معرفی و دانلود کتاب سه رمان کوتاه
برای دانلود قانونی کتاب سه رمان کوتاه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سه رمان کوتاه
کتاب سه رمان کوتاه دربردارندهی سه داستان برگ باد، کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد و وقایع نگاری مرگی اعلام شده از نویسندهی برندهی جایزه نوبل گابریل گارسیا مارکز است. سه روایت جذاب این اثر شما را با سبک نگارش خاص این نویسندهی پرآوازه آشنا میکند و میتواند مقدمهی خوبی برای شروع رمان جاودان صد سال تنهایی باشد.
دربارهی کتاب سه رمان کوتاه:
«برگ باد» عنوان اولین رمان از این کتاب است که داستان آن از زبان سه شخصیت به تصویر کشیده میشود. در «برگ باد» پزشکی دست به خودکشی زده است و اهالی روستا به دلیل اینکه دل خوشی از او ندارند، مانع تشییع جنازه او میشوند. ماجراهای این داستان در سرزمینی خیالی در نزدیکیهای دریای کارائیب اتفاق میافتد. پیچیدگیهای ماهیت انسان به خوبی در این قصه نشان داده شده است و گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez) نیز با استفاده از ویژگی بازی زمان و دیدگاههای مختلفی که در داستانش استفاده کرده، سبک رئالیسم جادویی را وارد رمان «برگ باد» (Leaf Storm) کرده است.
مارکز در ادامهی روایت به گذشته برمیگردد و علت کینهی اهالی روستا از این پزشک را شرح داده و ماجراهای هولناک دوران گذشته را بازگو میکند. این رمان اولین رمان مارکز محسوب میشود که با چند شخصیت روایت میشود و به شکل استعاری فساد اجتماعی را فاش میکند. پایان باز این داستان نیز اشاره به نمایشنامهی آنتیگونهِ دارد. سرهنگ آئورلیانو یوئندیا و یورشِ «کمپانی موز» برخی از پرسوناژها و مضامین کلیدی مطرحترین رمان مارکز یعنی «صد سال تنهایی» هستند که در رمان «برگ باد» هم به کار رفتهاند.
دومین رمان این کتاب «کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد» (No One Writes to the Colonel) نام دارد که داستان سرهنگی را به تصویر میکشد که سالها در انتظار نامهای بوده که خبر خوبی برایش به ارمغان داشته باشد. او سالهاست که در انتظار حقوق بازنشستگی است اما خبری از آن نمیشود. سرهنگ که بیشتر عمرش را در وقف خدمت به کشور و حضور در جنگ داخلی کلمبیا کرده اکنون در تنگنای مالی قرار دارد و همراه با همسرش که از بیماری آسم رنج میبرد، روزگار سختی را میگذرانند.
آنها در یک روستا که تحت حکومت نظامی قرار دارد، زندگی میکنند و تنها پسرشان نیز به دلیل فعالیتهای سیاسی کشته شده است؛ این زن و شوهر هیچ ندارند جز یک خروس که آن هم یادگار تنها پسرشان است. آنها که در مضیقهی مالی هستند نمیدانند که خروس را بفروشند یا آن را پرورش دهند. این رمان انتظار دراز مدت یکی از شخصیتهای فرعی کتاب «صد سال تنهایی» را روایت میکند که در انتها همچون اسطورهای جلوه مییابد.
گفتنیست هیچکدام از شخصیتهای اصلی این داستان نام و هویت ندارند و مارکز با تعمد دست به این حرکت زده است تا نشان دهد که در آن دوران از تاریخ کلمبیا مردم این کشور هیچ اهمیتی نداشتند و با فقر و سرکوب شدید سیاسی روزگار میگذرانند. در کتاب خاطرات مارکز ذکر شده است که او برای خلق این رمان از زندگی واقعی پدربزرگش که سرهنگ بوده الهام گرفته است.
«وقایع نگاری مرگی اعلام شده» (Chronicle of a death foretold) عنوان سومین داستان کتاب حاضر است که با خبر یک قتل آغاز میشود؛ سانتیاگو نصار همان ابتدای داستان به دست دو برادر به قتل میرسد. این داستان روابط سنتی و ناموس پرستی مردم آمریکای لاتین را به تصویر کشیده است. رمان «وقایع نگاری مرگی اعلام شده» روایتی روزنامهنگارانه به شمار میآید که ماجرای یک قتل هولناک را روایت میکند که با وجود گذشت بیست سال از رخ دادن آن همچنان در ذهن شاهدان ماجرا باقی مانده است.
ماجرای قتل از این قرار است که فردی ثروتمند به نام بایاردو سن رومن وارد دهکدهای کوچک در جایی دور افتاده در کلمبیا میشود. او در آن روستا با دختری به نام آنجلا ازدواج میکند که بعد از جشن عروسی متوجه میشود که همسرش باکره نیست. او خشمگین از این موضوع به خانهی پدری همسرش میرود و در آنجا همگی متوجه میشوند که گناهکار این موضوع جوانی به نام سانتیاگو است.
پدر و برادران آنجلا برای دفاع از آبروی خود سانتیاگو را به قتل میرسانند و این در این اتفاق وحشتناک در حالی رخ میدهد که اهالی روستا ناظر و شاهد آن هستند اما هیچکس برای جلوگیری از وقوع این قتل کاری نمیکنند. این ماجرا 27 سال بعد از مرگ سانتیاگو توسط یکی از دوستانش روایت میشود. این رمان برپایهی رویدادی واقعی است.
مجموعه فیلم اقتباسی کتاب سه رمان کوتاه:
از روی رمان «کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد» فیلمی سینمایی به کارگردانی آرتورو ریپستاین ساخته شد. همچنین در سال 1993 نیز مارینا تسورتسومیا برای ساخت اثر خود از این کتاب اقتباس کرد.
براساس رمان «وقایع نگاری مرگی اعلام شده» نیز فیلمی به کارگردانی فرانچسکو رزی در سال 1987 ساخته شده است.
کتاب سه رمان کوتاه مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به ادبیات داستانی لاتین و دوستداران قلم گابریل گارسیا مارکز از مطالعه این کتاب لذت خواهند برد.
با گابریل گارسیا مارکز بیشتر آشنا شویم:
این نویسنده بزرگ در سال 1928 در کشور کمبیا و در دهکدهای به نام آراکاتاکا چشم به جهان گشود. اولین نوشتههای او در دوران دبیرستانش و در روزنامهی خوونتود به چاپ رسید. مارکز به پیشنهاد پدر و مادرش به تحصیل رشتهی حقوق پرداخت و خیلی زود متوجه شد که به آن علاقهای ندارد. بنابراین در کنار تحصیل به کار روزنامهنگاری پرداخت. مارکز بعدها و پس از غوطهور شدن در جهان ادبیات، میان کتابخوانها از او با لقب گابو و گابیتو نام برده میشد و توانست در سال 1982 جایزهی مهم نوبل را به دست آورد.
او علاوه بر رمان بینظیر صد سال تنهایی آثاری مانند «عشق و شیاطین دیگر»، «عشق در سالهای وبا»، «پاییز پدر سالار» و «کسی که به سرهنگ نامه مینویسند» خلق کرده است. گابریل گارسیا مارکز سرانجام در سال 2014 و در حالی که مبتلا به بیماری فراموشی شده بود، در سن 87 سالگی درگذشت.
در بخشی از کتاب سه رمان کوتاه میخوانیم:
دکتر را در ایامی که توی خانهمان اقامت داشت به خاطر میآوردم. سبیل سیاه و تاب خوردهاش را به خاطر میآوردم و اینکه چطور، مثل سگهای دله، با چشمان حریصش به زنها خیره میشد. اما یادم میآید هرگز بهش نزدیک نشدم چون به چشمِ جانوری غریب نگاهش میکردم که وقتی سَرِ میز غذا مینشست که همه بلند شده بودند و با همان علوفهای شکمش را سیر میکرد که به الاغها میدادند. تا سه سال پیش که پدرم مریض شد، دکتر حتی یک دفعه هم، پس از شبی که کمکش را از زخمیها دریغ کرد همانطور که شش سال قبلش حاضر نشده بود به کمک زنی بیاید که دو روز بعد رفیقهاش شد، از این کنج خلوت بیرون نیامده بود. عطاری قبل از آنکه اهالی آبادی دکتر را به انزوا محکوم کنند بسته شد. اما میدانم مه مه تا چند ماه، یا چند سال، پس از بسته شدن دکانش به زندگی در اینجا ادامه داد. قاعدتاً باید مدتها بعد غیبش زده باشد، یا لااقل خیلی طول کشید تا خبرش، از طریق نامه بیامضایی که از زیر در سرانده شد، به بیرون درز کرد. در شبنامه نوشته شده بود که دکتر رفیقهاش را به قتل رسانده و جسدش را توی باغچه منزلشان دفن کرده چون میترسیده مبادا مردم به تلافی این عمل مسمومش کنند. ولی من قبل از ازدواجم مه مه را صحیح و سالم دیده بودم. یازده سال پیش، موقعی که از مراسم دعا برمیگشتم، زن گواخیرایی جلوی درِ دکانش سر راهم سبز شد و با همان سرخوشی مخصوص خودش و با لحنی کم و بیش کنایهآمیز بهم گفت: "چشمم روشن! داری به خانه بخت میروی و به من خبر هم نمیدهی؟ "
بهش میگویم: "آره؛ باید همینطور باشد." و آن وقت طناب را میکشم، که در یک سرش هنوز ریشه ریشههای ریسمانی که تازه با چاقو بریده شده نمایان است. بار دیگر عین همان گرهای را میزنم که آدمهایم آن را بریدند تا جسد را از حلقهاش برهانند و یک سرش را از بالای تیرک سقف رد میکنم تا دوباره طناب آویزان شود و آن قدر محکم باشد که بتواند چندین دفعه سنگینی جثه آدمی همهیکل این مرد را تاب بیاورد و به عالم مرگ بفرستد.
فهرست مطالب کتاب
برگ باد
کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد
وقایعنگاری مرگی اعلام شده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سه رمان کوتاه |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
مترجم | کاوه میرعباسی |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 308 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-2953-81-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |