معرفی و دانلود کتاب دوربرگردان
برای دانلود قانونی کتاب دوربرگردان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دوربرگردان
کتاب دوربرگردان، اثر شگفتانگیز زینب ستاری، به عنوان اولین تجربهاش در زمینۀ نویسندگی در آرای مردمی مسابقهی سالانهی داستاننویسیِ خودنویس برگزیده شده است. دوربرگردان داستان قربانی شدن زندگی سه دختر جوان به دلیل عرفها و باورهای اشتباه اجتماعی است.
زینب ستاری در کتاب دوربرگردان سعی دارد رسوم و عاداتی که در جامعه وجود دارد را به چالش بکشاند و از تأثیر این سنتها بر زندگی زنان و دختران میگوید. او به عنوان نخستین تجربۀ نویسندگیاش به یکی از موضوعات مهم جامعه امروزی میپردازد که مخاطب به راحتی با آن حس همذات پنداری میکند. تابوهایی که حتی در بخش به ظاهر مدرن شدۀ طبقهای از جامعه، خود را به راحتی نشان میدهند. این تناقض در سراسر روایت به چشم میخورد. در گوشه گوشۀ روایت داستان عناصری یافت میشود که همگی بر زنستیزی جامعه دلالت دارد. شخصیتهای اصلی داستان که ازین بیعدالتی آگاه و خسته هستند، به دنبال راه حلی برای رویارویی با مشکلاتشان میگردند، شیوه برخورد هر کدام از شخصیتهای داستان با چالشهایی که با آن روبهرو هستند، داستان را جذاب و خواندنی میکند.
درباره زینب ستاری بیشتر بدانیم:
زینت یوسف ستار آذری متولد دی ماه 1368، فارغالتحصیل رشته ریاضی و آمار در مقطع کارشناسی ارشد، که به تدریس در دانشگاه مشغول است، ساکن شهر قزوین است. او نوشتن را با هدف بیان مشکلات و مسائل هم نسلان خود آغاز کرده است. همچنین، دوربرگردان، به عنوان نخستین اثر وی توانست نظر عمومی مخاطبان را به خود جلب کند.
در بخشی از رمان دوربرگردان میخوانیم:
بدجور کلافهام و البته تقصیر بابا نیست. انگار دلم این آخرین سال مدرسه هم قرار نیست زیر رسمش بزند و مثل هر سال، شب اوّل مهر به شور میافتد. سمت اتاق مامان میروم. بدجوری با سیما غرق دوختن ملحفه و روتشکیهایش هستند. سر انتخاب رنگ همین پارچهها هم کلّی با مامان بحث داشتند و بااینکه مامان پارچۀ قرمزرنگ پرکاری را انتخاب کرده بود، سیما آبی آسمانیخرید که به فاصلههای طولانی رز صورتی داشت.
به صورت معصومش که نگاه میکنم. افسردگی بیشتر از قبل در چشمان قشنگش موج میزند. دلم میگیرد. به دیوار تکیه میدهم و آهی میکشم. یاد آن عقدکنان کذایی که میافتم، داغ میکنم. چقدر توی هشت ماه دوران نامزدی به مامان گفتم حسّ خوبی به حامد ندارم! پسر هم اینقدر نچسب؟ با آن قدّ دیلاق و چشمان مغولی و دماغ آفریقاییاش! مامان حرفم را پای حسادتم میگذاشت و اعتنا نمیکرد. مگر میشود دختر باشی و نگاههای سنگین و خیرۀ مردی را رویت حس نکنی؟ هر بار که مهمانِ خانهمان میشد، سرتاپایم را میپایید و حتّی به رنگ لباسهایم توجّه داشت. شاهکارش هم همان مراسم عقد بود. دخترهای فامیلشان طنّازانه میرقصیدند و آقاداماد هم هرچند دقیقه یکباری متلکی بار سیما میانداخت که مثلاً کمی از دخترعمهام یاد بگیر و بعد هم شاباش سرشان میریخت و با تکتک شان میرقصید.
یکی نیست به حامدخان بگوید خیلی برایت عزیز بودند، همانها را میگرفتی! خواهر عزیزتر از جانم یکی از قشنگترین روزهای زندگیاش پر شد از اشک و احساس حقارت.
مامان خودش را به آن راه میزد و با جملۀ «برن سر خونهزندگیشون درست میشه.» دهانمان را میبست. همیشه انگشتش را بهسمت سیما نشانه میکرد که تو باید کاری کنی تا شوهرت چشمش نچرخد. بعد هم به ما گوشزد میکرد به پدرتان نگویید و چیز خاصّی نیست که بخواهید شر درست کنید. قطعاً نگران حرف مردم بود. در شهر نهچندان کوچکمان ترشیدگی شرف دارد به دختر نامزد پسنشسته. چه حرف و حدیثها که نمیسازند اگر دختری دوران عقد، طلاق بگیرد و اصرار دارند برود سر زندگیاش بعد!
فهرست مطالب کتاب
خشت اوّل
معمار
دیوار کج
تا ثریا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دوربرگردان |
نویسنده | زینب ستاری |
ناشر چاپی | نشر محتوای الکترونیک صاد |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 74 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-96957-5-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
زود به مرز ۳۰ سالگی و تنهای زندگی سیما خیلی بر افکار و تصمیمات ثریا اثر گزار بود هر کسی ببینه خواهرش داره آب میشه ان مطمئنم تلاش میکنه راه جدایی رو انتخاب کنه و خیلی جاها میشود به ثریا حق داد اخه هرگز حق و حقوق یک زن به درستی رعایت نمیشه که از تفکرات پوچی که خانوادهها مخصوصا مادران بر دخترانشون تحمیل می کنند (هر چیزی و هر شرایطی قبول کنند) خودش نصف معدلات رو بر هم میزنه
من از طرز فکر مادر سیما خیلی متنفرم انجا که به سیما میگه: تو باید کاری بکنی تا چشم شوهرت به طرف دختر های دیگه نره این یکی از پوچ ترین تفکرات هست چرا در جامعه ما همش زنان رو مقصر میدونند اخه مردی که هیزه ان رو اگر حوری بهشتی هم بدی ان باز هم به سمت دختر دیگه میره تفکرات مادر سیما واقعا باعث شد شاخ در بیارم به راستی که خیلی جای تاسف داره که در ان شرایط فکر میکرد تقصیر دخترش هست
ثریا هر چند خیلی در تنفر از مردها زیاد روی کرد ولی زیاد هم بی جا نبود
الهی روزی برسه که قانون کشور جوری باشه حق خانم ها در این سرزمین کمتر ضایع بشه