معرفی و دانلود کتاب خط افق

معرفی کتاب خط افق

کتاب خط افق اثر نساء عراقی، داستان یک خانواده‌ی پنج نفره را تعریف می‌کند که پدر آن‌ها یک نظامی ارتشی است. فضای داستان در دوران پهلوی روایت می‌شود، زمانی که کم‌کم زمزمه‌های انقلاب آغاز می‌شود و نیروهای شاه فضای کشور را امنیتی می‌کنند.

درباره‌ی کتاب خط افق

نساء عراقی در کتاب خط افق ماجرای یک خانواده‌ی پنج‌نفره را روایت می‌کند که در دوران حکومت پهلوی زندگی می‌کنند.

سامان، متولد سال 1348 در یک خانواده‌ی متمول است. او یک برادر بزرگتر به نام داوود و یک خواهر کوچک‌تر به نام ساناز دارد. پدرش یک ارتشی نظامی‌ست که در دم‌ودستگاه شاه برووبیایی به هم زده و مادرش یک زن مظلوم و مهربان است. رابطه‌ی میان پدر و مادر سامان چندان خوب نیست‌. اما مادر او تلاش می‌کند تا جو خانه را آرام نگه‌ دارد. مادر سامان زنی آرام و معصوم است که شب‌ها پای سجاده می‌نشیند و با خدای خودش رازونیاز می‌کند، اما پدرش این کارها را قبول ندارد و او را بخاطر این نیایش‌ها دعوا می‌کند. گاهی که پدر سامان خیلی عصبانی و بهانه‌جو می‌شود، مادرش را کتک می‌زند، ولی مادر صبورتر از آن است که اعتراضی کند.

رابطه‌ی فرزندان نیز با پدرشان چندان صمیمی نیست. داوود به محض این که پدر به خانه می‌آید به اتاقش می‌رود و خودش را مشغول می‌کند، ساناز و سامان نیز حرف خاصی با او ندارند. سامان در تنهایی‌اش ابهت زیبای پدر را تحسین می‌کند، اما نمی‌تواند این را در حضور پدر به خودش بگوید. داوود که به تازگی متوجه شده پدرش کارمند ساواک است، دیگر در خانه غذا نمی‌خورد؛ او معتقد است لقمه‌ای که پدرش به خانه می‌آورد حلال نیست و نباید به آن لب بزند.

کتاب خط افق مناسب چه کسانی است؟

علاقمندان به داستان‌های ایرانی‌ای که در فضای انقلاب روایت شده‌اند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

با نساء عراقی بیشتر آشنا شویم

نساء عراقی نویسنده‌ی ایرانی است. از میان آثار او می‌توان به کتاب‌های «همه‌چیز در مورد مواد مخدر»، «ویژگی‌های یک مدیر موفق» و «شعر، نثر و نمایشنامه‌ی دوره‌ی الیزابت» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب خط افق می‌خوانیم

چراها داشتند مغزم را منفجر می‌کردند تا با مطالعه چندین کتاب و استفاده از محضر چند بزرگمرد، جوابم را پیدا کردم. خلاصه با عقل ناقص خودم فکر می‌کردم و نتیجه می‌گرفتم. گاهی اوقات از هر دستی که بدهی قرار نیست در این دنیای فانی از همان دست پس بگیری. همانطور که مادر من تا زمانی‌که در این دنیا زندگی می‌کرد از همان دست مهربانش پس نگرفت. ابتلا و امتحان دنیا گاهی خیلی پیچیده می‌شود؛ اما در عین حال فهمش نیز سخت نیست. گاهی انسان با سختی‌ها، فقر، همسر بد، بیماری و نقصان مورد امتحان قرار می‌گیرد؛ که احتمالاً آسان‌تر از امتحان کسانی است که با آسایش، آرامش و نعمت امتحان می‌شوند. گاهی اوقات انسان با نعمت امتحان می‌شود همانطور که پدرم با وجود پر مهر مادرم امتحان شد و کفر نعمت کرد، قدر همسر خوب را ندانست و خدا به خاطر کفران کردن نعمت، امانتی که به او سپرده بود را پس گرفت. اما گویا خداوند عالم هنوز از پدرم ناامید نشده بود و دوباره نعمتی دیگر را در دستانش قرار داد؛ بلکه به خودش بیاید و درست زندگی کند. اما ساناز تعریف می‌کرد که پدر متأسفانه هنوز طبق عادت قدیمی برای شرب خمر، این کار را ادامه می‌دهد و پس از درگذشت مادرم، روی آورده به دائم الخمر شدن و این در حالی است که در زمان حیات مادر نمی‌دانم چطور بود که پدر علی‌رغم قلدرمآب بودنش سال‌ها بود که در حضور مادر شراب نمی‌خورد و برای انجام اینکار به زیرزمین خانه می‌رفت.

فکر می‌کنم دلیل این‌کار پدر هم غلبه قدرت معنوی مادر بر او بود که باعث می‌شد ناخودآگاه از انجام این‌کار در حضور مادر شرم داشته باشد. ساناز می‌گفت برای ازدواج با همسر دوم هم، پدر بحث شرب خمر را پنهان کرده بود و آن خانم پس از متوجه شدن این موضوع، بسیار ناراحت شده؛ اما به خاطر بحث عرف و آبرو، از به هم زدن ازدواج منصرف شده است.