معرفی و دانلود کتاب عمارت هلندی

معرفی کتاب عمارت هلندی

آن پچت گنجی ارزشمند و سرشار از احساسات را در اختیارتان قرار می‌دهد و رابطه‌ی عمیق خواهر و برادری تنها را در کتاب عمارت هلندی به تصویر می‌کشد. این رمان احساسی که در زمره‌ی پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز قرار دارد، 50 سال از زندگی دو انسانی را روایت می‌کند که از گذشته‌ی خود گریزان هستند و جز یکدیگر تکیه‌گاهی ندارند.

معرفی کتاب عمارت هلندی:

بدون شک رمان جذاب و خواندنی عمارت هلندی (The Dutch House) اثری هنری محسوب می‌شود؛ چرا که داستان بهشتی گمشده را به تصویر می‌کشد. آن پچت (Ann Patchett) احساسات شما را برمی‌انگیزد و سوالات عمیقی در رابطه با عشق، خانواده، میراث و بخشش در ذهن شما به وجود می‌آورد. این رمان که پنج دهه از زندگی خواهر و برادری را روایت می‌کند، قصه‌ی تلخ و دردناک افراد سردرگمی است که نمی‌توانند بر گذشته‌ پیروز شوند و سایه‌ی شوم آن را از خود دور کنند.

این خواهر و برادر تا جایی که توان آن را داشتند از گذشته‌ی خود گریختند اما در نهایت با افرادی از روزهای تلخ خود روبرو می‌شوند و باز هم رابطه و عشق میان آن‌ها است که در بوته‌ی آزمایش قرار می‌گیرد.

آن پچت در کتاب خواندنی عمارت هلندی از عشق و احساسات انسانی می‌گوید و داستانی جاوید و ماندگاری خلق می‌کند که به اعماق روح شما نفوذ می‌کند و چیزی را درونتان تکان می‌دهد.

خلاصۀ داستان کتاب عمارت هلندی:

جنگ جهانی دوم به پایان رسیده است و سیریل کانروی با استفاده از شانس و هوش تجاری به ثروتی عظیم دست پیدا می‌کند و موفق می‌شود خانواده خود را از فقر نجات بدهد. او برای غافلگیر کردن همسرش النا عمارت هلندی را خریداری می‌کند. این زوج ثروتمند و خودساخته دو فرزند به نام‌های دنی و میو دارند که در این عمارت بزرگ می‌شوند. همه‌چیز به ظاهر خوب پیش می‌رود اما النا که این عمارت و این زندگی را نمی‌خواهد خانواده‌ی خود را برای همیشه ترک می‌کند و برای کمک به فقرا به هندوستان می‌رود.

مدتی زیادی از فرار مادر نمی‌گذرد که این خواهر و برادر متوجه می‌شوند که در این دنیای بزرگ به جز یکدیگر تکیه‌گاهی ندارند. بعد از درگذشت سیریل، آندره که نامادری بچه‌ها است آن‌ها را از این عمارت بیرون می‌کند. میو با اندک ارثی که از پدر برایش باقی مانده بود دنی را به دانشکده‌ی پزشکی می‌فرستد. دنی که راوی داستان است علاقه‌ای به رشته‌ی پزشکی ندارد، اما برای خشنودی و رضایت خواهرش تحصیلاتش را به پایان می‌رساند.

آن پچت در یک مصاحبه می‌گوید زمان دانشجویی‌اش تعطیلات آخر هفته را در وینکوت، الکینز پارک و جنکینتاون سپری می‌کرد، از این رو این مکان را به عنوان محل وقوع داستانش برگزید. او این رمان را از جهات بسیاری متأثر از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا می‌داند. هر چند بسیاری از منتقدان آثار او را سیاسی نمی‌دانند، اما خود پچت با این دیدگاه مخالف است.

کتاب عمارت هلندی به چه کسانی توصیه می‌شود؟

اگر به ادبیات داستانی علاقه دارید این فرصت را از دست ندهید و مطمئن باشید حتی پس از خواندن صفحه آخر، نمی‌خواهید این کتاب جذاب را کنار بگذارید.

افتخارات کتاب عمارت هلندی:

- از پرفروش‌ترین کتاب‌های 2019 و 2020
- از پرفروش‌ترین‌های نیویروک‌تایمز
- نامزد جایزه پولیتزر 2020
- نامزد بهترین کتاب داستانی تاریخی گودریدز 2020
- یکی از 100 کتابی که باید به انتخاب مجله تایم خواند
- یکی از بهترین کتاب‌های سال به انتخاب NPR
- جزء لیست کتاب‌های منتخب 2019 واشنگتن‌پست و مجله‌های اوپرا، تایم، نقد کتاب نیویورک‌تایمز، ریل سمپل، گودهوس کیپینگ، ووگ، ریفینری 29 و بازفید

نکوداشت‌های کتاب عمارت هلندی:

- بوستون گلوب: عمارت هلندی ماجرایی غنی، اسرارآمیز و دربردارنده‌ی احساسات انسانی است که داستانی بی‌نقص را روایت می‌کند.

- مجله‌ی وال‌استریت: مثل همیشه، این نویسنده ما را سریع و به زیبایی جذب قهرمان داستان می‌کند.

- نیویورک‌تایمز: نوشتار پچت شجاعانه، صریح و لذت‌بخش است.

- پابلیشرز ویکلی: رمان درخشان پچت، کشفی ژرف و تأثیرگذار است در مورد دل‌مشغولی و بخشایش، آنچه آدم‌ها می‌آموزند، حفظ می‌کنند، از دست می‌دهند یا رها می‌کنند یا پشت سر می‌گذارند.

- کلمبوس دیسپَچ: عمارت هلندی یک داستان غیرمعمول، تأمل‌برانگیز و به طرز عجیبی هیجان‌انگیز است، همان قدر که داستان‌های درام می‌توانند باشند.

- آسوشیتد پرس: قابلیت‌های داستان‌نویسی پچت در این رمان باشکوه می‌درخشند.

- کیرکس ریویوز: برگ برنده پچت در این رمان، مشاهدات زیرکانه در مورد ذات بشر است که به سادگیِ تمام بیان می‌شوند. او بار دیگر ثابت می‌کند که در تصویر کردن شخصیت‌هایش طی چندین دهه و پیر کردن آن‌ها استاد است. در این داستان، تنها چیزی که عوض نمی‌شود خانه است. وقتی کتاب را می‌بندید احساس می‌کنید که می‌توانید پشت فرمان بنشینید و به الکینز پارک بروید و آنجا را به چشم ببینید.

- دونا سیمن: پچت [در این رمان] در نهایت ظرافت و در عین حال در اوج جلوه‌گری‌ست.

- مارتا ساوتگیت: این رمان جاده‌ای پر پیچ‌وخم را در پیش می‌گیرد، از دل جنگل می‌گذرد و شتابی برای رسیدن به پایان ندارد، پایان رمان هم چندان غافلگیر کننده نیست. اما اگر با پچت همراه شوید، در انتهای راه گنجی نصیبتان می‌شود.

در بخشی از کتاب عمارت هلندی می‌خوانیم:

اولین باری که من و میو در خیابان ونهوبیک (که در اصل ون هو بِیک بود اما همه در الکینز پارک آن را ونهوبیک می‌نامیدندش‌) پارک کردیم، اولین باری بود که برای تعطیلات بهار از چوت به خانه برگشته بودم. آن سال بهار چیز مسخره‌ای بود، هنوز به اندازه یک فوت برف روی زمین نشسته بود، روز شوخی اول آوریل برای هضم کردن یک زمستان تلخ. بهار واقعی، یعنی زمانی که من نیم‌ترم اول مدرسه شبانه‌روزی را می‌گذراندم، برای پسرانی بود که خانواده‌هایشان آن‌ها را برای قایق‌سواری به برمودا می‌بردند.

وقتی جلوی خانۀ بوکسبام در آن طرف عمارت هلندی ایستادیم، پرسیدم: "داری چی کار می‌کنی؟"

میو خم شد و کلید فندک ماشین را فشار داد و گفت: "می‌خوام یک چیزی رو ببینی."

به او گفتم: "اینجا که چیزی برای دیدن وجود نداره. راه بیفت." اعصاب نداشتم، هم به خاطر هوا و هم به خاطر نابرابری که بین داشته‌های خودم و آن چیزی که لایقش بودم می‌دیدم. اما باز هم خوشحال بودم که به الکینز پارک برگشته بودیم، این که در ماشین خواهرم بودم، همان اُلدزموبیل واگن آبی‌رنگی که زمان بچگی داشتیم و پدرم وقتی او به آپارتمان خودش رفت به او داده بودش. از آنجایی که پانزده سالم بود و در واقع یک احمق بودم، انگار حسی که به خانه داشتم مربوط به ماشین می‌شد و جایی که ایستاده بود، نه به درسته تحویل دادن‌اش به خواهرم.

"عجله داری؟ می‌خوای جایی بری؟" یک سیگار را از پاکت‌اش بیرون آورد و دستش را به فندک نزدیک کرد. اگر آن‌جا نبودید تا فندک را خاموش کنید، با بدبختی بسته می‌شد و می‌توانست به اندازه یک سوراخ، صندلی، یا کف پوش زیر پا یا حتی پای شما را بسوزاند، بستگی داشت کجا رهایش کنید.

"وقتی می‌رم مدرسه میای اینجا رانندگی می‌کنی؟"

تق. آن را گرفت و سیگارش را روشن کرد. "نه این کارو نمی‌کنم."