معرفی و دانلود کتاب رقص غزل‌های من (گزیده غزلیات)

معرفی کتاب رقص غزل‌های من (گزیده غزلیات)

کتاب رقص غزل‌های من (گزیده غزلیات)، مجموعه‌ای از اشعار محمدرضا لطفی متخلص به عادل، با مضمونی عاشقانه است.

در بخشی از کتاب رقص غزل‌های من (گزیده غزلیات) می‌خوانیم:

در اینجا شاعری کمتر سرودِ خویش در لفافه می‌پیچد
به صد آرایه و لایه نمی‌پیچد
سخن‌هایش تمامن استعاری نیست
در اینجا شعر
قفل ذهنی خواننده‌اش را باز خواهد کرد
و او را با معمّاهایِ خود دمساز خواهد کرد
نشانی می‌دهد شاعر
تلنگرهایِ آنی می‌دهد شاعر
به ما دید جهانی می‌دهد شاعر
نشاطی از جوانی می‌دهد شاعر
در این شهری که ما هستیم
از اقیانوس مواجی که موجی می‌شود واصل
به تنهایی
نخواهد گشت یک شعر تری حاصل!
به زعم شاعران این دیار ما
هر آن چیزی که شد نازل
بدان! یک شعر کامل نیست.

فهرست مطالب کتاب

راز هستی (در باب شعر و شاعری)
.... ای دل
من بچه‌ام؟....
التیام زخم‌ها......
سخت می‌گیری چرا
قیل و قال مدرسه
پرستار مهر
یک جرعه آرامش
ای نازنینم
شعر زیبای شرافت
ساحل نشینان!
لطف حق
برای مهربانی‌ها هلاکم
1372 از من می‌کنی دزدی؟
بختک
نمایش نامه
در لحظه
قبله‌ی آمال‌ها
عاشقی
1372 درد
دست از سر من بر نمی‌دارد چرا دل؟!
از مکتب دل قدر شناسی بکنم
در دایره بایست که پرگار شوم
قناعت وار زیبایی....
همواره شنگولم
فضا باشد اگر از آن من...
معیار ما باشد سخن از آدمیت
تو باید خدا باشی
ای هم نفس
یزد اگر با هم یکی باشیم
رمز و راز عشق ورزی
غزل مشترک برای نوه‌های گلم "زهرا" سها" و "یگانه"
به بنده سر بزن، امکان فراهم شد
جهل مرکب
"شراب تلخ و مرد افکن"جوابم را نخواهد داد
"روحم حرامت خم به ابرویت بیاید"
چشمه و مرداب
سرچشمه (وطن)
گذر واژه‌ها را فراموش کردم
برو دست از سرم بردار ای دل
اگر از کف دهی هر چیز را چیزی به دست آری
حال و احوال شما؟
اگر قصد تو شد آزاده باشی
عاشق یکی از بهترین‌های زمان است
ساده باید بود
دنیا فقط از بهر نیکان پای بر جا شد
در آغوش تو خواهم مرد این شرط را می‌بندم
اساس زندگی عشق است
شهریور دل
منشور شعر زندگی
دلت جا مانده پیشم
به هستی می‌دهی معنی تو ای عشق
هر چیزی باشد جای خود زیبا عزیزم
رهایی
مثلث
حبیب خدا
نباشی این دلم تنگه عزیزم
ندارم شعبه‌ای ثابت
اهل دل
در منظر او قله‌ی قافی نمی‌باشد خوان هفتم
خسته از تکرارها
شست باید دفتر
و تو را مثل نان و نمک دوست دارم
"در حریر سینه‌ات آیا به من جا می‌دهی"
تمام شهر را من زیر و رو کردم
عزم جزم
چرا رنگ مشکی شده رنگ عشق؟
چرا حالی به حالی می‌شود انسان
"مادر"
بدون شما هیچ عادت ندارم
با تو
عاشق شده‌ام
برای همسرم
اصلن ندارم حال و روزی خوب عزیزم
در آغوشت آرامشی خاص هست
دنیا اساسش جمله بر آلاکلنگ است
نشد تحویل ما سالی که نو باشد
مردانه باش
هر چیزی باشد جای خود زیبا عزیزم