معرفی و دانلود کتاب روشناییهای زندگی
برای دانلود قانونی کتاب روشناییهای زندگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب روشناییهای زندگی
آزاده آبی در کتاب روشناییهای زندگی با هشت داستان کوتاه تلاش میکند تا تصویری زیبا و مثبتاندیشانه از زندگی ارائه دهد.
این مجموعه داستان کوتاه اولین تجربهی خالقش در زمینهی نویسندگی محسوب میشود. با مطالعهی این کتاب به راحتی میتوان به تلاش وی برای ترویج مثبتاندیشی و ستایش زیباییهای زندگی پی برد.
آزاده آبی هنرمندی باسابقه در زمینهی صنایع دستی است و این نگاه هنرمندانهی خود را وارد ادبیات داستانی کرده و تأثیر آن را میتوان در تمامی صفحات کتابش مشاهده کرد. او «زندگی یعنی امید» را شعار خود قرار داده است و بر همین اساس، سوژههای خود را انتخاب میکند. کتاب پیش رو سرشار از موضوعات دلپذیر است و با آن میتوان تلخکامیهای زندگی را فراموش کرد.
شما هنگام مطالعهی کتاب روشناییهای زندگی، تجربهای متفاوت خواهید داشت و این کتاب حقیقتاً برای شما روشنگر مسیری پر از زیبایی خواهد بود. به همراه آزاده آبی به بازار زرگرها، گذشتههای دور، دوران تحصیل و ... میروید و وی تلاش میکند زیباییهای هر کدام را به شما نشان دهد و گاه برای این کار حس نوستالژی را در شما برمیانگیزد.
سبک نوشتار و واژههایی که به کار رفته نشان میدهد که نویسنده به هنگام نگارش این داستانها شخصاً لذت بسیاری برده و تلاش کرده است تا این حس خوب را به شما نیز منتقل کند.
در بخشی از کتاب روشناییهای زندگی میخوانیم:
به نظر زایمان سختی در انتظار گل بانو بود. گوهر دختر بزرگش دوان دوان از میان جنگل خودش را به محلۀ بالای روستا رساند، جایی که ننه یلدا مامای روستا خانه داشت. گوهر از همان جلوی در خانه، ننه یلدا را صدا زد: ننه یلدا، ننه یلدا، بیا. مادرم دردش زیاد شده. تو را بخدا زود باش بیا.
بعد از چند دقیقه ننه یلدا بیرون آمد. او مامای محلی بود، پیرزنی کوچک اندام با صورتی دوست داشتنی و مهربان. وقتی با بقچۀ وسایلش آمد، دامن چین دار سفید رنگی بر تن داشت با جلیقۀ مشکی که قسمت جلوی آن از مخمل قرمز بود با سکههای دوخته شده در دو طرفش که در اثر برخورد با یکدیگر صدایی دلنشین از آن بر میخاست.
گوهر در حالی که با تعجب به ننه یلدا نگاه میکرد، آرزو میکرد ننه یلدا هم میتوانست مثل او با سرعت بدود تا به داد مادرش برسد. باران شب قبل همه جا را خیس کرده و جاده باریک و گل آلود شده بود. با هر قدمی که بر میداشتند، تکههای گِل به کفش هایشان میچسبید.
وقتی به خانه رسیدند، مادر در حالی که عرق از سر و رویش میچکید، از درد به خود میپیچید و مینالید. با دیدن ننه یلدا بارقهای از امید و شادی در چشمان سبز رنگش موج زد. بقچۀ سفید و گلدوزی شدهای که لباسهای نوزاد در آن قرار داشت کنار رختخواب زائو دیده میشد که گل بانو آن را از قبل آماده کرده بود.
ایرج، شوهرش هم یک طشت مسی سفید رنگ و یک دیگ آب گرم آماده کرده بود. دخترها با نگرانی به مادر چشم دوخته بودند و بغض در گلویشان میشکست. ایرج دستان زنش را در دست خود گرفته و او را دلداری میداد که طاقت بیاورد. ننه یلدا به اهالی خانه گفت : زود باشید برید بیرون، مزاحم هستید. یالا یالا.
فهرست مطالب کتاب
فقط امید و نه چیز دیگر
داستان اول: آوازخوان دوره گرد
داستان دوم: الماسهای تراش خورده
داستان سوم: خوشۀ انگور
داستان چهارم: شبی با جادوگران
داستان پنجم: روز صندوقچه
داستان ششم: آن سوی رودخانه
داستان هفتم: زرگرها و مسگرها
داستان هشتم: آموزگار دهکده
انتشارات ویکتورهوگو منتشر کرده است
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب روشناییهای زندگی |
نویسنده | آزاده آبی |
ناشر چاپی | انتشارات ویکتور هوگو |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 115 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-964123-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |