معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی گرگ

عکس جلد کتاب صوتی گرگ
قیمت:
رایگان
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی گرگ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی گرگ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی گرگ

کتاب صوتی گرگ داستان کوتاه هوشنگ گلشیری، در مجموعه نمازخانه کوچک من، روایت زن جوانی است که همراه با همسر پزشکش در یک روستا کوهستانی و برف‌گیر زندگی می‌کند.

این زن در قسمتی از ساختمان کوچک بهداری، اندکی دور از سایر خانه‌های آنجا، بیشتر اوقاتش را، به اجبار، تنها می‌گذراند و هربار، به صدای زوزه گرگی از دور یا نزدیک، پشت پنجره می‌ایستد و به تاریکی و خلوت بیرون، و اگر باشد، به چشم‌های گرگ داستان، خیره می‌شود.

در قسمتی از کتاب صوتی گرگ می‌شنویم:

دکتر گفت: «امشب باید زود‌تر بروم.» مثل اینکه توی جاده یک گرگ بزرگ دیده بود.
مرتضوی گفت: شاید سگ بوده.
اما خودم به دکتر گفتم، این دور و بر‌ها گرگ زیاد پیدا می‌شود. باید احتیاط کند. هیچ وقت هم از ماشین پیاده نشود.
زنم انگار گفت: دکتر خانمتان چی؟ توی آن خانه کنار قبرستان؟
دکتر گفت: برای همین باید زود‌تر بروم.
بعد هم گفت که زنش سر نترسی دارد. و تعریف کرد که یک شب، نصفه شب، که از خواب پریده دیده کنار پنجره نشسته، روی یک صندلی. دکتر که صداش زده زن گفته: نمی‌دانم چرا این گرگ همه‌اش می‌آید روبروی این پنجره.
دکتر دیده بود که گرگ درست ‌آن طرف نرده‌ها نشسته، توی تاریک روشن ماه و‌گاه گداری رو به ماه زوزه می‌کشد.

فهرست مطالب کتاب صوتی

19 دقیقه
گرگ

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی گرگ
نویسنده
راویمهدی رضایی، مائده مرتضوی، علی شمسی
ناشر صوتی خانه داستان چوک
سال انتشار۱۳۹۶
فرمت کتابMP3
مدت۱۹ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه ایرانی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی گرگ

Niaz
۱۴۰۳/۰۴/۱۸
داستان کوتاه و جالبی است برای اینکه با فضای نوشته های آقای گلشیری عزیز آشنا بشید؛ بنظرم این کتاب کاملا مناسب فیلم اقتباسی هست و جالبه! مفهوم بی نهایت عمیقی دارد که داستان در مورد گرگ و زن دکتر است و بقیه ی جزییات داستان همه حاشیه هستند؛ گرگ انقدر زن دکتر را درگیر خودش کرد که آخر به دنبال او رفت و و دیگر ردی از زن دکتر باقی نماند در گرگ حل شد! بنظر من آقای گلشیری عزیز سعی داشته بگوید که هرچقدر ترس هایمان را جدی بگیریم و هرچقدر به آن ها بیشتر فکر کنیم آن ها مانند گرگی سگ نما به ما نزدیک تر میشوند چرا که گرگ خوی دردنده دارد و سگ برای انسان وابستگی میاورد؛ و ترس های ما نیز همینطور هستند؛ هم ما را نابود خواهند کرد و هم جوری کنار ما خواهند ماند که ما به آن ها وابسته میشویم. و هرچه به این ترس ها بیشتر هویت میدهیم و بیشتر رسمیت میبخشیم، ما را بیشتر درون خود میکشند و در آخر مانند زن دکتر در ترس هایمان بلعیده میشویم و هیچ اثری از ما نخواهد ماند
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۰۳/۱۶
داستان در مورد دکتر و زنش هست که در بهداری نزدیک به روستایی برف گیر ساکن هستن و گرگی که شده یکی از شخصیت‌های اصلی و مجهول داستان. راوی داستان هم معلم روستاست. موضوع اصلی داستان زن دکتر و گرگ هست گرگی که ظاهری شبیه سگ داره خوی وحشی گری نداره و زن دکتر رو منسوخ خودش کرده تمام فکر و دکتر زن دکتر این و گرگه تو نقاشیاش در زمان تنهایی شبها به تماشای گرگ از پشت پنجره میشینه.. در چایی از داستان وقتی نقاشی زن دکتر رو توصیف کرده گفته سایه گرگ به قدری بزرگ شده که سایه انداخته رو روستا بنظر من یعنی تمام فکر زن بقدری درگیر گرگ شده که چیزی جز اون به چشمش نمیاد در اخرهم گرگ با تاثیرگذاریش روی زن طعمه خودش رو بدون جنگ و خون ریزی به سمت خودش میکشونه. حالا اینکه زن رو خورده یا چی مشخص نیست.. شاید مفهوم خاصی تو دل داستان بوده که برای من قابل درک نبوده و نه داستان در کل پایان باز داره و به عهده خواننده گذاشته شده که چطور به داستان پایان بده. صدا گذاری بعضی شخصیت‌های حاشیه‌ای داستان مثل مرضیه زن معلم اصلا خوب نبود. به هرحال کتابیه که به رایگان در اختیارتون قرار میگیره و ارزش یکبار شنیده شدن روهم داره
Mozhgan
۱۴۰۲/۰۷/۲۴
با تشکر از گروه کتابراه که کتابهای رایگان در اختیار ما قرار می‌دهند. داستان در مورد همسر دکتری بود که به علت شغل همسرش در روستایی سرد سیر در کنار قبرستان زندگی میکردی و در تنهایی خود گرگی را می‌دید که به نظرش آسیبی به اونمی رساند و با او ارتباط عاطفی برقرار کرده بودوبه او ساعتها خیره می‌شد و در هم نقاشیش تصویری از گرگ بود که سایه‌اش درهمه جا احاطه کرده بود و حتی شبی که در راه گیر کرده بودند از هرچیزی داشت دریغ نکرد کیفش وحتی گفت کاش پالتو پوستم را می‌آوردم و همسر دکترش از ترس متوجه نشد که جلو زنش را بگیرد که مبادا گرگ به زنش حمله کند. ولی زن به سمت هدفش رفت هرچند که راهی سختی را انتخاب کرد و اگرانسانها نتوانتده با ترس و تنهایی و مصیبت و اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد یا دیگران که باعث آن هستند رودرنشوند و مبارزه نکنند سرانجام مغلوب توهمات و اختلالات روحی و روانی خواهندشد. زن از تنهایی به یک گرگ وابسته شده بود و گرگ را حیوانی بی‌آزار می‌دید و مرد از ترس و وحشت نتوانست فکر عقلانی کند و آنقدر دچار وحشت بود متوجه نشد شاید همسرش را ازدست بدهد.
Ayda Azimi
۱۴۰۰/۱۲/۱۱
این داستان از کتاب نمازخانه کوچک من هوشنگ گلشیری گرفته شده است. این کتاب ایشان مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. در این داستان (گرگ)، راوی داستان معلمی است که خود نقش چندانی در پیشرفت داستان ندارد. شخصیت‌های اصلی می‌توان گفت دکتر، همسر دکتر و گرگ هستند. محور اصلی قصه همان موجودی است که گرگ خطاب با می‌شود ولو آنکه توجه به نقاشی‌های همسر دکتر بیشتر شبیه سگ است. این نامعین بودن هویت آن موجود تا انتهای داستان مخاطب را درگیر می‌کند. گرگی که به جای خشونت و توحش، کاریزماتیک است و هرکه را با نگاه آتشینش مسخ خود می‌کند.
داستان می‌تواند از منظر روانشناسی هم واکاوی شود. همسر دکتر که از سوی گرگ برگزیده شده و عنان قوه‌ی درک خود را به دستان او سپرده است و تمام روح و روان او تنها معطوف به گرگ می‌شود. در حدی که ذهنش حتی در نقاشی هم نمی‌تواند از اسارت فکر گرگ خارج شود و هرچه می‌کشد بخشی از بدن گرگ هستند.
در نهایت می‌بینیم که گرگ در کمال آرامش و بدون توسل به زور برگزیده خود را به سمت خود می‌کشاند. برگزیده‌ای که تماماً تسلیم شده و روانش بنده‌ی گرگ می‌شود...
ممنون از تیم کانون فرهنگی چوک و تیم کتابراه بابت تهیه این داستان ⁦⊂ (・▽・⊂) ⁩
هدی میرزامحمدی
۱۴۰۳/۰۵/۱۹
دوستش نداشتم خیلی از مطالب زیادگویی بود. انگار که نویسنده قصد داشت خواننده را گمراه کنه. در داستان‌های معمایی شما یک معما حل نشده دارید که نشانه‌هایی به خواننده می‌دهید
ودر نهایت معما را نویسنده حل می‌کند و این مطلب را جالب می‌کند
اینجا آنقدر موارد بی سر و ته را به هم بافته بود که خودش هم نتوانست
معما را حل کند. خانم دکتر بچه دار نمیشد
و نوزده ساله بود
وقتی کتر نبود انگار با شخصی در رابطه است و مشکوک رفتار می‌کند. آقای دکتر در بعضی جاها شجاع بود و در نهایت از ماشین پیاده نشد؟ تصویر و نقاشی گرگ که بعدا سگ کشیده بود؟
آیا داستان جنایی بود. واقعا هر کتابی که از این نویسنده دانلود کرده باشم را همین الان پاک میکنم
گوینده هم انگار متن خبر را می‌خواند. آنقدر بی احساس که حتی قابل نقد هم نیست
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۹/۲۱
یک داستان کوتاه جالب و بسیار مفهومی. قبلا از هوشنگ گلشیری قصه‌هایی خوانده بودم ولی این کار بسیار متفاوت بود. زن جوان که همسر پزشک یک روستاست، گرگی را در نزدیکی خانه میبیند و خیلی از او میترسد، تمام فکر و ذکر و حتی نقاشیهایش حول محور گرگ است. گرگی که به نظر سایرین شبیه یک سگ گله است، اما نه برای آن زن.. انگار ترس زن برای خودش مثل یک گرگ درنده و وحشیست، اما دیگران آن را مثل سگی کوچک و اهلی میبینند و به آن بهای چندانی نمیدهند. گرگ فقط آن زن را درگیر خودش کرده است.. صداگذاری‌ها در چند مورد خیلی بد بود. انگار گوینده انگشتش را روی سوراخ بینی گذاشته تا صدایش تغییر کند و تودماغی شود و این اصلا برای شنونده جالب نیست و خیلی هم صدای آزارادهنده‌ای تولید میکند.
سولماز گوهری نژاد
۱۴۰۳/۰۱/۲۸
داستان کوتاه و روانکاوی است، شخصیت برجسته یک حیوان درنده خو که در داستان خیلی آرام و تأمل برانگیز نمود پیدا کرده است، گرگی که متفکرانه به انسان ها نزدیک می شود و آن ها را به تفکر سوق می دهد، انگار نیاز غریزه ای تغذیه ندارد بلکه دنبال دوست و نوازش است، یاد اسم فیلم رقصنده با گرگ ها افتادم، در کل بود جالب چون برای از تاثیر نگاه خیره که می تونه چقدر فکر و ذهن دیگران را درگیر کند حکایت می کند. چه توهم بود چه حقیقت همه جیز به خودِ آدم ها بستگی داشت.
خالد بارانی
۱۴۰۲/۱۱/۱۲
راوی اول داستان خیلی بی احساس داستان رو میخونه؟! انگار داره گزارش میخونه؟!!! خیلی طرز خوندنش روی اعصابم بود نباید داستان خونی اینطور باشه
از راوی به بگذریم
داستات زیاد گیرا نبود اصل استان در مورد این بود که زن دکتر گم شده و حالا همه دنبالش میگردن همه میدونستند که زن دکتر که معلم بود همش فکر و
ذهنش گرگ بود در کل مسخ شده بود حتی هم نقاشی‌های بزای بچه‌ها میکشید هم در خیالش گرگ بود در حالی که سگ میکشید
کلا نپسیندم داستانش برام اصلا گیرا نبود
صوفیا صوفی
۱۴۰۲/۰۵/۰۹
من چند بار گوش کردم. با وجودیکه سال‌ها از نوشتن این داستان می‌گذره لیکن همپوشانی با فعل امروز خیلی از ما در زندگی روزانه داره. تنهایی ادما. غم‌های پنهان ادما. سرگرم شدن با هنر‌های تجسمی ولی عدم توانایی به ثمر رساندن و تخلیه احساسات. گاهی ما در زندگی به میل خودمون و با اغوش باز گرگ‌هایی رو به راه که زندگیمون میدیم در نهایت ما رو پاره پاره می‌کنند و در سرمای زمستان و گله گرگ‌ها محو میشویم. شنونده رو در فکر وتحلیل افکار فرو میبره.
علی غلامی
۱۴۰۲/۰۲/۰۹
بادرود. کتاب خوبیست. داستان کوتاه و دلچسب است. ماجرای زنیست که خودبه قربانگاه میرود. این کتاب میتواند از نظر روانشناسی مورد تحلیل و بحث قرار بگیرد که چگونه است که یک خانم عاشق گرگی میشود که میداند بسیار درنده و برای جانش خطر آفرین است. کوتاهی داستان به نویسنده اجازه نمیدهد که به صورت ریز به عناصر و داستان صحنه پردازی بپردازد ولی در نویسنده این توانائی وجود دارد. شخصیت پردازی هم متوسط است. باتشکرازکتابراه
Parviz Alborzi
۱۴۰۰/۰۱/۲۳
خیلی از عزیزان از صدا گذاری داستان گله دارن ولی دقت نمیکنن که راوی داستان یکی از شخصیت‌های داستان هست که در همون محیط روستا زندگی می‌کنه نه یک راوی حرفه ایی و این صدا با اون شخصیت سازگارتره. زیبایی قلم آقای گلشیری هم در داستان میدرخشد. پایان داستان هم بسیار استادانه است. چون هیچ نشانه ایی از کشته و شدن زن دیده نمیشه این به عهده خواننده هست که پایان رو برای خودش تفسیر کنه. شایدزن باگرگ همراه شده و به قبیله گرگها پیوسته!
سما پاکدل
۱۳۹۶/۱۰/۱۱
این داستان من رو به فکر فرو برد. به نظر من مفهوم جالبی از درندگی گرگ بود. این گرگ کاری کرد که شکارش با میل و رضایت خورده بشه نه با وحشت و ترس. از این نوع به تصویر کشیده شدن گرگ و مرموز بودنش لذت بردم
مرضیه ترکاشوند
۱۳۹۸/۱۲/۱۹
خیلی بی‌انرژی بود و راوی فقط عین طوطی میخوند و جلو میرفتکتابای صوتی باید با صداهای متفاوت و زنده، کاملا اون داستانو زنده کنن. وگرنه خوندنش که کاری نداره. حتی قسمت پایانیشم، انگار راوی هنوز میخواست ادامه بده و هیچ احساسی نداشت، احساس توی هیچ جای داستان نبود..
رضا احمدیاری
۱۳۹۸/۰۳/۲۵
ناخوش آوازی ببانگ بلند آواز همی خواند صاحبدلی بر او بگذشت و گفت: ترا مشاهره چند است؟ گفت:هیچ! گفت پس این زحمت خود چندین چرا همی دهی؟ گفت از بهر خدای میخوانم. گفت از بهر خدای مخوان!! !
گر تو قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی!
A.asgari
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
داستان در باره‌ی یه دکتره و همسرش که تویه یه روستای زندگی میکنن که برف میاد و یه گرگی که میاد نزدیک بهداری میشینه و هر شب و روز هرکارم میکنن نمیتونم تو تله بندازنش یا با تیر بزننش
زن دکتر سرگرم گرگ شده همش‌نگاه میکنه یا منتظرشه
و اخر داستان‌معلوم‌نشد چی شد
گرگ زن و برده بود یا زن رفته بود یا مرده بود؟
مشاهده همه نظرات 210

راهنمای مطالعه کتاب صوتی گرگ

برای دریافت کتاب صوتی گرگ و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.