معرفی و دانلود کتاب قصه گفتن میراث ما شد
برای دانلود قانونی کتاب قصه گفتن میراث ما شد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قصه گفتن میراث ما شد
ارغوان بشیری سرابی نژاد در کتاب قصه گفتن میراث ما شد، با قلم گیرای خود شما را غرق در فضاسازی زیبا و درگیر یک روند زندگی جذاب میکند.
در بخشی از کتاب قصه گفتن میراث ما شد میخوانیم:
میگفت: «در زندگی روزهایی هست، مثل این میماند که در دل شب از یک جادهی پر پیچ و خم عبور میکنی؛ هی میروی! هی نمیرسی! یا شاید یک تونلِ تاریکِ بیانتها! یک جایی میرسد که هی داد میزنی، از دیگران کمک میخواهی، ولی هیچکس حتی صدای تو را نمیشنود! مثل یک خواب میماند! مثل یک کابوس وحشتناک!» اینجور مواقع نترس! جا نزن! بمان! ببین آخرش چه کسی صدایت را میشنود! چه کسی خودش را به تو میرساند! چه کسی به دادت میرسد! آدمها هستند؛ تو دوستشان داری، آنها هم میگویند دوستت دارند؛ اما شاید روزی مجبور شوند از پیش تو بروند! سعی کن هیچ وقت بخاطر رفتن هیچ کسی دلت نگیرد! اگر هم روزی دلت گرفت، پاشو برو توی حیاط چرخی بزن، به شمعدانی هایت آب بده، برای خودت یک چند تایی رفیق پیدا کن که سرشان به تنشان بیارزد! صدایشان کن برایشان چای بریز! حرف بزنید؛ بلند بخندید؛ کیف کنید! بعد میبینی که دیگر دلت گرفته نیست؛ که چقدر دلت باز شده!»
پدربزرگم میگفت: «همیشه برای رسیدن به هدفهایت تلاش و تلاشها کن! هر چیزی که در فکرت میگذرد را به زبان بیاور! گرمت میشود بگو! سردت میشود بگو! کسی را دوست داری بگو! کسی را دوست نداری بگو! دلت برای کسی تنگ میشود یک نامه بزن و بگو که مشتاق دیدارش هستی و میخواهی زودِ زودِ زودِ او را ببینی! حرفهای قشنگ بزن! لباسهای زیبا بپوش! عطرهای خوب بزن، بگذار عطر خوب تو، همیشه در یاد آدمها بماند!»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قصه گفتن میراث ما شد |
نویسنده | ارغوان بشیری سرابی نژاد |
ناشر چاپی | صفرتاصد |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 74 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-95677-7-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |