معرفی و دانلود کتاب عشق شازده

معرفی کتاب عشق شازده

کتاب عشق شازده نوشته‌ی زهرا ناصح به زندگی پرفراز و نشیب دختر جوان و ساده‌ای به نام پروین در زمان پهلوی اول می‌پردازد که در طول زندگی با مشکلات بسیاری مواجه می‌شود و برای اشتباهات خود تاوان سنگینی پس می‌دهد.

پروین در مراسم خاک‌سپاری پدربزرگ اشراف‌زاده‌ی خود شرکت می‌کند و برای نخستین بار اقوام پدری خود را می‌بیند، اما رفتار دیگران با او بسیار سرد است. در این مراسم پر تب و تاب وصیت‌نامه‌ی پدربزرگ خوانده می‌شود و در کمال ناباوری این پیرمرد تمام ثروت خود را برای پروین به جا گذاشته است.

پروین برای رسیدگی به اموال خود وکیلی استخدام می‌کند و این وکیل که جوان خوش‌سیمایی است تلاش می‌کند تا به پروین نزدیک شود. پروین هم شیفته‌ی ظاهر او می‌شود، اختیار همه چیز را به او می‌سپارد و این مرد جوان از نظر مادی و معنوی از پروین سوءاستفاده‌ی کامل می‌کند. این اتفاق تا جایی ادامه پیدا می‌کند که شخصیت اصلی داستان تمام ثروت خود را از دست می‌دهد و پدر او از این موضوع آگاه می‌شود و برای مجازات دخترش او را به خارج از ایران می‌فرستد.

زهرا ناصح در کتاب عشق شازده علاوه بر زندگی شخصی پروین به تحولات فرهنگی و اجتماعی دوران سلطنت پهلوی نیز می‌پردازد و تناقضات میان سنت و مدرنیته را به زیبایی به تصویر می‌کشد.

در بخشی از کتاب عشق شازده می‌خوانیم:

ستوده‌خانم، برای اینکه پاسخ درستی به سوالات مجهول شما بدهم و شما را روشن کنم مجبورم زمینه لازم را به شما بدهم و این زمینه فقط در گذشته‌ام پنهان است. گذشته‌ای که پر از خاطرات است و برمی‌گردد به سال 1314. سال‌هایی که وضع مملکت آشفته بود و اگر بخواهیم دقیق‌تر حساب کنیم بین سال‌های 13 و 14، سالی که رضاخان قانون کشف حجاب را تصویب کرد و کشف حجاب را از پشت پرده بیرون انداخت و آن را عمومی خواند. آن زمان من خیلی جوان بودم. خیلی جوانتر ازشما، حدود هیجده سال یا شاید خیلی جوان‌تر. آنقدر جوان که خوب و بد را از یکدیگر تشخیص نمی‌دادم، خام و بدون تجربه. در این دوران اوضاع ممکلت کاملاً بهم ریخته بود. از یک طرف جنگ جهانی و جار و جنجال‌هایش در دنیا و ترس مردم از هجوم اجنبی‌ها و ضعف کشور و از طرف دیگر اقدامات رضاخان در جهت مدرن‌سازی مملکت.

او فرهنگی در ایران ایجاد کرده بود که منجر شده بود اکثریت مردم به سنت‌ها و فرهنگ خود دیگر توجهی نداشته باشند. چه وضعی شده بود تار و پود مملکت از هم جدا شده بود. فرهنگ غلط مثل علف هرز همه جا روئیده بود. ضربه بیشتر شامل حال جوانان می‌شد. جوانانی که بین دو فرهنگ مانده بودند. دیگر خود را نمی‌شناختند. سنت‌های خود را فراموش کرده بودند و بیشتر وقت خود را در خواب خرگوشی می‌گذراندند. با به وجود آمدن محل‌های کثیفی چون شراب فروشی‌ها و کاباره‌ها که به یک باره در خیابان‌ها سبز شده بودند خواه، ناخواه جوانان ما فاسد شده بودند و دیگر میلی به شناخت خود نداشتند. گرایش‌های خاصی بین آنان بوجود آمده بود که گاه حتی این گرایش برایشان قابل هضم نبود. یکی از بدترین تجددهای رضاشاه در این زمان، اتخاذ تصمیم به تغییرات اجباری البسه سنتی بود.