معرفی و دانلود کتاب ‌‫اساطیر جهان: ماخذشناسی

معرفی کتاب ‌‫اساطیر جهان: ماخذشناسی

کتاب ‌‫اساطیر جهان: ماخذشناسی نوشته بابک پرتو، به بررسی اساطیر ایرانی و جهانی از جمله اساطیر بین‌النهرین، چینی، رومی، روسی و... می‌پردازد.

اصطلاح اسطوره معانی متعددی دارد. از بین آن‌ها، داستان‌های ابداع شده توسط بشر متداول‌تر از همه‌ است. این معنی رایج‌تر از همه است: اسطوره به داستانی سنتی، داستانی از دوران‌های بسیار دور، گفته می‌شود؛ داستانی که‌ از جنبه روحی، اخلاقی، یا اجتماعی اهمیت دارد.

متخصصان این حوزه بین "اسطوره"، "حماسه" و "داستان عامیانه" تمایز قائل می‌شوند. به‌ طور اختصار، اسطوره‌ها از دید ناقلان آن‌ها واقعی پنداشته می‌شود؛ و معمولا از ابتدای زمان شروع می‌شوند و غالبا به خاستگاه ‌امور علاقمندند. حماسه‌ها نیز واقعی پنداشته می‌شوند، ولی خاستگاه آن‌ها، زمانی دورتر در تاریخ است؛ زمانی که دنیا شباهت بیشتری با زمان ما داشت. داستان‌های عامیانه از دید مردمی‌ که ناقل آن‌ها هستند واقعی به‌ نظر نمی‌رسد. خاستگاه زمانی و مکانی آن‌ها معمولا ارتباطی با یکدیگر ندارد. اسطوره‌ها مقدس پنداشته می‌شوند، حماسه‌ها غالبا عرفی ‌هستند، و داستان‌های عامیانه، دست‌ کم ظاهرا، به‌ جد گرفته نمی‌شوند. گر چه رده‌بندی بالا مفید است، هم‌پوشانی بسیاری دارد، و دامنه داستان‌ها به‌ خوبی در یک رده‌بندی ساده نمی‌گنجند.

در بخشی از کتاب ‌‫اساطیر جهان: ماخذشناسی می‌خوانید:

چگونگی قربانی کردن. دکتر کاسو در کتاب مردمان آفتاب، درباره‌ی چگونگی قربانی کردن برای تسکاتلیپوکا (ایزد آفریننده) چنین روایت کرده‌ است: اسیری را به‌ عنوان مظهر ایزد برمی‌گزیدند، کاهنان به وی آداب و رسوم درباری و نواختن نی‌لبک را می‌آموختند؛ خدمتکارانی به‌ خدمت وی گمارده می‌شدند؛ او جامه‌ی خدایان را می‌پوشید؛ از چپق زرین تنباکو دود می‌کرد و همچون اشراف دسته گلی به‌ دست می‌گرفت و به گردش می‌پرداخت، در حالی‌ که همه در برابر وی، کُرنش می‌کردند.

بیست روز قبل از مراسم جشن، لباس سرداران و جنگجویان دلیر را بر تنش می‌پوشاندند؛ چهار دوشیزه که مظهر همسران [=چهار همسر] ایزد تقدیر بودند، به عقد ازدواج وی در می‌آمدند. در روز جشن، به‌ افتخار او، رقص و مهمانی بر پا می‌شد و همه مدح وی را می‌گفتند؛ وی ‌همراه با همسرانش در یکی از زورق‌های سلطنتی به معبد کوچکی که در کرانه‌ی دریاچه‌ای بود، می‌رفت و در آن‌جا همسرانش وی را ترک می‌کردند. او با نی‌لبک‌ها [با چند نی‌لبکی که به‌ همین منظور توسط کاهنان درباری در اختیار وی قرار گرفته و نواختن آن به وی آموزش داده شده بود]، از پلکان معبد بالا می‌رفت و سر هر پله‌ای، یکی از نی‌لبک‌ها را که نشانه‌ای از بزرگی گذشته‌اش بود، می‌شکست. در بالای معبد، کاهنان جامه ‌از بدن او بیرون می‌آوردند، وی را بر قربانگاه می‌خواباندند و قلب طپنده‌اش را بیرون می‌کشیدند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
اساطیر آزتک‌ها و مایاها
اساطیر اسکاندیناوی
اساطیر ایرانی
اساطیر "اینکاها" Inca
اساطیر بین‌النهرین
اساطیر چینی
اساطیر رومی
اساطیر روسی
اساطیر ژاپنی
اساطیر سلتی
اساطیر مصری
اساطیر هندی
اساطیر یونانی
اساطیر یهودی
نمایه منابع اساطیری (ORIGINAL SOURCES)
نمایه اساطیر جهان WORLD MYTHS
منابع