معرفی و دانلود کتاب هشدار

معرفی کتاب هشدار

تصور می‌کنی که میدانی چه اتفاقی برای پسرت افتاده است؛ اما نمی‌دانی! کاترین کرافت در جدیدترین رمان معمایی‌اش داستان قتل مشکوک دو پسربچه را روایت می‌کند که جسدشان در کنار یک رودخانه پیدا شده است. کتاب هشدار با درونمایه‌های روانشناسانه‌اش فضای دقیق‌تری از اضطراب و رازآلودگی را برایتان به تصویر می‌کشد.

درباره کتاب هشدار:

اتاق پسر کوچک من، ایتن خالی‌ست! تخت‌خوابش مرتب است اما خودش دیگر حضور ندارد. پس زنگ‌های هشدار باید به صدا در بیایند!

تریلر هیجان‌انگیز و نفس‌گیر کاترین کرافت (Kathryn Croft) با درونمایه‌های روانشناختی، در همان سال انتشار طرفداران بسیاری را مجذوب خود کرد و مهر تاییدی بر هنر داستان‌نویسی کرافت به شمار آمد. کتاب هشدار (The Warning) روایتگر ماجرای قتل دو پسربچه است. حدود سه سال از اتفاق هولناک و دهشت‌انگیز پیدا شدن جسد پسر نوجوان زویی و دوستش در حوالی یک رودخانه می‌گذشت. خانواده زویی ابتدا تصور می‌کردند که این حادثه تلخ برای فزرندشان و دوستش جاش صرفا نتیجه یک ماجراجویی و شرارت نوجوانانه بوده است و با نقل مکان به محله دیگری می‌توانند مرگ غم‌انگیز پسرشان را به دست فراموشی بسپارند.

اکنون پس از گذشت 3 سال از این واقعه، زویی یک ایمیل مشکوک دریافت می‌کند. یک فرد ناشناس در این ایمیل نوشته بود که مرگ فرزند شما حادثه و رخداد نبوده است! زویی پس از خواندن این پیام تحریک‌کننده، آشفته‌حال در جستجوی حقیقت مرگ فرزندش می‌گردد. نکته قابل توجه این‌جاست که خانوادۀ جاش از پذیرفتن حقیقت ماجرای قتل سر باز می‌زنند! اگر چه در هر صفحه از این رمان با یک حادثه معمایی و رازآلود غافل‌گیر می‌شوید اما ارسال این ایمیل به زویی نقطه عطف داستان هشدار است. در حقیقت کاترین کرافت در این مرحله، گره‌افکنی داستانی را به اوج جذابیت و هیجان خود می‌رساند.

ضرباهنگ تند متن یکی از ابزارهای داستان‌نویسی کاترین کرافت برای القای بهتر حس دلشوره و اضطراب شخصیت‌ها است. این نویسنده آمریکایی، برای ترسیم دقیق‌تر فضای ابهام و رازگونگی در داستانش از المان‌های روانشناختی در داستانش بهره برده است و از این عناصر در توصیف شخصیت‌های رمان هشدار به خوبی استفاده می‌کند.

نکوداشت‌های کتاب هشدار:

- چه کتاب بی‌نظیری! می‌توانم باز هم بگویم این کتاب فوق‌العاده است؟ در هر صفحه از آن هیجان‌زده و غافل‌گیر می‌شوید! (نقد و بررسی کتاب‌های شالینی)

- اوه خدای من! این داستان سراسر تعلیق و هیجان شما را روی صندلی‌تان میخکوب می‌کند و حتی لحظه‌ای نمی‌توانید آن را زمین بگذارید! (یکی از کاربران گودریدز)

- من با افتخار به این کتاب امتیاز 5 ستاره را می‌دهم. این تریلر بی‌نهایت جذاب، پایان غافل‌گیرکننده‌ای دارد. (یکی از کاربران گودریدز)

خواندن کتاب هشدار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر از خواندن تریلرهای معمایی و رازآلود به وجد می‌آیید و ژانر جنایی در داستان، ژانر مورد علاقه‌تان است، خواندن کتاب هشدار را از دست ندهید.

با کاترین کرافت بیشتر آشنا شویم:

او داستان‌نویس خوش‌استعداد و توانمندی است که در رشته هنر رسانه‌ای کارشناسی ارشد خود را دریافت کرده است. کاترین کرافت یکی از فعال‌ترین نویسنده‌ها در حوزه ادبیات معمایی آمریکایی است. وی پیش از این که به طور کامل و تمام‌وقت به کار نویسندگی مشغول باشد، مدتی به تدریس ادبیات انگلیسی در مدارس مشغول بود اما همواره علاقه‌اش به نوشتن را پیگیری می‌کرد. شهرت کاترین بیشتر به دلیل نوشتن رمان «دختری که گذشته‌ای نداشت» است. او در این سال‌ها رمان‌های دیگری نیز از جمله «پشت درهای بسته»، «دختری که گمش کردی» و «وقتی تو خواب بودی» تألیف کرده و توانسته به نویسنده‌ای صاحب‌سبک‌ و پرطرفدار تبدیل شود.

در بخشی از کتاب هشدار می‌خوانیم:

داخل رختخواب دراز کشیدم، حرف‌های آدرین در گوشم زنگ می‌خورد. به نفس‌های آرام جیک گوش می‌دادم. دیشب تصمیم گرفتم در گیلفورد نمانم. بعد از اینکه از خانه باتلرها بیرون آمدم، نظرم عوض شد که صبح به دیدن روبرتا بروم. اول صبح که می‌خواهد کارش را شروع کند دیدن من همه‌چیز را به‌هم می‌ریزد. من به تمرکز کامل او نیاز دارم. امروز را مرخصی گرفتم. تصمیم گرفتم بعد از ساعت کاری در مدرسه ببینمش. آن‌زمان فرصت بیشتری دارد و پاسخ‌های بهتری می‌دهد.

یعنی ممکن است که آن پیام‌ها را روبرتا فرستاده باشد؟ وقتی از آدرین بیشتر سؤال کردم گفت یکی از دوست‌های صمیمی روبرتا در مدرسه اسمش ماریان کول بوده و ایمیل را با نام ام. کول فرستاده است، پس دلیلی ندارد که این اتفاق را نادیده بگیریم. گفت این اولین اسمی‌ست که به ذهنش خطور کرده است. برای همین به‌نظرم به نکتۀ خوبی اشاره کرد و حتماً باید با روبرتا روبه‌رو شوم.

وقتی از او پرسیدم چرا باید روبرتا چنین کاری بکند گفت او همیشه مرا مقصر مرگ ایتان و جاش می‌دانسته است. که اجازه دادم آن شب از خانه بیرون بزنند، درصورتی‌که روبرتا جلوی رویم دقیقاً خلاف این را گفت.

آدرین به دیگر پیام‌ها اشاره‌ای نکرد، اما چرا دربارۀ آن‌ها خبری نداشت.