معرفی و دانلود کتاب قربانی هوس

معرفی کتاب قربانی هوس

کتاب قربانی هوس به قلم رنی نایت، داستان بی‌نهایت جذاب و دلهره‌آوری را روایت می‌کند که سرنوشت یکی از شخصیت‌های اصلی داستان بر اساس کتابی که در خانه‌اش پیدا می‌شود رقم می‌خورد! آیا او می‌تواند حوادث پیش‌بینی شده در آن کتاب مرموز و در نهایت زندگی‌اش را تغییر دهد؟ این کتاب که یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز به شمار می‌آید، ژانری معمایی و روانشناختی دارد.

درباره کتاب قربانی هوس:

فرض کنید کتاب بعدی که می‌خوانید داستان زندگی شما را روایت کند!

رنی نایت (Renée Knight) در کتاب قربانی هوس (Disclaimer) داستان را از نقطه‌ای آغاز می‌کند که زوجی به نام کاترین و ریچارد در خانه‌شان با کتاب عجیبی مواجه می‌شوند. ریچارد مردی مستندساز است و از خواندن هر کتاب جدیدی استقبال می‌کند. او در طی خواندن این اثر درمی‌یابد که داستان این کتاب درباره همسرش کاترین است و راز هولناکی را از زندگی او برملا می‌کند! ریچارد رفته‌رفته متوجه می‌شود که گذشته‌ی پررمز و راز کاترین می‌تواند به دست او تغییر کند و از وقوع حادثه‌ای که زندگی او را دگرگون می‌کند، جلوگیری نماید.

سلب مسئولیت یکی از شاخص‌ترین درونمایه‌های تشکیل قصه‌ی این کتاب است. بر خلاف سنت داستان‌نویسی رایج که گره‌افکنی پس از چند صفحه‌ی آغازین صورت می‌گیرد، در این داستان رنی نایت از همان پاراگراف نخست، درباره رازی هولناک که زندگی یک زن را دگرگون کرده صحبت می‌کند. خلاقیت او در داستان‌نویسی به این نکته‌ها محدود نمی‌شود و تغییر زاویه دید مرتبا در رمان تکرار می‌شود. راویان متعدد و بهم ریختگی خط زمانی، روایت این داستان را جذاب‌تر و پیچیده‌تر می‌کند.

افتخارات کتاب قربانی هوس:

- حضور در لیست کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز
- نامزد جایزه Theakston Old Peculier برای رمان جنایی سال 2016

نکوداشت‌های کتاب قربانی هوس:

- یک داستان کاملاً هوشمندانه و پر پیچ و خم که برای درگیر کردن ذهن مخاطب. وعده آغازین این رمان درباره تهدید اغراق‌آمیز نیست و نویسنده به توافق اولیه‌ای که با خوانندگان انجام داده عمل می‌کند. (جانت ماسلین)

- از نظر احساسات و هیجان، این رمان روانشناسی دقیقا همان چیزی است که باید باشد. (لی چیلد)

- یک داستان دلهره‌آور که مدت‌ها پس از پایان کتاب در ذهن شما طنین‌انداز می‌شود. بهترین تریلری که امسال خوانده‌ام. (روزاموند لوپتون)

خواندن کتاب قربانی هوس به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به خواندن داستان‌های معمایی و روانشناسی علاقمندید و در جستجوی کتابی پرماجرا و هیجان‌انگیز هستید، رمان قربانی هوس را به شما پیشنهاد می‌کنیم. همچنین تمامی علاقمندان داستان‌های پرکشش و پرتعلیق از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

با رنی نایت بیشتر آشنا شویم:

او نویسنده و فیلنامه‌نویس انگلیسی تباری است که در سال 1959 متولد شد. رنی نایت پیش از آن که به طور حرفه‌ای وارد عرصه نویسندگی شود، با شبکه بی بی سی همکاری داشت و مستندهای هنری را کارگردانی می‌کرد. رنی همچنین چندین فیلمنامه برای شبکه bbc تألیف کرد و علاقه‌اش به نویسندگی شکوفا شد. وی که در سال 2013 از آکادمی رمان‌نویسان فارغ‌التحصیل شد، نخستین رمانش، قربانی هوس را در سال 2015 منتشر نمود و با استقبال کم‌نظیری مواجه شد. رنی نایت پس از موفقیت چشم‌گیر رمان نخستش، دو اثر دیگر را هم تألیف کرد. رمان «روز مادر» به قلم این نویسنده توانمند نیز با استقبال خوبی مواجه شد.

در بخشی از کتاب قربانی هوس می‌خوانیم:

به این درک رسیدم که نانسى مى‌خواست من دستنوشته‌اش را پیدا کنم، درست همان گونه که مى‌خواست عکس‌ها را بیابم. او آن‌ها را در جاهایى پنهان کرده بود که مى‌دانستم سرانجام به آن‌ها برخواهم خورد. او مى‌توانست آن‌ها را نابود سازد، ولى نابود نکرد آن‌ها را برگزید. او انتظار مى‌کشید تا آن که من آماده شوم و من در طى دوران زنده بودنش آماده نشده بودم. به زمانى نیاز داشتم که تنها خودم با آن‌ها باشم. دستنوشته نانسى مرا از جا پراند، به هر سو تکانم داد و جرقه زندگى اى را در وجودم زد. دستنوشته او چیزى را به یادم آورد که نانسى و من همیشه در موردش توافق کرده بودیم: داستان بهترین شیوه براى پاک کردن ذهن انسان است.

از زمانى‌که کلمات را بر روى کاغذ نشانده بودم مدت‌هاى مدید مى‌گذشت و این نخستین بارى بود که بدون بودن نانسى این کار را کرده بودم او همیشه مایه انگیزش من بوده است. تردیدهایى که در گذشته داشتم، پرسش‌هایى که با آن‌ها خود را عذاب داده بودم، به این دلیل ناپدید شد که مى‌دانستم چرا این کتاب باید نوشته شود و هیچ مشکلى نداشتم که این کتاب براى چه کسى نوشته مى‌شد.

میز کارم را به سوى پنجره چرخاندم تا بتوانم بیرون را ببینم و رفت و آمد خانواده‌اى جوان را که در خانه روبه‌رویى زندگى مى‌کردند، تماشا کنم. صبح براى رفتن به مدرسه از خانه بیرون مى‌رفتند، و مادر بعدازظهر با بچه‌ها به خانه بازمى گشت. از نظر من، روز براى‌شان شکل و شمایلى مفید داشت، ترکیبى را بازمى‌تاباند که در همه آن سال‌هاى پیشین داشتم، زمانى‌که نانسى با جاناتان به قصد مدرسه، خانه را ترک مى‌کرد و در هنگام چاى عصرانه با او برمى‌گشت و من آخرین جمله روزم را تمام مى‌کردم.

عکس‌ها را دور از دید، درون کشوى میز کارم گذاشته بودم، اما آن‌ها در قلب داستان جا داشتند، از این رو، آن‌ها را بیرون آوردم و به چارچوب پنجره سنجاق کردم، آن‌ها چل تکه چسبانى از جنسیت و دغلبازى تشکیل داده بودند: گونه‌اى تابلوى روحیه. هرگاه که به خانه آوردن یا بیرون رفتن آن خانواده جوان را تماشا مى‌کردم، چارچوبى که از میانش آنان را مى‌دیدم، به من یادآورى مى‌کرد که چگونه معصومیت بسیار ساده و آسان فاسد مى‌شود. این امر مرا متمرکز نگاه مى‌داشت.