معرفی و دانلود کتاب لیرناشاه: براساس اثر فناناپذیر ویلیام شکسپیر لیرشاه

معرفی کتاب لیرناشاه: براساس اثر فناناپذیر ویلیام شکسپیر لیرشاه

نمایشنامه‌ای در وصف جنون و دیوانگی. کتاب لیرناشاه از رضا فیاضی سرنوشت مردی به نام مشایخ است که تصمیم گرفته ثروتش را میان پسرانش تقسیم کند و به روشی عجیب برای این کار متوسل می‌شود... جالب است بدانید این کتاب با الهام از شاه لیر، اثر معروف ویلیام شکسپیر نوشته شده است.

درباره‌ی کتاب لیرناشاه

چه کسی پدرش را بیشتر از همه دوست دارد؟ پرسنده‌ی این سوال شاه لیر باشد یا جناب مشایخ، از خود بزرگ‌بینی بیمارگونه‌ای حکایت دارد که والدین گاه به آن دچار می‌شوند. رضا فیاضی در کتاب لیرناشاه (Nonking Lear) زندگی مردی سالخورده و ثروتمند را روایت می‌کند که روزی بازیگری مشهور بوده و حالا ایام پایانی زندگی خود را می‌گذراند. او که می‌خواهد وصیت‌نامه‌اش را نهایی کند، در یک شب طوفانی فرزندانش را به خانه دعوت کرده و به آن‌ها می‌گوید سهم الارثشان براساس جوابی که به پرسشی خاص می‌دهند تعیین می‌شود.

سوال مشایخ بسیار ساده و در عین حال گیج‌کننده است: «من می‌خوام بدونم از شما سه برادر، کدوم یکی بیشتر من رو دوست داره؟». دو برادر بزرگتر تملق‌گویی را آغاز می‌کنند. احمدرضا اعلام می‌کند پدر بر همه‌چیز زندگی او، حتی همسر و فرزندانش اولویت دارد و هیچ‌کس و هیچ‌چیز، قادر به برابری با میزان علاقه‌ی او به مشایخ نیست. محمدرضا در چاپلوسی حتی از برادرش جلو می‌زند و با ابراز عشق خاکسارانه، می‌گوید بدون وجود پدر او حتی لحظه‌ای را زنده نمی‌ماند.

پسر سوم، علیرضا که خود دانشجوی تئاتر است و با داستان شاه لیر شکسپیر آشناست، بازی پدرش را تشخیص می‌دهد. این عزیزکرده‌ی پدر و صادق‌ترین عضو خانواده به محبتی که از مشایخ دریافت کرده اشاره می‌کند و می‌گوید هرآنچه نیکی را که از پدر دریافت کرده به او باز می‌گرداند. این پاسخ بدون اغراق و زیاده‌گویی به کام بزرگ خاندان خوش نمی‌آید. او فرزند محبوبش را از خود می‌راند، اتفاقی که وقایع تامل‌برانگیز کتاب لیرناشاه را رقم می‌زند...

اگر با نمایشنامه شاه لیر از ویلیام شکسپیر آشنایی ندارید، در اینجا خلاصه‌ای از آن را در اختیارتان قرار می‌دهیم:

شاه لیر یکی از فرمانروایان انگلستان است که در پایان عمر، از سه دخترش می‌خواهد میزان علاقه‌شان نسبت به او را بیان کند. در این مسابق هرکس شیوایی و بلاغت بیشتری نشان دهد سهم بزرگتری از دارایی پدر را به ارث می‌برد. دو دختر اول با شیرین‌زبانی رضایت پدر را به دست می‌آورند اما دختر سوم، کوردلیا در ابراز علاقه صداقت را زیر پا نمی‌گذارد. شاه لیر که از پاسخ دختر محبوبش ناامید شده او را طرد می‌کند و بابت این تصمیم اشتباه ضررهای بی‌شماری را متحمل می‌شود.

کتاب لیرناشاه مناسب چه کسانی است؟

این اثر را به دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد می‌کنیم.

با رضا فیاضی بیشتر آشنا شویم

رضا فیاضی (Reza Fayazi) بازیگر، صداپیشه، کارگردان، نویسنده و شاعر ایرانی است. او چهر‌ه‌ی آشنایی برای تماشاگران تلویزیون است و از آثار شناخته‌شده‌اش می‌توان به «تبریز در مه»، «کیمیا»، «روزگار قریب»، «باغچه مینو» و «قصه‌های تابه‌تا» اشاره کرد. فیاضی همچنین در عرصه‌ی نویسندگی خوش درخشیده و تا امروز چندین کتاب از جمله «ت مثل تئاتر»، «الو اینجا پدری به قتل رسیده‌است» و «بانوی نیلوفر» را منتشر کرده است.

در بخشی از کتاب لیرناشاه می‌خوانیم

حمیدرضا: راستی بیرون که منتظرتون بودم، پستچی یه نامه آورد. (نامه باز شده‌​ای را نشان می​دهد.) از خارجه​‌ست. عزیز دردونه، تشریف بردن فرانسه. (مشایخ خیره و ناراحت به حمیدرضا نگاه می​‌کند.)
حمیدرضا: باز کردم یه وقت خبر ناگواری نباشه! ملاحظه حالتون رو کردم. (از نگاه خیره مشایخ می‌​گریزد.) چی شد این چایی خانم؟! ‌
فرخنده: (در حال ریختن چای) حاضره!
حمیدرضا: بفرمایید اتاقتون، براتون می‌​آرم.
فرخنده: (خنده‌​کنان پیش می‌​آید.) آقاجونِ منو که به اسیری نیاوردی حمیدرضا. چایی دورهمش می​‌چسبه!
حمیدرضا: (چای را از دست فرخنده می‌​گیرد.) آقاجون چایی رو تنها میل می​‌کنن! (مشایخ آرام وارد اتاق می​‌شود. حمیدرضا می‌​خواهد به دنبال او برود که می‌​ماند.)
حمیدرضا: گوش کن فرخنده.
فرخنده: (حرف او را قطع می​‌کند.) نخیر، تو گوش کن.
حمیدرضا: تسلیم، بفرما.
فرخنده: قرار نیست از حالا بداخلاقی کنی. این بنده خدا قراره یه ماه اینجا باشه.
حمیدرضا: یه هفته.
فرخنده: یه هفته یا یه ماه. لااقل بذار عرق تنش خشک بشه، بعد شروع کن به ب اخلاقی.