سال زنش رو طلاق نداده بود درصورتیکه افراد متمول بهترین وکلا رو دارن. و حتی باز هنگامی که زنش رقاصه بود پول کلان داد برای حق السکوت ولی طلاقش نداد!!، واقعا دلیل کارش نامعلوم بود و سیسیلی دختری که ۲۵ سال داره و بالغه ونیاز به سرپرست نداره بدون ماشین و خونه صرفا برای پیدا کردن شوهر و رفت و آمد با متمولین رفته خونهی راجر و با زن فیلیپ دم خور شده. کاش نویسنده داستان رو کمی پخته تر و زیباتر مینوشت که تاثیر گذارتر و جذاب تر باشه. فکر کنم نویسنده هم کم سن و سال بوده و از نگاه زنانهی خودش آرزوهاشو روی کاغذ آورده.
داستان خیلی جذابی بود اما زود سر وته داستان و بهم رسوند و یه ستاره کم تره میگره چون چندتا سوال برام پیش اومد1چرا راجر از روزا اینهمه زود جدا شد و ازش کینه به دل داشت درصورتیکه اینقدر نفرت انگیز نبود۲ دلیل اصلی آتش گرفتن اتاق روزا چه بود۳سیسیلی چند سالش بود کلا سن و سال شخصیتها رو قاطی کرده بود یه جایی گفته سیسیلی بیست سالش بود یه جایی گفته کاتی بیست و هشت سالش بود و پنج سال از سیسیلی کوچیکتر بود چند مشکل اساسی در ترجمه داشت مثلا ماشین شکست که عبارت ماشین خراب شد استفاده میشد درست تر بود و جایی نوشته بود دستم رو بذارم رو چوب که همون بزنم به تخته منظور بود به نظرم با درست کردن این عبارات مفهوم داستان بهتر گرفته میشد ممنون از کتابراه و داستانهای عالیش
کتاب خوبی بود اولاش یکم کسل کننده بود بعدش روند داستان بهتر میشه ولی باز اخراش روند داستان افت شدیدی پیدا میکنه باید روزا درگیر ماجرا میشد نه اینکه یهو بسوزه بمیره لوئیز هم یهو رفت اصلا حرفی از بدهیایی که بالا اورده بود زده نشد ادمی که همش تو خونههای انچنانی بوده هرگز یه دفعه حاضر نمیشه ازونجا دور شه بره یه جای سطح پایین تر مگه اینکه بخواد خیانت کنه که اگرم اینجور بود باید بحثش تو داستان میومد
و اما راجر از غم و نبود سیسیلی تو سه ماه به جایی میرسه که دکترا دیگه بهش امید ندارن و مردنیه یهو سیسیلی با یه گریه کردنو اعتراف کردن بهش یهو باعث میشه خوب بشه یکم زیادی دیگه مسخره بود تهشو انگار خواستن جمع کنن ولی برا وقت گذرونی بد نیست
و اما راجر از غم و نبود سیسیلی تو سه ماه به جایی میرسه که دکترا دیگه بهش امید ندارن و مردنیه یهو سیسیلی با یه گریه کردنو اعتراف کردن بهش یهو باعث میشه خوب بشه یکم زیادی دیگه مسخره بود تهشو انگار خواستن جمع کنن ولی برا وقت گذرونی بد نیست
رمان شیرینی بود نمیدونم ازش فیلمی ساختن یا نه ولی خیلی دوست دارم فیلم این رمان رو هم بسازن و ببینم به نظرم چیز قشنگی میشه... تو 24 ساعت خوندمش و این جذابیتش رو میرسونه... اصلا خسته کننده نبود.... فقط کلی از دست شخصیتاش حرص خوردم که چراااا آخه انقدر همو اذیت کردن بیخودی... درسیم که ازش میشه گرفت عشق پاکه... و اینکه دروغ نگیم محور اصلی داستان همین بود و جاهای دیگهام نشون داد که دروغای کوچیک باعث شده بود مجبور بشن پنهان کاری کنن و... مهم تر این که عمر و زمانی که میتونست به زیبایی بگذره رو تلف کردند... یک امتیاز کم بخاطر اشتباهات تایپی و نگارشی
می تونست بهتر باشه ولی یه داستان خیلی ساده بود به نظرم شاید بهتر بود روزا طکری دیگر از زندگی آقای بوکانان کنار بره این خیلی بد که خوشبختی یه نفر به قیمت مرگ یه نفر تموم بشه به نظرم اخرش باید روزا خانم میفهمید که باید عشقی عیر از بوکانان برلی خودش پیدا کند و اینگونه از آقای بوکانان قطع امید میکرد و دنبال زندگی خودش میرفت و حاضر به طلاق میشد کما اینکه آقای بوکانان حاضر بود تمام داراییاش را بدهد و سیسیلی را اذان خودش کند تشکر و سپاس از اپلیکیشن پربار شما
داستان ضعیفی بود... و بسیار تخیلی و غیر واقعی و دور از ذهن. مثلا به محض برگشتن سیسیلی و کتی از مسافرت و اون شکست عشقی زودهنگام سیسیلی. چطور روز بعدش سریع پدرش که سالها رفته و حتی سیسیلی فکر میکرده مرده. یه دفعه ظاهر میشه. و سریع هم میمیره. و اینکه روزاً خودبخود آتش میگیره و میمیره. نویسنده راجب هیچکدام از شخصیتها هیچ توضیحی نداده. و اتفاقات مهم را هم بهش اهمیت نداده کل داستان شده راجر که یه مرد بیماره و سیسیلی هم یه زن هوسران و ضعیف. ..
با سلام خدمت شما عزیزان
کتابهاتون عالی هستند فقط یک سوال دارم
برای خوندن کتابها همیشه باید آنلاین بود؟نرم افزاری هست که بشه باهاش کتابارو بدون نیاز به نت خوند؟
کتابراه:
کاربر گرامی طبق توضیحات راهنمای نرم افزار کتابراه، برای خواندن کتابها شما نیاز به 1بار دانلود کتاب در بخش کتابخانه من دارید. در مراجعات بعدی نیازی به آنلاین بودن نمیباشد و میتوانید کتابهای خود را به صورت آفلاین از ادامه بخوانید.
کتابهاتون عالی هستند فقط یک سوال دارم
برای خوندن کتابها همیشه باید آنلاین بود؟نرم افزاری هست که بشه باهاش کتابارو بدون نیاز به نت خوند؟
کتابراه:
کاربر گرامی طبق توضیحات راهنمای نرم افزار کتابراه، برای خواندن کتابها شما نیاز به 1بار دانلود کتاب در بخش کتابخانه من دارید. در مراجعات بعدی نیازی به آنلاین بودن نمیباشد و میتوانید کتابهای خود را به صورت آفلاین از ادامه بخوانید.
داستان روان و خوبی داشت ولی زیادی تخیلی و اغراق آمیز شده بود مخصوصا پایان داستان. بعدشم انگار مردای ثروتمند مجبورن عاشق دخترای آسمون جل بشوند مثل داستان سیندرلا!!!
بعدشم یک پدر ثروتمند براش تراشیده شد تا نداری و دارایی در تضاد نباشن... انگار شخصیت آدما به پولشونه نه انسانیتشون. آخر داستان هم بیشتر تصنعی بنظر میرسید تا واقعی... البته در حین خوندن متوجه این مسایل نیستی چون داستان کشش داره و ترجمهاش هم روان و سلیسه.
بعدشم یک پدر ثروتمند براش تراشیده شد تا نداری و دارایی در تضاد نباشن... انگار شخصیت آدما به پولشونه نه انسانیتشون. آخر داستان هم بیشتر تصنعی بنظر میرسید تا واقعی... البته در حین خوندن متوجه این مسایل نیستی چون داستان کشش داره و ترجمهاش هم روان و سلیسه.
باسلام
این کتاب مطمئنا خطاهای تایپی و اشتباهات زیادی رو داشت اما در کل خوب بود.
اما شخصیت روزا دسموند، اگر بخواهیم از دید دیگر و با عینکی دیگر تماشا کنیم روزا شخصیت و انسان بدی نبود بلکه باعث شد برای راجر سیسیلی فوق العاده به نظر برسه
من به این باور دارم که رنگ سیاه بود که سفید را برتری بخشید و اگر سیاهی وجود نداشت هیچگاه انسان به ارزش سفیدی پی نمیبرد...
با تشکر از کتابراه
این کتاب مطمئنا خطاهای تایپی و اشتباهات زیادی رو داشت اما در کل خوب بود.
اما شخصیت روزا دسموند، اگر بخواهیم از دید دیگر و با عینکی دیگر تماشا کنیم روزا شخصیت و انسان بدی نبود بلکه باعث شد برای راجر سیسیلی فوق العاده به نظر برسه
من به این باور دارم که رنگ سیاه بود که سفید را برتری بخشید و اگر سیاهی وجود نداشت هیچگاه انسان به ارزش سفیدی پی نمیبرد...
با تشکر از کتابراه
تایپ کتاب مشکل داشت اما من خیلی ازش لذت بردم، در مقایسه با کتابی مثل جین ایر واقعا داستان کوتاه و بدون پیچش بود. جین ایر خیلی خوب ساخته و پرداخته شده و کتاب و فیلمی ماندگار ازش دراومده. اما عشق و یک دروغ همون طور که یک عاشقانه قدیمی و پرکشش هست، شاخ و برگ لازم رو به ماجرا نداده و خیلی خیلی بیشتر میتونست توضیح و داستانهای جانبی داشته باشه.
در کل کتاب جذابی بود که من یک نفس خواندمش.
در کل کتاب جذابی بود که من یک نفس خواندمش.
این رمان خیلی ب سریال جزیره ایرانی شباهت داره بااینکه فقط ۱۶قسمت جز اول سریال جریزه ساختن توفکربودم ک اخر سریال چی میشه بعد خوندن این رمان کاملا جزیات رمان وسریال جزیره یکیه الان میتونم با اطمینان بگم ک سریال ایرانی جزیره برگرفته از این رمانه یکم خودشون تغییرلتی دادن تو سریال ولی اصل ماجرا همینه وو خوب شد هم اخرشو فهمیدم داستان جالیی است من خیلی خوشم اومد
این رمان رو در رده رمانهای متوسط دهه ۶۰ اروپا دیدم. وقتی شروعش میکنی میتونی پایانش رو حدس بزنی، چیز جدیدی نداشت که به مخاطب بده ولی به هر صورت من عقیده دارم مطالعه هر کتابی، حتی در سطح متوسط، میتونه ما رو به فضایی که ندیدیم ببره و با آدمهایی که ندیدیم و سبک زندگیاشون آشنا کنه،، اگر دقت بشه که غلط املایی کتاب قبل از انتشار اصلاح بشه عالیه
من سبک نوشتاری نویسندرو پسندیدم. کلا از رمانهایی که تا طرح دانتل لباس شخص رو توضیح میدن خوشم نمیاد و ایشون سعی کرده بودن حداقل توصیف رو بکار ببرن. کماآنکه حتی در مورد نقش صورت افراد هم صحبت کمی داشتن و این خیلی خیلی خوبه. چون من دوست دارم رمان رو با اون ذهنیتی که خودم دوست دارم دنبال کنم. در کل عالی بود فقط انتهای داستان خیلی سریع جمع بندی شد.
به نظر من این داستان گاهی وقتا خیلی جزئی پیش میرفت و گاهی وقتا خیلی کلس من دوست داشتم بدونم روزا دیسموند موقع مرگش چه فکرایی داشت یا بعد از اولین ملاقاتش باکاتی چه تصوراتی از سیسیلی و راجر داشت.. فیلیپ هم نقش به سزایی در رسیدن این دو به هم داشت به نظرم!!!شخصیت لوییز خیلی تخیلی بود و اصلا نمیتونستم تصورش کنم و همیشه برام یه علامت سوال بود!
نسبت به زمان نوشتنش خوب بود. غلط املایی زیاد داشت. اما احساساتو خوب بیان کرده بود ولی همه چیزو کلی گفته بودو توضیح بیشتری درمورد خیلی چیزها نداده بود مثلا روزهایی که راجر وسیسیل باهم بیرون میرفتند یا نحوهی مرگ روزادسموند.
پایانش هم قابل تصور بود.
ولی پیام داستان جالب بود اینکه همیشه راست گویی بهترین انتخابه واینکه زود قضاوت نکنیم
باتشکر
پایانش هم قابل تصور بود.
ولی پیام داستان جالب بود اینکه همیشه راست گویی بهترین انتخابه واینکه زود قضاوت نکنیم
باتشکر
این کتاب بشدت منو یاد رمانهایی که دوران بلوغ میخوکدم انداخت و شباهت این کتابا منو شوکه کرد نویستده بشدت رویا پرداز و عجول بود که باعث شد کتاب سرهم بندی خوبی نداشته باشه و با این که باید کتاب کلاسیکی میبود نویسنده با توضیحات و توجه نکردن به فضای کتاب باعث شد کتاب حالت کلاسیک خودشو از دست بده و پایاک بندی قانع کنندهای نداشتا باشه
ممنون از کتابراه🙏کتاب خوبی بود ولی ترجمه روان نبود واقعا بعضی جاها میشد واژهای دیگه که نزدیکتر به زبان ما باشه وبه اصالت متن هم اسیب نزنه استفاده کرد و که داستان رو جذابتر کنه و خواننده رو بیشتر جذب کنه و قابل درک باشه. مثلا چند جا نوشته شده بود که با برودت نگاهکرد یا صحبت کرد، بهتر بود مینوشت به سردی نگاه کرد. در کل بد نبود
کتاب خوبی بود. به نظر من هر کتابی تو دنیا ارزش داره یک بار خونده بشه. به همه دوستانی که به غلط املایی این کتاب اشاره کردند باید بگم در صورتی که افراد زیاد مطالعه کنند نا خوداگاه میتوانند لغات را پیشبینی کنند و این مورد غلط املایی خیلی ناچیز است که همه افراد به اون اشاره داشتند. این کتاب خوب بود و من به دوستان خودم نیز پیشنهاد کردم.
نقد کتاب
۱ متن ساده و روان
۲ ترجمه خوب
۳ قلم خوب نویسنده
۴ حجم کم داستان
۵ وجود عناصر توصیفی
۶ جذابیت و کشش داستن داستان
۷ وجود زیر متنهای پنهان
نقاط منفی
۱ وجود اغراق زیاد
۲ وجود نقصهایی در توصیف اشخاص
۳ پایان نا تمام
در کل کتاب خوبی بود و به کسانی که طرفدار رمانهای کوتاه هستند توصیه میشود
۱ متن ساده و روان
۲ ترجمه خوب
۳ قلم خوب نویسنده
۴ حجم کم داستان
۵ وجود عناصر توصیفی
۶ جذابیت و کشش داستن داستان
۷ وجود زیر متنهای پنهان
نقاط منفی
۱ وجود اغراق زیاد
۲ وجود نقصهایی در توصیف اشخاص
۳ پایان نا تمام
در کل کتاب خوبی بود و به کسانی که طرفدار رمانهای کوتاه هستند توصیه میشود
بنظرمن نویسنده باید شخصیتهای داستان را پخته تروتاثیرگذارتر معرفی میکردرابطه برادرو زن برادر راجر جوری بود که انگار فقط بخاطر پول باهم هستن وعشق راجرثروتمندوخوش تیپ به دختر لوس و جیغ جیغوئی مثل سیسیلی ویاسرنوشت همسر اول راجرومرگ او. همه اینهاسطحی نوشته شده بود ولی درکل سرگرم کننده بود
من این کتاب راسال1349دردوران جوانی مطالعه کرده بودم که فضای روحی خاص درمن بوجود آورده بود مطالعه کتابی دیگر درهمین راستا راپیشنهادمیکنم کتاب بلندهای بادگیر اثر امیلی برونته زیرافضایی توام باعشق درشخص بوجودمیآوردوکتاب پایان یک پیونداثرگراهام گرین نام خیابان آله دراین کتاب را فراموش نمیکنم
از خوندن این کتاب لذت بردم. نقاط قوت این رمان جای هر انتقادی رو پر میکنه حتی اشتباهات ترجمه و تایپ. داستان شروع عالی ادامه مجذوب کننده و پایان خوبی داشت اما به نظرم نویسنده برای جمع کردن آخر داستان کمی عجله کرده. لحظات خوب و پر احساسی رو برای خواننده به وجود میاره. با تشکر از کتاب راه
داستان قشنگی بود. اولین رمانی بود ک میخوندم. جمله بندیش وایجاداتفاقاتش خیلی جالب بود. نمیشدحدس زد که چه اتفاقی قراربیفته. ولی یه جای داستان هم به نظرم خیلی خوب توضیح داده نشده بود. اون قسمتی که مربوط ب علت مرگ روزا بود. امابقیهی داستان جالب بودوقشنگ. انگارخودم توی داستان بودم.
یکدفعه اون دختر پولدار شد و فقط به ظاهرش رسید! کاتی رفت پرستار بشه ولی سیسیلی که نویسنده تاکید داشت خیلی سخت کوش و باهوش هست هیچ کار مثبتی برای خودش نکرد!
آخر داستان هم که روزا یکدفعه مرد که البته اون قسمت هم خیلی بد نوشته شده بود، باید در مورد مرگش یکم توصیح میداد و حداقل یکم افراد رو ناراحت تر نشون میداد. لوئیز هم که یکدفعه ناپدید شد. بیماری راجر اصلا چی بود؟ چرا سیسیلی یکماه تو بیمارستان بود!! شوکه شدن و مریضی برای چند روز تا یکی دو هفته قابل هضم هست ولی یکماه بیهوشی اصلا نه؟!
داستان خوب بود ولی تکراری و قابل پیش بینی.