معرفی و دانلود کتاب غاب: نامههایی به کرت کوبین
برای دانلود قانونی کتاب غاب: نامههایی به کرت کوبین و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب غاب: نامههایی به کرت کوبین
کتاب غاب: نامههایی به کرت کوبین نوشتهی زکریا قائمی، داستان زندگی مرد جوانی را روایت میکند که از پرسهزنیهایش در خیابان لذت میبرد و به مسافرکشی مشغول است.
شخصیت اصلی رمان «غاب» مرد جوانی است که از زندگی عاصی شده و مشغول به مسافرکشی است. روزی با زن جوانی که مسافر او بود آشنا میشود و این آشنایی چنان پیش میرود که زن به او اعتماد میکند و مشتری دائمیاش میشود.
کتاب غاب: نامههایی به کرت کویین به صورت نامهای بلند نوشته شده است. این مسافرکش علاقه شدید به موسیقی، ادبیات و البته فلسفه دارد که در سایهی این اتفاق خودش را دوباره پیدا میکند و میفهمد که گریختن از گذشته کار راحتی نیست.
قائمی رمانی نوشته که در آن آدمها خود را در نقابی از دیالوگ و تردید به جهان پنهان کردهاند و اتفاقاتی باعث میشود تا آنها از پرده بیرون بیایند و نشان بدهند که روزگار را چگونه رقم خواهند زد.
در بخشی از کتاب غاب: نامههایی به کرت کوبین میخوانیم:
جوری این حرف را زد که انگار داشت میگفت «دیگه نمیخوام دربارهی همسرِ سابقم که زیاد هم سابق نیست حرف بزنم.» لابد من هم باید شعور به خرج میدادم و به چیزهای سابقش که زیاد هم سابق نبودند زل نمیزدم. ولی دلم خواست حرف بزنم. دلم خواست با زنی که دوست ندارد بنشیند جلوِ دوربین و زندگیاش را برای یک چراغ قرمز چشمکزن تعریف کند حرف بزنم. نه به خاطر خودم، به خاطر خودش. فکر کردم من هم زنم، مردی دارم که دوستش دارم و میخواهم کسی ازم بپرسد که چرا دیگر حالمان خوب نیست. ولی راستش من زیاد از این حرفها بلد نیستم. نمیدانم چهطور باید کسی را، جوری که بهاش برنخورد، وادار کنی چیزی بگوید که دلش میخواهد و نمیخواهد. آن وقت بود که دلم خواست کاش کمی از چیزی که تو داشتی، و هنوز بعضیها خیلی کمش را دارند، میداشتم و با خیال راحت، ازش دربارهی مردی که نمیشناختم آن سلامِ بیجواب هم که دیدار به حساب نمیآمد میپرسیدم «چه بلایی سرِ آقای فریدون آمده؟ چرا شبها پیشش نمیمانی که اگر از خواب پرید دستی به صورتش بکشی، آبی بهاش بدهی و همان جا کنارش دراز بکشی تا خوابش ببرد؟» دلم خواست بزنم بغل و گریه کنم، برای همه چیز، که اینقدر سخت است، اینقدر نمیشود. صدای ضبط را بیشتر کردم و راهنما زدم ایستادم. گفتم «میخوام از تو صندوق آب بیارم.» پیاده شدم، صندوق را زدم بالا، دست گذاشتم روی سپر، سرم را کردم توی پتو و بالش و عر زدم. باید زود تمامش میکردم، نشد؛ دیرتر شد. چهار لیتریِ آب را برداشتم، چشم و صورتم را شستم و برگشتم توی ماشین.
نمیتوانستم نگاهش کنم؛ ازش میترسیدم.
از گرمسار گذشته بودیم که فکر کردم حتماً باید چیزی بخورد. آرادان ایستادم و رفتم از یک بقالی سالاد الویه و خیارشور و نان لواش و یک روزنامه و دوتا ماءالشعیر گرفتم. بیرون، روی کاپوت ماشین، روزنامه پهن کردم و سهتا لقمه درست کردم. رفتم تو و دیدم خواب است. ماشین را روشن نکردم که بیدار نشود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب غاب: نامههایی به کرت کوبین |
نویسنده | زکریا قائمی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 97 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-229-927-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |