نقد، بررسی و نظرات کتاب ترسان - جفری دیور
4.1
680 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Nima
۱۴۰۳/۰۱/۲۸
30
کتاب ترسان، رمانی روانشناختی و معمایی نوشته جفری دیور است که در سال 2022 منتشر شد. داستان حول محور زنی به نام ماریسا قرار می گیرد که در یک شب طوفانی در عمارتی متروکه پناه می گیرد. اما به زودی متوجه می شود که تنها نیست و موجودات مرموزی در تاریکی عمارت پرسه می زنند. ماریسا برای فرار از این مکان وحشتناک و کشف رازهای پنهان آن، باید با ترس های خود رو به رو شود. نقد: نقاط قوت: فضاسازی: جفری دیور در خلق فضایی وهم آلود و ترسناک بسیار موفق است. او از توصیفات ظریف و جزئیات دقیق برای به تصویر کشیدن محیط داستان و ایجاد احساس اضطراب و ترس در خواننده استفاده می کند. شخصیت ها: شخصیت های داستان، به خصوص ماریسا، به خوبی پرداخت شده اند و خواننده می تواند با آن ها همذات پنداری کند. ماریسا زنی شجاع و قاطع است که با وجود ترس های خود برای بقا می جنگد. معما: داستان معمایی جذاب دارد که خواننده را تا آخر با خود می کشاند. نویسنده به خوبی سرنخ ها را در طول داستان پخش می کند و خواننده را به چالش می کشد تا معما را حل کند. نقاط ضعف: سرعت: داستان در برخی قسمت ها کمی کند است و ممکن است خواننده را خسته کند. غیر قابل پیش بینی بودن: برخی از پیچ و خم های داستان قابل پیش بینی هستند و ممکن است خواننده را غافلگیر نکنند. پایان: پایان داستان کمی ناگهانی و غیر منتظره است و ممکن است برای برخی از خوانندگان رضایت بخش نباشد. جمع بندی: کتاب ترسان، رمانی هیجان انگیز و سرگرم کننده است که می تواند برای علاقه مندان به ژانر ترسناک و معمایی جذاب باشد. فضاسازی داستان بسیار قوی است و شخصیت ها به خوبی پرداخت شده اند. با این حال، داستان در برخی قسمت ها کمی کند است و برخی از پیچ و خم های داستان قابل پیش بینی هستند
کتاب خوبی بود و بسیار خوب ترجمه شده بود اینکه داستان پیام مشخص و زیبایی داشت و نمیشد حتی تقریبا اخرای داستان پایانو حدس زد از نقاط قوت کتاب بودن اما یه سری نقاط ضعف هم داشت برای مثال اخر داستان یه جوری بود که انگار به نویسنده گفتن بیشتر از انقدر صفحه ننویس و نویسنده سعی کرده بود فقط اخرشو جمع و جور کنه برای همین اول داستان فوق العاده نوشته شده بود ولی اخرش از نظر من تعریف چندانی نداشت چون مثل اول داستان احساسات ماریسا رو نشون نمیداد مثلا این حس پشیمونی اون لحظه باید میبود برای مثال یه مدت زیادی اونجا میموند بعد موقعی که اونجاست فکر کنه که چه زندگی خوبی داشته یا اون موقع که انتونیو داره تظاهر میکنه یه قاتل روانیه اگر یه خورده احساس ترس و وحشت بیشتر اضافه میشد و یکم اون لحظه شاخ و برگ داستانو بیشتر میکرد (هرچی باشه ژانر ترسناکه) شاید اگر یه خورده احساساتو اون لحظهها بیشتر باز میکرد بهتر میشد با این حال کتاب خوبیه و ارزش خواندن داره
شروع کتاب خوب بود و هرچه بیشتر پیش میرفتیم، داستان هیجان انگیز تر هم میشد و حتی القای حس هیجان به خواننده تا انتهای کتاب تقریبا حفظ شده بود. موضوع داستان عالی، پردازش خوب و ترجمه هم روان بود. فقط ای کاش کمی روی تصویر سازی احساسات شخصیتها بهتر و بیشتر کار میشد، یعنی مثلا اون جایی که آنتونیو ادای آدمای قاتل و روانی و در عین حال نادم رو در میآورد. دوست داشتم اون قسمتی که آنتونیو سر به سر ماریسا گذاشته بود و بعد به اون کمک کرد، بهش بیشتر پرداخته میشد، چون واقعا جای پردازش داشت؛ یعنی نباید به همین راحتی آنتونیو از اون حالت آدم روانی و قاتل در عرض چند ثانیه تبدیل به یک آدم عاقل و کمک کننده تبدیل میشد و به راحتی راه فرار و اون نامه رو به ماریسا نشون میداد. اون قسمت کشفیات توی انباری و ربط دادن قضیهها به هم، خیلی سریع پیش رفت.
اما در کل رمان بسیار خوب و هیجان انگیز و متفاوتی بود و توصیه میکنم که بخونید.
اما در کل رمان بسیار خوب و هیجان انگیز و متفاوتی بود و توصیه میکنم که بخونید.
داستان کوتاه و جالبی است به نوعی در قالب ترسناک (که فیلمش با صحنههای ویژه) ترس را به مخاطب منتقل میکند، داستان دختری که بر خلاف میل خودش و با اصرار پدرش شغل مورد علاقهاش را رها کرده و به درخواست پدر به کاری مشغول میشود که از آن لذت نمیبرد، و در زندگی زناشویی هم به مشکل بر خورده است، فردی وارد زندگی او میشود و ابراز علاقه میکند و او را به تعطیلات دعوت میکند، و در این فکر باشد که با رفتار درمانی به او بفهماند که زندگی خوبی دارد و راضی باشد و یکسری شرایط محیطی بوجود میآورد که خانم دچار ترس و وحشت شود تا به اصطلاح به او بفهماند که قدر داشتههای خود را بداند، او را دچار ترس و وحشت میکند تا از زندگی خود راضی باشد، غافل از اینکه آیا او میتواند در آینده به دیگران اعتماد کند و با آنها همراه شود، و این ذهنیت را نداشته باشد که هر کسی بخواهد به روشی مشکلات او را درمان کند، و ابراز علاقهاش برای خود اوست نه درمان او.
از موضوع داستان خوشم نیومد. نقد کتاب: داستان دختری به اسم ماریسا هست که از وضع زندگی و از خانوادهاش شاکی است و فکر میکند موقعیت افتضاحی دارد. او در یک نمایشگاه نقاشی با آنتونیو دوست میشودآنتونیو روزی به طور غافلگیرانه اورا به خانهاش میبرد و از قصد همه چیز را ترسناک جلوه میدهد. ماریسا بطور اتفاقی وارد انباری میشود و طبق نقشهای که آنتونیو از قبل ریخته فکر میکند که آنتونیو قاتل است اما یادداشتی پیدا میکند که آنتونیو در آن به ماریسا همه چیز را لو داده و گفته که این اتفاقات همهاش نمایشی است و فقط میخواسته به ماریسا ثابت کند که وضع زندگی میتواند از بد هم بدتر باشد و باید خدا رو هم شکر کنه.
کتاب ترسان، کتاب کوتاه و جذابی بود داستانی هیجانی ترسناک و پند اموز از وسط داستان هرچی پیش تر میرفت هیجانی تر میشد داستان دربارهی دختری زیبا بود که بر خلاف میلش مجبور شده بود کار مورد علاقشو ترک کند و کار خانوادگی رو انجام دهد پدری سرسخت و سختگیر داشت و از همسر اولش طلاق گرفته بود همش مینالید و از زندگی راضی نبود با پسری اشنا میشه و همون شب از مشکلات زندگیش میگه پسر اونو اخر هفته میبره به جایی میترسونه و اخرش بهش میگه وقتی ترسیده بودی یاد چی افتادی یاد اینکه چه زندگی خوبی داشتی اما ناشکر بودی کتاب جالبی بود کوتاه بود و هیجانی پیشنهاد میکنم بخونید..
کتاب کوتاه و جذابی بود داستانی هیجانی ترسناک و پند اموز از وسط داستان هرچی پیش تر میرفت هیجانی تر میشد داستان دربارهی دختری زیبا بود که بر خلاف میلش مجبور شده بود کار مورد علاقشو ترک کند و کار خانوادگی رو انجام دهد پدری سرسخت و سختگیر داشت و از همسر اولش طلاق گرفته بود همش مینالید و از زندگی راضی نبود با پسری اشنا میشه و همون شب از مشکلات زندگیش میگه پسر اونو اخر هفته میبره به جایی میترسونه و اخرش بهش میگه وقتی ترسیده بودی یاد چی افتادی یاد اینکه چه زندگی خوبی داشتی اما ناشکر بودی کتاب جالبی بود کوتاه بود و هیجانی پیشنهاد میکنم بخونید.
این رمان درباره دختری به نام ماریسا هست که با پسری به نام آنتونیو آشنا شده و مدتی با اون دوست هست
بعد از مدتها تصمیم میگیرد که به مسافرت برود و کمی از فشار کاریاش کم شود
با هم به یک خانه میروند تا مدتی در آن جا استراحت کنند
پسر یه داستان تخیلی را برنامه ریزی کند و وانمود میکند که همسرش را به قتل رسانده است
بعد از کلی ترسی که به دخترک داد به او گفت که همه چیز نقشه بود و برای این بود که او قدر زندگیاش را بداند
این رمان ابهامهای بسیار زیادی داری و مشخص است که نویسنده با عجله این رمان را به نگارش آورده است
ولی در کل خوب بود
بعد از مدتها تصمیم میگیرد که به مسافرت برود و کمی از فشار کاریاش کم شود
با هم به یک خانه میروند تا مدتی در آن جا استراحت کنند
پسر یه داستان تخیلی را برنامه ریزی کند و وانمود میکند که همسرش را به قتل رسانده است
بعد از کلی ترسی که به دخترک داد به او گفت که همه چیز نقشه بود و برای این بود که او قدر زندگیاش را بداند
این رمان ابهامهای بسیار زیادی داری و مشخص است که نویسنده با عجله این رمان را به نگارش آورده است
ولی در کل خوب بود
بنظرم لازم نبود نامه انتونیو طولانی نوشته میشد. اگر حال و روز بد ماریسا و بدبینی و ناامیدی و شکایتهاش از زندگی بیشتر شرح داده میشد و مخاطب ارتباط بیشتری با شخصیت ناامید ماریسا پیدا میکرد، و بعد چنین تجربه جالبی رو، انتونیو براش میساخت و حال و روزش توی اتاقک سنگی بیشتر گفته میشد و مثلا ماریسا فلشبکهایی به زندگی قبلیش میزد و متوجه میشد زندگی قبلش اروم و خوب دوست داشتنی بوده و مشکلات زندگی میتونه پیچیده تر از حالت نرمال باشه، انوقت یه نامه کوتاه از طرف انتونی، کافی بود. درکل داستان خیلی کوتاه و جالبی بود. من توصیه میکنم
این کتاب ب خوبی تونسته بود علاوه بر داستانی بودن و هیجتن انگیز بودن کتاب آموزنده بودن رو هم در خودش داشته باشه ک از توانایی نویسنده ب حساب میاد کتابی هیجان انگیز جالب و خواندنی توصیه میکنم حتما بخونیدش و خودتونو جای شخصیت داستان بزارید چون قطعا بعد از اتمام کتابی حس خوب بهتون دست میدع و احساس میکنید ک از الان باید از فرصتهای زندگیتون استفاده کنین کتاب کمی ترسناک بنظر میرسه
ولی درکل از خوندنش پشیمون نمیشین توصیه میکنم حتما بخونینیش تایم زیادی هم نمیبره چون تعداد صفحاتش کمه
ولی درکل از خوندنش پشیمون نمیشین توصیه میکنم حتما بخونینیش تایم زیادی هم نمیبره چون تعداد صفحاتش کمه
این کتاب بنظرم جذاب بود، اگر بلند تر میبود جذاب تر هم میشد، در این کتاب به این پرداخته شده بود که چطور میتوانیم زندگیمون رو تغییر بدیم، نگرش جدیدی به دنیا داشت و در عین حال که مطلبی رو به ما آموخت، ژانر ترسناک خودش رو هم حفظ کرده بود، اینکه آنتونیو خودش رو یک دیوانه، روانی و یک قاتل نشون داد ولی در آخر مشخص شد انسان خوب و شرافت مندیه برام جذاب بود
اینم بگم که کتابی بود که من دوسش داشتم چون آخرش جوری بود که اصلا نمیشد حدس زد
در کل از نویسنده عزیز متشکرم که چنین کتابی رو خلق کرده
اینم بگم که کتابی بود که من دوسش داشتم چون آخرش جوری بود که اصلا نمیشد حدس زد
در کل از نویسنده عزیز متشکرم که چنین کتابی رو خلق کرده
به عنوان کسی که اول بار نوشته های جفری دیور رو میخونه: نکته قوی این کتاب از نظر من اینکه نویسنده با اینکه در کمترین حجم بیشترین کیفیت رو رویداد ها برده و اطلاعات کاملی از دو شخصیت اصلی داستان داده یعنی وقتی کتاب و میخونی هیچ ابهامی برات ایجاد نمیشه و این خودش در نوشتن یک داستان کوتاه اونم سبک جنایی خیلی استعداد می طلبد نکته بعدی وجود پایان باز داستان که به خواننده این اجازه رو میده تصمیم نهایی ماریسا خواننده بگیره و این نشون دهنده جاری بودن داستان حتی بعد از تموم شدن کلمات
کتاب ترسان یک کتاب نفس گیره که ذهنت رو به خودش مشغول میکنه و تو کنجکاو میشی که هرچه سریع تر بخونیش ببینی چی میشه. من به شخصه خوشم اومد ازش چون علاوه بر خوفناک بودنش بهت میگفت که زندگی با ارزشه و باید قدر تک تک لحظه هاش رو بدونی و بهتره به نیمه پر لیوان نگاه کنی و درگیر قضاوت زودهنگام نشی. فقط این کتاب میتونست طولانی تر باشه چون به نظرم کشش رو داشت اما خب من به شخصه یک داستان کوتاهه پرم فهوم رو به یک داستان بلند بی مفهوم ترجیح میدم.
سلام و درود
کتاب خوبیه، قشنگ و هیجانی شروع شده، و از همون اول داستان آدم رو به شک میندازه کهی معمایی هست و مثلا زمان بیان داستان پسربچه غرق شده، حس ترس رو القا میکنه. یا مثلا وقتی که ماریسا تصویر آنتونیو در کنار لوسیا رو دید، هیجان انگیز و ترسناکه. ولی داستان میتونس ادامه داشته باشه و پرمحتوا تر باشه که کشش بیشتری ایجاد کنه.
در هرصورت داستان کوتاه خوبی بود برای علاقمندان به این سبک.
ممنون از شما
کتاب خوبیه، قشنگ و هیجانی شروع شده، و از همون اول داستان آدم رو به شک میندازه کهی معمایی هست و مثلا زمان بیان داستان پسربچه غرق شده، حس ترس رو القا میکنه. یا مثلا وقتی که ماریسا تصویر آنتونیو در کنار لوسیا رو دید، هیجان انگیز و ترسناکه. ولی داستان میتونس ادامه داشته باشه و پرمحتوا تر باشه که کشش بیشتری ایجاد کنه.
در هرصورت داستان کوتاه خوبی بود برای علاقمندان به این سبک.
ممنون از شما
داستان تم خیلی سریعی داره و یه جاهایی نفسگیر میشه، خیلی کوتاهه ولی خیلی هم گیراست، متاسفانه کمی ویراستاری نیاز داره که البته موقع مطالعه زیاد اذیت نمیکنه، این کتاب نشون دهنده اینه که مهرداد مراد نه تنها نویسنده خوبیه بلکه مترجم خوبی هم هست.... موضوع زنی که تو زندگیش ضربه خورده و خودشو بالاجبار با کاری که مورد علاقه ش نیست مجبوره درگیر کنه اما با یه نفر آشنا میشه که همه چیز تغییر میکنه...
به نظر من کتاب عالی بود و بسیار سپاسگزارم از نویسنده این کتاب خوب و برای کسانی که این کتاب را نخواندهاند توصیه میکنم که حتما این کتاب را بخونند به نظر من کتاب هیجان انگیزی بود و هیچ حدس نمیزدم که اینجوری تمام بشه واقعا غافلگیر شدم به نظر من باید آخر کتاب میگفت که ماریسا به چه کسی زنگ میزند و قطع میکند و بعد از آن به چه کسی زنگ میزند البته من حدس زدم اما بهتر بود که میگفت
واقعا جالب بود اولش واقعا شوکه شدم که چرا پسره همچین کاری کرد و چرا بهش مواد داد و تمام اتفاقات واقعا عجیب بود اگه من جای دختره بودم سکته رو زده بودم و تموم کرده بودم
ولی واقعا راست میگفت آدما برای عصبانیتشون واقعا دوست دارن به یکی تمام درداشون رو بگن و خب درک این موضوع برای خیلیا راحت نیست و خب من واقعا از این کتاب خوشم اومد و دوست دارم کسی مثل این مرد پیدا کنم
ولی واقعا راست میگفت آدما برای عصبانیتشون واقعا دوست دارن به یکی تمام درداشون رو بگن و خب درک این موضوع برای خیلیا راحت نیست و خب من واقعا از این کتاب خوشم اومد و دوست دارم کسی مثل این مرد پیدا کنم
از نظر داستانی جالب بود، البته به خاطر کوتاه بودن داستان خیلی مهلت تصویر سازیه فضا به آدم نمیداد و انگار متن با عجله نوشته شده باشه، در کل داستان جالبی بود ولی از نظر منطقی حرکت، شخصیت و دیالوگای شخصیت مرد داستان ایراد داشت. شاید اگر داستان طولانی تر بود میتونست جالب تر باشه. ولی در کل خوندنشو توصیه میکنم
داستان خیلی خوبی بود تا اونجایی که انتونیو ماریسا رو تو کلبه تنها گذاشت داستان خیلی عالی پیش رفت ولی بعدش اصلا جذاب نبود میتونست داستان رمانتیک تموم شه یا یه اتفاق ترسناکی اونجا بیفته و بلایی سر ماریسا بیاد و انتونیو از کارش پشیمون بشه تا اینکه این جوری بی معنی به اتمام برسه ولی دور از این ها واقعا داستان کوتاه و جذابی بود پیشنهاد میکنم حتما بخونینش.
کتاب عالی و هیجان انگیزی بود
از نقاط قوت کتاب میشه اشاره به این کرد که از اول تا اخر داستان نمیتونی حدس بزنی قراره چی بشه.
هیجان داستان بسیار بالا بود.
معماها از همون ابتدا شروع میشن و تا آخرش پیش میرن
از نظر من فقط یک نقطه ضعف داشت اونم این بود که پایان رو تقریبا به عهده خواننده گذاشته بودن مثلا اینکه خودمون باید حدس بزنیم آخر به کی زنگ میزنه.
از نقاط قوت کتاب میشه اشاره به این کرد که از اول تا اخر داستان نمیتونی حدس بزنی قراره چی بشه.
هیجان داستان بسیار بالا بود.
معماها از همون ابتدا شروع میشن و تا آخرش پیش میرن
از نظر من فقط یک نقطه ضعف داشت اونم این بود که پایان رو تقریبا به عهده خواننده گذاشته بودن مثلا اینکه خودمون باید حدس بزنیم آخر به کی زنگ میزنه.
کتاب بسیار خوبی بود... داستان طوری است که نمیتونی آخرش رو حدس بزنی 🙃 بعضی جاها خیلی هیجانی و نفس گیر میشه.
اما اگه طولانی تر بود، قشنگ تر هم میشد.
این کتاب نکات آموزندهای هم داشت، مثلا به ما یاد میده که زندگی رو با نگرش متفاوتی ببینیم.... همیشه نیمه پر لیوان رو ببینیم... 😊🥰
در کل کتاب فوق العادهای است، پیشنهاد میکنم حتما بخونید 😉
اما اگه طولانی تر بود، قشنگ تر هم میشد.
این کتاب نکات آموزندهای هم داشت، مثلا به ما یاد میده که زندگی رو با نگرش متفاوتی ببینیم.... همیشه نیمه پر لیوان رو ببینیم... 😊🥰
در کل کتاب فوق العادهای است، پیشنهاد میکنم حتما بخونید 😉
در نوع خودش خاص و عالی بود و خیلی هیجان انگیز و غافلگیر کننده ولی حیف شد که ادامه پیدا نکرد دوست داشتم بدونم با کدام از ان شمارهها تماس گرفت این نوع رمانهای کوتاه و خارق العاده رو خیلی دوست دارم و از خوندنشون لذت میبرم ممنون از کتابراه که این کتابها رو رایگان در اختیارمون میگذاره حتما پیشنهاد میکنم بخونید
واقعا کتاب محشری بود با اینکه کم بود و من عادت به خوند کتابهای بلند دارم کلی لذت بردم. یک کتاب عالی و با پندی اموزنده که واقعا نیازه به هر یک از ما هر از چند وقتی گوشزد بشه ممنون از نویسنده خوب و همچنین مترجم این کتاب که خیلب خوب ترجمه کرده بود. دوستان عزیزم به شما هم پیشنهاد میکنم که حتما به خونید و لذت ببرید
شروع داستان خیلی خوب بود، اما پایان سریع و شتابزدهاش با وجود غافلگیری خیلی خوب، از تاثیرش کم کرده بود، اگر داستان روی نا امیدی و خستگی ماریسا از زندگیش بیشتر مانور میداد و ماریسا چند روز داخل اتاقک زندانی بود و احساساتش در اونجا بیشتر شرح داده میشد اثرگذاری داستان خیلی بیشتر بود