معرفی و دانلود کتاب صوتی نامیرا
برای دانلود قانونی کتاب صوتی نامیرا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی نامیرا
کتاب صوتی نامیرا اثر صادق کرمیار، به روایت یکی از مهمترین و پرکششترین اتفاقات تاریخ اسلام میپردازد، اتفاقی که در آن حرامیان و مسلمانان و مشرکان با هم یکی شدند و بر بهترین خلق خدا یورش بردند. این اثر برنده جایزه جلال آل احمد و برنده جایزه کتاب سال 1388 شده است.
نامیرا دربرداندهی خرده روایتهایی از هدف، آرزو، تغییر روش و عاقبت آدمهاست، در این اثر میبینید که این روزگار است که آدمها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن میگذارد. بیان نامیرا روان و به زبان امروزی است به طوری که صمیمیتی را ایجاد کرده که مخاطب را به خود جذب میکند.
این کتاب یکی از پرفروشترین رمانهای ایرانی با موضوع عاشوراست و دربارهی دختر و پسر جوانی از اهالی کوفه است که به دنبال حقیقت هستند، در صورتی که مردم کوفه به دنبال منفعت طلبیهای روزافزون میگردند. اما در میان رفتارهای متناقض سرداران بزرگ کوفه، بین حمایت از امام حسین (ع) و یا وفاداری به یزید سرگرداناند. به عبارتی این اثر یک دوره فتنهشناسی کامل است که به مخاطبش نشان میدهد که چگونه در شرایط پیچیده و غبارآلود فتنه، حق و باطل چگونه جابهجا میشوند و حتی بزرگترین سرداران و مبارزان اسلام نیز نسبت به راه امام حسین (ع) و هدف او از مقابله با یزید دچار شک و تردید میشوند.
کتاب نامیرا همچون دیگر آثار تاریخی و مذهبی اسیر اختلاف روایتهای تاریخی نشده و از نتیجهی تحقیقی درستی بهرهمند شده است. کرمیار این کتاب را به سبک رمانهای کلاسیک با آغازی آرام شروع میکند، تصویرسازی میکند، شخصیتها را یک به یک وارد داستان میکند، آنها را معرفی میکند و با داستان پیش میبرد.
صادق کرمیار، نویسنده و کارگردان ایرانی است، او گواهینامه درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دریافت کرده، وی چندین رمان، فیلمنامه سینمایی و سریالهای تلویزیونی نوشته است و نیز چندین فیلم و سریال تلویزیونی را کارگردانی کرده است.
در قسمتی از کتاب صوتی نامیرا میشنویم:
ام ربیع در بازار کوچک و گرم بنی کلب، لابهلای مردم، بیهدف پرسه میزد و تماشا میکرد. جلو مغازهی کوزهگری ایستاد. ظرفی سفالی را برداشت و وارسی کرد. جوانی سیه چرده از مغازهی کوزهگری بیرون آمد و بر سکوی کنار مغازه ایستاد. نگاهی به آسمان انداخت و بعد شروع به خواندن اذان کرد. صاحبان مغازهها با شنیدن صدای اذان دست از کار کشیدند و یکی یکی به سمت انتهای بازار به راه افتادند.
ام ربیع وقتی زبیربن یحیی را دید که از مغازهاش بیرون آمد، سرگرداند تا او را نبیند؛ که دست به ریش یکدست سفید خود میکشید و به غلامش اشاره میکرد که دست از کار بکشد. زبیر نگاهی به جوان موذن انداخت و به راه افتاد. به مقابل مغازهی بشیر آهنگر رسید که هم چنان در حال تیز کردن شمشیر بود و چند نفر نیز در انتظار تیز کردن شمشیرهای خود، کنار مغازه ایستاده بودند و با یکدیگر گفتگو میکردند. زید - پسر بشیر - تند و بیوقفه در آتش کوره میدمید. زبیر به طرف بشیر آهنگر رفت و جوری که بقیه هم بشنوند، گفت:
«بشیر! گویا صدای سنگ و آهن و درهم و دینار مجال نمیدهد صدای اذان را بشنوی!»
کار تیز کردن شمشیر به پایان رسیده بود. بشیر نگاهی به زبیر انداخت. پوزخند زد. گفت:
«در این کنایه بیش تر حسادت میبینم تا تقوی.»
مشتریان خندیدند. بشیر شمشیر را برانداز کرد. زبیر گفت:
«ناامنی راهها و غارت کاروانها، اگر برای همه زیان داشته، برای تو نان داشته.»
باز هم مشتریان خندیدند. بشیر برندگی شمشیر را با برش چرمی آزمود. شمشیر را رو به زبیر نشانه رفت و گفت:
«کاروان تو را همین شمشیرها از یمن تا این جا سالم رساند. »
و پیش بند را باز کرد و رو به مشتریان گفت:
«برویم تا بعد از نماز و افطار!»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی نامیرا |
نویسنده | صادق کرمیار |
راوی | احسان چریکی |
ناشر صوتی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۹ ساعت و ۴۶ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان مذهبی ایرانی |