معرفی و دانلود کتاب هما
برای دانلود قانونی کتاب هما و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هما
کتاب هما به قلم محمد حجازی روایتگر جدال میان عشق و وظیفه است. قصهای که در آن عشق جای همه چیز را گرفته و سبب کشمکشی درونی در وجود شخصیت اصلی داستان میشود.
داستان کمی پیش از انقلاب اکتبر، هنگامی که مناطق شمالی ایران در اشغال سپاهیان امپراطوری روس بودند، اتفاق میافتد. حسنعلی خان، قهرمان داستان، مردی کتاب خوانده و روشنفکر است که دوست عزیرتر از جانش درگذشته و زن و یگانه دخترش، هما را به او سپرده است. اما حسنعلی خان خود زنی نادان و بد رفتار دارد و از ناسازگاریهای او رنج میبرد، او که تنها دلخوشیاش به هما و تربیت اوست هشت سال است که از او و مادرش نگهداری میکند و با اینکه مختصر عایدی ملکش برای تأمین احتیاجات خانوادهی خود و رفیق ناکامش کافی نیست، مخارج ماهانهی آنان را میپردازد.
قصه جلو میرود و درست هنگامی که هما بیست و یک سال دارد و باید شریک عمر شایستهای برایش انتخاب شود خواستگار جوانی به نام منوچهر که در مدرسهی آمریکایی تحصیل کرده و اکنون مشغول تجارت است، به خواستگاری هما میآید. جوان قبل از خواستگاری، هما را دیده و شناخته و همدیگر را پسندیده و دوست داشتهاند و این خواستگاری با اطلاع و اجازهی خود هماست.
حال حسنعلی خان پس از خواندن نامه خواستگاری بسیار رقتبار و شایان ترحم است. چرا که وی به مرور زمان چنان دلباخته دست پرورده خویش شده که آنی نمیتواند از او جدا شود و این علاقه و محبت، که از حس وظیفه و تکلف سرچشمه گرفته بود، اکنون خزنده و پنهانی جای خود را به عشقی سوزان و بیامان داده است.
محمد حجازی را بیشتر بشناسیم:
محمد حجازی مطیعالدوله در فروردین ماه 1280 ش (24 ذیحجه 1318 ق) در تهران به دنیا آمد. او از سال 1300 قدم به عالم نویسندگی نهاد و در پاریس بود که نخستین داستان خود را به نام هما به رشتهی تحریر درآورد. حجازی، در اواخر عمرش مدتی به علت سکته ناقص مغزی در حال اغما به سر برد و سرانجام در روز چهارشنبه دهم بهمن ماه 1352، که هفتاد و سه سال از عمرش گذشته بود، در بیمارستان، دیده از جهان فرو بست.
در بخشی از کتاب هما میخوانیم:
حسنعلیخان در وزارت مالیه به ریاست اداره کشف تبذیر منصوب شده و متحیر بود که این مساعدت را که با او کرده و این دوست عالی همت که کار نیک خود را پنهان میکند، کیست. اصل موضوع را آن قدر مهم نمیدانست ولی این نجابت و بزرگ منشی، عزت نفسش را درهم شکسته و در نظر خود کوچکش کرده بود. هر لحظه انتظار داشت که این ملک نیکوکار را بشناسد و امیدوار بشود که صفات ملکوتی در روی زمین نایاب نیست.
آقای وزیر مالیه در اولین ملاقات به حسنعلیخان گفت: هیچ وقت یادم نمیرود که با یکدیگر شاگرد یک مدرسه وکلاس بودیم و مخصوصاً عشق شما به تحصیل ضربالمثل بود، من هم اگر در نظر داشته باشید، خیلی مایل به تحصیل بودم منتها خدا با شما همراهی کرد و وقت فراوان برای تکمیل معلومات به شما داد ولی من دچار خدمت دولت شدم و نتوانستم آن طور که میخواستم به لذت تحصیل مشغول باشم، بالاخره حسادت بر من غلبه کرد و خواستم به لذت تحصیل مشغول باشم، بالاخره حسادت بر من غلبه کرد و خواستم شما را هم مثل خودم مبتلا کنم، گرفتار این کار کردم و یقین دارم بهتر از شما نمیتوانستم پیدا کنم. حسنعلیخان گفت از لطف شما خیلی ممنونم به خصوص که در این موقع به استخدام دولت احتیاج داشتم اما بنده سالهاست که خدمت عالی نرسیده و شما هم از حال بنده بیاطلاع بودید، خیلی میل داشتم بدانم کی مرا در خدمت عالی یادآوری کرده.
آقای وزیر تبسمی کرد و گفت همین طور است که میفرمایید، من از بیسعادتی و گرفتاری زیاد، از ملاقات شما محروم بودم و از حالتان بیاطلاع، یک ملکی که اسمش بر من مجهول است شما را به یاد آورد و این ادارهی جدید را به وجود شما زینت داد، تمنا میکنم از کیفیت ظهور این ملک بر بنده نپرسید که اجازهی گفتن ندارم...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هما |
نویسنده | محمد حجازی |
ناشر چاپی | انتشارات امید فردا |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 186 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6258-77-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |