معرفی و دانلود کتاب سرنوشت
برای دانلود قانونی کتاب سرنوشت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سرنوشت
کتاب سرنوشت به قلم نویسندهی جوان و خوش آتیهی ایرانی مریم پورکلهر است. در این کتاب ماجرای زن و مرد عاشقی را میخوانید که پس از سالها دوری، سرنوشت دوباره آنها را با یکدیگر روبهرو میکند.
دربارهی کتاب سرنوشت:
زندگی همانند بازی شطرنجیست که ما فقط نقشهی آن را میریزیم و حرکت مهرههای آن وابسته به انتخابهای سرنوشت است!
در این کتاب با سرگذشت عجیب و پیچیدهی زنی جوان به نام نگار آشنا میشوید که منشی مطب پزشک زنان است. او طی دو سال زندگی مشترک خود، روزهای معمولی را میگذارند و تصمیم میگیرد برای ایجاد تغییر در حال و احوالش فرزندی به دنیا آورد. در همین گیرودار ملالآور زندگی، روزی اتفاق عجیبی برای نگار رخ میدهد؛ روبهرو شدن با معشوقهی سابق خود آن هم پس از سالها او را شوکه میکند و ...
کتاب سرنوشت برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن داستانهای عاشقانه ایرانی علاقمندید، این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب سرنوشت میخوانیم:
برگشتم تا ببینم آب جوش اومده تا چایی بزنم. هنوز جوش نیومده بود. کابینت و باز کردم و فنجانهارو برداشتم که کسی صدام کرد.
ببخشید. کسی نیس؟
صداش کمی برام آشنا بود، در کابینت و بستم و اومدم بیرون، قبل از رسیدنم به میز گفتم: بفرمایید اما جوابی نیومد، دیگه به میز رسیده بودم سرمو بلند کردم، کنار میزم کسی رو دیدم که اصلاً باورم نمیشد. درجا خشکم زد. نگاهم بهش ثابت موند. حال اون هم دست کمی از من نداشت. چند دقیقهای به همون صورت گذشت. با صدای زنگ گوشیم به خودم اومدم. کمی خودمو جمع وجور کردم، اخم کم رنگی رو صورتم نقش بست. روی صندلی نشستم. به زحمت آب دهانمو قورت دادم و با صدایی که به سختی شنیده میشد گفتم: بفرمایید کاری دارین؟
باز جوابی نداد، سرمو بلند کردم هنوز داشت نگاهم میکرد، کمی بلندتر گفتم: چرا حرف نمیزنین؟ گفتم امرتون؟
صداش میلرزید. آروم گفت: نگار خودتی؟
سعی کردم محکمتر حرف بزنم: گفتم کارتون چیه؟
بیاعتنا به سوالم گفت: باورم نمیشه خودتی نگار!
کلافه شده بودم، حالم اصلاً خوب نبود گفتم: اگه کاری ندارین بفرمایید بیرون.
لبخندی زد و گفت: داری وانمود میکنی منو نشناختی؟
نمی دونستم چی کار کنم. اصلاً چی بگم. بدجور دست وپام و گم کرده بودم، تا اومدم حرف بزنم در اتاق دکتر باز شد، مثل کسی که کار بدی کرده و مچشو گرفتن. جا خوردم. از جا پریدم. همون خانوم جلوی در بود، با خودم گفتم وای مهمونش داره میره من چایی نبردم. حالا خانوم قاسمی خیلی دلخور میشه که همون خانوم گفت: رضاجان چرا نمیای داخل؟
من مونده بودم گیج و کلافه، نگاهی به رضا کردم، داشت نگاهم میکرد و جوابی نداد. باز همون خانم گفت: رضا با توام کجایی؟
این بار رضا که انگار تازه حواسش اومد سر جاش با خنده گفت: جانم؟
خانومه با کمی ناز گفت: حواست کجاست؟ چرا نمیای؟
رضا همینطور که به سمت در اتاق میرفت گفت: تازه رسیدم جای پارک پیدا نمیشد که.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سرنوشت |
نویسنده | مریم پورکلهر |
ناشر چاپی | انتشارات آذرفر |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 103 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7533-58-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |