معرفی و دانلود کتاب سارا وات
برای دانلود قانونی کتاب سارا وات و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سارا وات
کتاب سارا وات نوشتهی سید رادین مهدیون، داستان پر فراز و نشیب دخترکی به نام سارا را به تصویر میکشد که پدرش به علت مشاجره با همسرش 5 سال است خانه را ترک کرده و...
سارا در یک خانوادهی مذهبی بزرگ شده است. مادر او زنی سبزه و مهربان است و بعد از رفتن پدر تمام اعضای خانواده مجبور به کار کردن شدند. مادر خیاطی و برادر در بازار باربری میکرد و خودش هم در لباس فروشی خانم راک کار میکرد. او زنی بور و بد اخلاق بود و همیشه سر نظافت مزون با هم اختلاف داشتند. او خیلی وسواس داشت که همه جا برق بزند به علت همین مشکلات از آن جا بیرون آمد.
تا قبل پیدا شدن سر و کلهی دایی سارا تمام اعضای خانواده سخت کار میکردند. دایی او مرد بسیار ثروتمندی بود. او به مادرش ثروت هنگفتی بخشید و رفت و دیگر پیدایش نشد. آنها خانهی بزرگی در شرق شهر مدسیتی خریدند و زندگیشان تغییر یافت تا روزی...
در بخشی از کتاب سارا وات میخوانیم:
بعد از گذشت 4 ماه دیگر به امیلی عادت کرده بودم حیف که امیلی یک ماه بعد دانشگاهش تمام میشود و بر میگشت به مدسیتی ولی من هنوز نزدیک 5 و نیم سال از دانشگاهم مانده بود، همیشه بچهها به خاطر معدلهای خوبم به من حسودی میکردند و استادها مرا حمایت و پشتیبانی میکردند. 1 ماه مثل برق و باد گذشت و باز هم یک خداحافظی دیگر این دفعه با امیلی رفیق شفیقم. بعد از رفتن امیلی تا 3 سال هیچ دوستی نداشتم ولی به مرور با جین دوست صمیمی شدم اصلاً دختر بدی نبود، او سرگذشت زندگی خود را برای من تعریف کرد و من هم همین کارا کردم. جین هیچ موقع پدر و مادر خود را ندیده بود و مادربزرگش از او مواظبت میکرده و سال پیش در گذشته بود او دیگر هیچکس را در این دنیا نداشت هر دویمان همزمان به دانشگاه رفته بودیم و با هم درسمان را تمام میکردیم.
بعد از تمام کردن دانشگاه من و جین به مدسیتی رفتیم مادرم قبول کرد جین هم پیش ما زندگی کند ما هر روز ساعت 7 صبح بیدار میشدیم صبحانه میخوردیم و به غرب مدسیتی میرفتیم من و جین در یک کتاب فروشی که صاحبش آقای ویلیام اندرسون بود کار میکردیم آقای اندرسون مردی قد کوتاه، متین و عینکی بود. او آدم خوبی بود و حقوق ما را سر وقت میداد و ما هم با جان دل برای او کار میکردیم. روزی آقای اندرسون من و جین را به شام دعوت کرد وقتی به خانهی آقای اندرسون رفتیم او خیلی تدارک دیده بود و ما را شرمنده کرده بود آنجا فهمیدیم که آقای اندرسون ازدواج نکرده و مجرد است بعد از صرف شام شیرینی چای خوردیم که خودش درست کرده بود. بعد از خوردن شام و شیرینی از آقای اندرسون خداحافظی کردیم و به طرف خانه حرکت کردیم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سارا وات |
نویسنده | سید رادین مهدیون |
ناشر چاپی | انتشارات سطر و قلم |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 50 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6438-11-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |