معرفی و دانلود رایگان کتاب طناب بازی: قصه های خیلی خیلی خیلی کوچولو
برای دانلود قانونی کتاب طناب بازی: قصه های خیلی خیلی خیلی کوچولو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب طناب بازی: قصه های خیلی خیلی خیلی کوچولو
سیدمصطفی رضیئی، از سال 1384 بهصورت حرفهای به کار ادبیات مشغول است. کتابهای ترجمهی او را تاکنون نشرهای افراز، ویدا، کتابسرای تندیس و آرست به بازار عرضه کردهاند. او در روزنامهها، مجلهها و وبسایتهای گوناگون مطالب مختلف ترجمه، مرور کتاب، مصاحبه و... کار کرده است. همچنین او وبلاگ «روزنوشتهای سودارو» را مینویسد.
یکی از داستان های کوتاه کتاب:
انگشتهای شنل قرمزی که خورد به صورت گرگ، یک لحظه همه چیز توی سکوت غرق شد، بعد هقهق گرگ بلند شد و سر بر شانهی شنل قرمزی میلریزید و زار زار میگریست.
با هم ازدواج کردند. شنل قرمزی صبحها به اداره میرفت و گرگ شده بود رهبر ارکستر، داشت روی سمفونی جدیدش کار میکرد.
سالها گذشت. شنل قرمزی بازنشسته شد و گرگ، که حالا خیلی معروف بود، یک ویلا کنار دریا خرید و رفتند آنجا غروب را در ساحل تماشا کنند.
حالا شبها، شنل قرمزی پیراهنهای بلند صورتی برای خواب میپوشید و خیلی زود خواباش میبرد.
گرگ نمیخوابید. تا صبح به شنل قرمزی زل میزد و میلرزید. فکر میکرد چقدر دلش گوشت آدم میخواهد.
صبحها که از خواب پا میشدند، شنل قرمزی میرفت کنار ساحل قدم بزند. گرگ، چشمهای سرخاش را با آب سرد میشست و استیک نیمپز گوساله میخورد با نخودفرنگی آبپز. بعد موتسارت گوش میکرد یا بتهوون.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب طناب بازی: قصه های خیلی خیلی خیلی کوچولو |
نویسنده | سید مصطفی رضیئی |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 66 |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
پنجره را باز کرد. ملافه را روی هره پنجره انداخت، روز را دید.
پرندهای در چشمانش خیره شد. گفت: «تنهایم».
زیرِ لب گفت: «زندهام.» وارد اتاق شد. آینه هم پنجرهای است
اگر از آن پایین بپرم، در بازوان خود جای میگیرم. 🌹🌹🌹