معرفی و دانلود کتاب فعل بی‌وفایی

معرفی کتاب فعل بی‌وفایی

چه بر سر زنی می‌آید که اصرار به باور حقایقی دارد که وجود ندارند؟ لنا آندرشون در کتاب فعل بی‌وفایی از ماجرای عشقی ممنوعه می‌گوید و در طی داستان ثابت می‌کند که چطور فرار از واقعیت می‌تواند آسیب‌زا باشد. این اثر در ادامه‌ی کتاب «تصرف عدوانی» نوشته شده اما می‌توان آن را مستقل مطالعه کرد.

درباره کتاب فعل بی‌وفایی:

لنا آندرشون (Lena Andersson) در کتاب حاضر از عشق استر به مردی به نام اولاف می‌گوید. مردی که در کنار ابراز علاقه‌اش به استر، این حقیقت را هم روشن می‌کند که متاهل است و به هیچ‌وجه تصمیم به جدایی از همسرش ندارد. اما شخصیت اصلی داستان ما با گذشت زمان بیشتر و بیشتر عاشق می‌شود و حقیقت تلخ ماجرا را انکار می‌کند و به این باور می‌رسد که اولاف به قدری دوستش دارد که بالاخره روزی همسرش را ترک خواهد کرد.

مطالعه‌ی این کتاب کمی شما را نسبت به چیزی که یک انسان می‌تواند به آن مبدل شود می‌ترساند؛ چراکه با وجود روشن بودن حقایق و احتمال ناکامی این قبیل عشق‌، اما شدت علاقه اجازه‌ی نتیجه‌گیری درست و عاقلانه را به آدمی نمی‌دهد.

لنا آندرشون در کتاب فعل بی‌وفایی (Acts of Infidelity) ثابت می‌کند که یک زن برای به دست آوردن آنچه که می‌خواهد، هرچند به اشتباه، از هیچ اقدامی فروگذاری نمی‌کند. ماجرای کتاب حاضر روندی تکراری و به عبارتی هالیوودی ندارد، بلکه به بررسی سرسختانه و جدی یک رابطه می‌پردازد.

نکوداشت‌های کتاب فعل بی‌وفایی:

- کاوشی متفکرانه و دقیق در مورد اینکه فرهنگ ما چگونه به خیانت می‌نگرد. (مجله Elle)
- گیرا…رمانی قانع کننده و زیرکانه. (مجله پابلیشرز ویکلی)
- این رمان برای هرکسی که تا به حال نابخردانه عاشق شده است صادق خواهد بود... بررسی تیغ تیز ذهن فریب خورده… غیر قابل مقاومت است. (مجله بوک‌لیست)

کتاب فعل بی‌وفایی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر علاقه‌مند هستید که داستانی متفاوت از عشق را بخوانید، این کتاب را از دست ندهید.

با لنا آندرشون بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده توانمند سوئدی در سال 1970 متولد شده و در رشته‌های زبان انگلیسی، زبان آلمانی و علوم سیاسی تحصیل کرده است. لنا آندرشون ابتدا فعالیت کاری خود را در حرفه روزنامه‌نگاری ورزشی آغاز کرد و سپس به عنوان منتقد ادبی و ستون‌نویس در دو روزنامه دیگر مشغول شد.

وی در سال 1999 برای اولین بار رمان «آن موقع خوب بود؟» را منتشر کرد و پس از 14 سال برای رمان «تصرف عدوانی» برنده جایزه آگوست در بخش ادبیات داستانی شد.

در بخشی از کتاب فعل بی‌وفایی می‌خوانیم:

در چند ماه اخیر، توی خانه‌اش در استکهلم اولین نمایشنامه‌اش را نوشته بود، نمایشنامه‌ای که قرار بود پاییزِ بعد در سالن تئاتر وستروس روی صحنه برود. این نمایشنامه مسیر تازه‌ای به زندگی‌اش می‌بخشید، خودش اما هنوز این را نمی‌دانست. اسم نمایشنامه آن سه نفر بود، برداشتی مالیخولیایی از رنج‌های عشق. استر نیلسون تلاش کرده بود در نگارش نمایشنامه‌اش از سبک رئالیسم روان‌شناسانه بهره بگیرد و این دقیقاً همان چیزی بود که به تصور خودش به آن رسیده بود، اما منتقدها اسمش را پوچ‌گرایانه می‌گذاشتند.

در اولین دورخوانی نمایشنامه در ماه اوت بود که با اُلاف اِستن، یکی از هنرپیشه‌های نمایش، آشنا شد. استر پیش‌تر چیزی دربارۀ او نشنیده بود و او را نمی‌شناخت، اما بعد از اولین دیدار که یک روز کامل طول کشید حس آشنای لرزش قلبش را تجربه کرد، حسی که مایل نبود سرکوبش کند.

هر چه بود، به نگاه اُلاف مربوط بود که رسوخ می‌کرد به درون استر و خیال رفتن نداشت خالص، بی‌دفاع و برهنه و به صدای آهنگین و عمیقش، به آنچه می‌گفت و آنچه به زبان نمی‌آورد، و هیچ مهملی از لب‌هایش خارج نمی‌شد؛ نوعی خویشتن‌داری هوشیارانه در وجودش بود که استر را غرق لذت می‌کرد. مابقی برمی‌گشت به احساس آشنایی، جاذبۀ عاطفی، دیدار و ارتباط، که هیچ‌کدام جای سؤال یا فکر کردن نداشت. هیچ واژه و دستور زبانی برای عاشق شدن وجود ندارد. هرچند، بسیاری تلاش‌ها کرده‌اند آن را در قالب الفبا به نمایش درآورند