معرفی و دانلود کتاب یکی در آینه
برای دانلود قانونی کتاب یکی در آینه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یکی در آینه
کتاب یکی در آینه، مجموعهای از شش داستان کوتاه از طاهره زارع (سویدا) است. این مجموعه داستان به سبک مدرن نوشته شده و اولین مجموعه داستان چاپ شده از این نویسنده است. نگاه خاص زارع به مسائل اجتماعی و روانشناختی از نکات قابل تامل است. سوگل، شهرآشوب، گلهای قالی، یکی در آیینه، برف و نفس نام داستانهای این مجموعهاند.
طاهره زارع در داستانهای کوتاه این مجموعه قصد دارد شخصیتهای مختلفی را به نمایش بگذارد. در زیر به اختصار به معرفی این داستانها میپردازیم.
داستان اول، شرح حال زن نویسندهای است که به خواب میرود. هزار سال بعد از خواب بیدار میشود و به دنبال همسرش که ناگهان او و نوزادش را تنها میگذارد، میگردد. این بیداری در واقع نوعی مکاشفه و رجوع به خود است.
داستان دوم، داستان مردی ست که از زمان کودکی خودش را مورد بیمهری پدر میدیده و به همین دلیل دچار مشکلات روانی شده و حالا بعد از گذشت سالها به خانه پدری خود بازگشته و در عالم خیال به گذشته سفر میکند.
در داستان سوم نویسنده با طراحی یک ماجرای عاشقانه به مشکلات زنان در جوامع سنتی و خصوصاً معضل خودسوزی پرداخته است.
چهارمین داستان، سرگذشت جوانیست که به بیماری اماس مبتلاست و در بستر مرگ کودکی خودش را که در خرمشهر است به تصویر میکشد.
داستان پنجم ماجرای عاشقانه مردیست که به یک اختلال جنسی مبتلاست. نویسنده در این داستان به صورت غیرمستقیم مشکلات افرادی که نگاهشان به مسائل جنسی غیر معمول است را به تصویر کشیده است.
داستان ششم و نهایی این مجموعه، به ماجرای زنی پرداخته است که همسرش طی یک حادثه به کما میرود. زن بعد از سالها و در حالی که همسرش زنده است وارد یک رابطه عاطفی جدید میشود که معضلاتی را برایش ایجاد میکند.
در بخشی از کتاب یکی در آینه میخوانیم:
مردِ توی آینه میرود و روی تخت، خودش را ول میکند. سرش را میبرد لای کوسنها، چشمش را میبندد و میخواهد فکرش را جمع کند تا بوی شراره را بشنود اما مگر این بوی تلخ میگذارد؟! انگار همهجا بوی آمونیاک میدهد. بوی چوب سوخته که ته گلو را میسوزاند. بوی برنجاس که گاه و بیگاه مجبور میشوم به زور ببلعمش. چند ماهی هست که یکدفعه این بو تمام خانه را پر میکند. بوی تلخ زهر است انگار. یادم آمد! درست از وقتی که آن عقرب از دهانهی کولر افتاد توی خانه، این بو هم شروع شد. اوایل کمتر بود ولی این آخریها - قبل از رفتن شراره - هر روز بیشتر میشد. حالا هم که اصلاً...
کلید کولر را که زدم افتاد پایین، سیاه بود مثل رُتِیل، ولی مطمئنم که عقرب بود. گذاشتم دنبالش ولی انگار غیب شد. نتوانستم پیداش کنم. چند ماه است که افتاده پایین و من گمش کردهام. حتماً همینجاهاست، حتماً هم بزرگ شده حالا. اغلب شبها صدای پر شدن نیشش را میشنوم. شبها نیشش را پر میکند و صبح همهجای خانه زهرش را خالی میکند. آره بوی زهر میده خونه. بوی زهر زرد رنگ.
شراره گفت: «میدونم، خودت عقرب را گذاشته بودی توی دهنهی کولر، میخواستی من را بکشی!». چشمم گرد شد، ابروهام را دادم بالا، عینکم را برداشتم و چشمهام را مالیدم. تا سرم را تکان دادم، به سمتم حملهور شد. یک نفس فریاد میزد که: «حرف بزن لعنتی، لااقل بگو نه، کار من نیست.» و من اصلاً نمیتوانستم چیزی بگویم. نمیخواستم چیزی بگویم. عصبانی که میشد دلنشینتر بود. دستش را بلند کرد و زد توی صورتم، تمام تنم گرم شد، عطر بدنش پخش شد توی سرم و لبخند آورد روی لبهام.
فهرست مطالب کتاب
سوگل
شهرآشوب
گلهای قالی
یکی در آینه
برف
نفس
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب یکی در آینه |
نویسنده | طاهره زارع |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 72 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-711-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |