معرفی و دانلود رایگان کتاب مرده در قاب زنده در نقاب
برای دانلود قانونی کتاب مرده در قاب زنده در نقاب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مرده در قاب زنده در نقاب
کتاب مرده در قاب زنده در نقاب اثر فریبا امینی امینه دارای مضمونی شیرین و نثری ساده و روان است. زبان شیوا و شخصیتسازی هنرمندانه مؤلف در این رمان، جوی را میسازد که مخاطب حین مطالعهٔ داستان با شخصیتهای آن به راحتی ارتباط برقرار کرده و در ناخودآگاه همراه آنها در صحنهٔ داستان زندگی میکند.
از دیرباز نویسندگان ملتهای مختلف، به شیوههای گوناگون با توصیف پیامدهای فقر، مهر رد بر پیشانی سیاه فقر و فقرآفرینان کوبیدهاند و به تصویر کشیدن مجدد این درد در قالب کلمات چیزی نیست جز تکرار ملال آور مکررات.
فریبا امینی امینه در رمان "مرده در قاب زنده در نقاب" نگاهی دارد به یکی از زالوهائی که ذره ذره خون قشر کم درآمد جامعه را میمکند. از طرفی قشر نیازمند به دلیل فقر مادی ناگزیر از این همزیستی بوده و ناخواسته ریشهٔ این علفهای هرز را تقویت میکنند.
این آفتها از بانیان اصلی فقر در جامعهاند و نادیده گرفتنشان، خود تأییدی خواهد بود بر کارهای غیراخلاقی و ناپسند آنها! لذا امینه، با زیر ذره بین قرار دادن این گروه، سعی در شناساندن آسیبهای آنها به جامعه را دارد.
در بخشی از کتاب مرده در قاب زنده در نقاب میخوانیم:
یداله با ناامیدی از جا بلند شد، کمرش را به زحمت راست کرد، آه بلندی کشید و از در بیرون رفت.
نرگس که حرفهای آنها را از پشت پرده شنیده بود آمد توی پاشنهٔ در ایستاد و با ملایمت به حاجی گفت:
مرد! اینجوری با مردم تا نکن، شنفتی که چی میگفت؟! خدا رو خوش نمیاد، مریض رو دسشه. همه خبر از روزگارش دارن! یداله مال مردم خور نیس. میخواسی چن روز بش مهلت بدی، پیش خدا گم نمیشد.
حاجی پا شد نشست و با تغیر گفت:
تو یه عمره داری میبینی من چه جوری با اینا سر و کله میزنم هنوز نشناختیشون؟! مرتیکه دفهٔ اولش که نیس، هر دفه یه بامبول تازه چاق میکنه! این گدا گُدوها که براشون دل میسوزونی هر کدوم یه سازی میزنن که پول مردمو بالا بکشن. یه ذره بشون رو بدی پالون میزنن سوارت میشن. مرتیکه خیال کرده من اسکناس چاپ میکنم!
مگه تو نمیگی کار خیر صالحات و باقیاته، خب اینم کار خیره دیگه! چه کاری بهتر ازین که دل یه مرد درمونده و یه زن مریضو شاد کنی؟!
الماس که دید حرف حق جواب ندارد گفت:
خب آره، کار خیر خوبه ولی در حق مستحقش! تو این قومو نمیشناسی. اینا یه مشت مفتخورن که به مال مردم خوری عادت کردن. من اگه امروز سفت نگیرم مرتیکه تا دو برج دیگهام سود پولشو جور نمیکنه.
این جماعت بوی پول که به دماغشون بخوره مثه بلای آسمونی رو سرت نازل میشن، پولتو با بهرۀ دو برابر میقاپن و میرن. تا وختی کارشون لنگه هم التماست میکنن هم منتتو میکشن ولی همین که خرشون از پل گذشت و وخت سودش رسید انگار حکم تیرشونو دادی دسشون، میشن دشمن خونی و جونیت! حاضرن جون به عزراییل بدن و یه ریال به صاحاب پول بدبخت ندن. این جماعتو من میشناسم زن!
بعد که دید نرگس همانطور ایستاده و او را نگاه میکند گفت:
توم عوض این که وایسی اینجا سنگ مردمو به سینه بزنی بهتره بری یه شل و شوروایی چیزی بپزی از مسجد که برگشتم بخورم. برو صلاۀ ظهر شد. برو به کارت برس، نمیخواد واسه من فتوا بدی!
بعد دوباره سر جایش دراز کشید و چشمهایش را روی هم گذاشت.
نرگس که دید نصیحت بیفایده است و به قول معروف «نرود میخ آهنین در سنگ» لب و لوچهای برچید و به طرف آشپزخانه راه افتاد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مرده در قاب زنده در نقاب |
نویسنده | فریبا امینی امینه |
ناشر چاپی | انتشارات بامداد امید |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 339 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-93756-1-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |