معرفی و دانلود کتاب صوتی دریاهای کهکشان‌های دیگر: مجموعه داستان از نویسندگان جهان

معرفی کتاب صوتی دریاهای کهکشان‌های دیگر: مجموعه داستان از نویسندگان جهان

کتاب صوتی دریاهای کهکشان‌های دیگر مجموعه‌ای متشکل از داستان‌هایی شنیدنی به قلم چندین نویسنده‌‌ی گوناگون است. برخی از این داستان‌ها طنز، برخی فانتزی و برخی نیز فلسفی و یا اجتماعی‌اند. گفتنی است که کار ترجمه و گزینش آثار گردآمده در کتاب حاضر بر عهده‌ی محمدسعید نبوی بوده است.

درباره کتاب صوتی دریاهای کهکشان‌های دیگر:

داستان کوتاه، از بدو پیدایش خود به عنوان یک گونه‌ی ادبی، همواره ژانری پرخواننده و محبوب بوده است. این محبوبیت اما در دهه‌های اخیر، به سبب فزونی گرفتن سرعت زندگی در اثر تحولات بنیادینِ پدیدآمده در سبک زندگی بیشتر مردم و در نتیجه، کمبود وقت اکثر انسان‌ها، بسیار بیش از گذشته نیز شده است. در واقع، و البته در کمال تأسف، امروزه کمتر کسی وقت یا حوصله‌ی این را دارد که به سراغ رمان‌های قطور کلاسیک برود، و به جایش، ترجیح می‌دهد که در یک نشست نیم ساعته و یا حتی کمتر، داستانی کوتاه را به طور کامل مطالعه کند. کتاب دریاهای کهکشان‌های دیگر و آثاری نظیر آن، در همین راستاست که به انتشار می‌رسند.

اثر حاضر مجموعه‌ای رنگارنگ و متنوع است که یقیناً مورد پسند سلایق ادبی گوناگون خواهد افتاد. در این کتاب چند داستان کوتاه درخشان از چندین نویسنده‌ی متفاوت گردآوری شده، که بیشترشان در ایران ناشناخته‌اند. کار انتخاب و ترجمه‌ی آثار را محمدسعید نبوی به انجام رسانده است. او خصوصاً توجه داشته که داستان‌های طنز نیز در کتاب حضور داشته باشند. چه، احتمالاً همچون بسیاری، بر این باور بوده که فضای ادبی ما کمی به روحیه‌ی مطایبه‌گری نیازمند است.

نکته‌ی آخر اینکه خوانش کتاب برای تهیه‌ی نسخه‌ی صوتی، توسط بهرام سروری نژاد و مرحوم صدرالدین شجره صورت گرفته است.

کتاب صوتی دریاهای کهکشان‌های دیگر مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به داستان کوتاه مخاطبین اصلی کتاب دریاهای کهکشان‌های دیگر هستند.

در بخشی از کتاب صوتی دریاهای کهکشان‌های دیگر می‌شنویم:

یک روز کسی درِ منزل آقای کوالسکی پیر را زد. ضربه‌هایی محکم و تقریباً منظم. رنگ پیرزن پرید ولی تکان نخورد. شوهرش رفته بود گشتی بزند. او می‌ترسید از اینکه با یک راهزن یا دزدی ولگرد مواجه شود. با این حال، زمانی که صدای آشنای کارمند شهرداری را شنید، تصمیم گرفت در را باز کند. او لباس یونیفورم با دکمه‌های نقره‌ای رنگ و یک کلاه کاسکت گرد داشت. در مقابل ترس زن، او لبخند زد و با موقرترین جملات اعلام کرد: «آآآ، شما فردا ساعت ده صبح تشریف بیارید شهرداری. می‌خوان مدالی به شما به مناسبت پنجاه سال زندگی نمونه بدن. بفرمایید، این هم پاکت و دعوتنامه.» سپس، با مودبانه‌ترین شکلی گفت: «شخصاً هم به شما تبریک می‌گم.» سلامی نظامی داد و رفت پی کارش.

زمانی که شوهرش از گشت برگشت، پیرزن لپش را کشید و با لبخند گفت: «من از شهرداری نامه دریافت کردم. ما برنده‌ی مدال زندگی زناشویی شدیم. ما رو فردا صبح دعوت کردن به شهرداری!»

فهرست مطالب کتاب صوتی