معرفی و دانلود کتاب گاف

معرفی کتاب گاف

کتاب گاف اثری جسورانه و اجتماعی از سارا گریانلو است که موضوعات و آسیب‌های مختلف اجتماعی را در قالب یک داستان جذاب و متفاوت به تصویر می‌کشد؛ داستانی که اگر حقیقت داشته باشد تجربه‌ای تلخ خواهد بود.

درباره کتاب گاف:

زن و شوهری به نام ارغوان و ایمان که هر دو معلم هستند و از این راه زندگی می‌گذرانند، به پیشنهاد یکی از دوستانشان به عنوان داوطلب در یکی از سازمان‌های مردم نهاد عضو می‌شوند. آن‌ها قرار است به خانواده‌های محروم و بی‌بضاعتی که در حاشیه شهر زندگی می‌کنند سر بزنند و آنچه که بر مردمان سختی‌کشیده این نواحی می‌گذرد مانند اعتیاد، فقر، شکاف طبقاتی، کودک همسری و آسیب‌های جسمی و روان ناشی از این معضلات را به گوش جامعه و رسانه‌ها برسانند. ارغوان و ایمان با دیدن وضع زندگی مردم حاشیه‌نشین منقلب می‌شوند و زندگیشان دستخوش تغییرات بسیاری می‌شود.

مطالعه کتاب گاف مناسب چه کسانی است؟

اگر به رمان‌های ایرانی با موضوعات اجتماعی علاقه دارید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.

سارا گریانلو را بیشتر بشناسیم:

این نویسنده جسور و جوان متولد سال 1366 در شهرستان بجنورد خراسان شمالی است. او در رشته علوم قرآنی در دانشگاه خوارزمی درس خواند و چندین سال به عنوان معلم مشغول بوده است. گریانلو پیش از آن که به طور حرفه‌ای به نوشتن رمان و داستان روی بیاورد، مقالاتی را برای چندین روزنامه، مجله و سایت خبری به رشته تحریر در آورد.

در بخشی از کتاب گاف می‌خوانیم:

آلمارز پاچین پیراهنش را می‌دهد بالا و کنار من فرود می‌آید. انگار که بیفتد. بعد چون فکر می‌کند که وقت ندارد و الان است که فرشته‌های سعادت و نجات از خانه‌شان پر بکشند، چشمش را می‌بندد و بدبختی‌هایش را می‌گوید. خیلی می‌نالد، خیلی. ازاینکه چهار روز است غیر از دوراق هیچ‌چی نخورده‌اند، از اینکه آن تلویزیون که گوشه اتاق می‌بینیم مال همسایه است و دو روز به ما قرض داده ولی خودش لازمش دارد. از اینکه آن پسری که زیر رختخواب‌ها خوابیده مدام خون‌دماغ است و دارد عقب‌مانده می‌شود.

_ کدام پسر را می‌گویی؟

_ اونا، اونجا دِگه، نِگا کن.

برای راهنمایی بیشتر ازروی زمین یک آشغال برمی‌دارد و پرت می‌کند سمت رختخواب‌ها. زیر پتوها یک بچه هست. خدایا! شاید اگر بگردیم از زیر کپه لباس‌ها و پشت پرده و توی آن گاوصندوق هم بچه پیدا کنیم.

گُل به کلامش؛ ازاینکه یک خیّر به آن‌ها یک ماشین کهنه‌شور داده ولی خراب است، از اینکه آن جا توی آن خانه یک عالمه لباس هست ولی یا پاره‌اند یا کوچک‌اند یا نازک‌اند یا بزرگ‌اند و...

ولی من شک داشتم، به گوش‌ها و چشم‌هایم و اینکه دارند درست کار می‌کنند یا نه. داده‌های سمعی با داده‌های بصری‌ام مطابقت ندارند. چشمم دارد زنی را می‌بیند که با لبخندی به پهنای صورتش و چشم‌هایی پر از امید و ابروهایی که از فرط هیجان بالا رفته‌اند، لطیفه‌ای تعریف می‌کند، جوکی می‌گوید و خودش سرخوش می‌خندد و گوش دارد مجموعه‌ای از هم‌نشینی بدبختی‌ها را می‌شنود.

شاید آلمارز هیچ‌چیز را باور نکرده و منتظر است سر ساعت مقرری درِ درست باز شود و او بزند به چاک. وقتی همه چیز قرار است تمام شود و دل بکنی و بروی دیگر هیچ‌چیز غصه‌داری وجود نخواهد داشت. همه غصه‌ها مال یکجانشینی است و تصور خلود.