معرفی و دانلود کتاب داستانهای دن
برای دانلود قانونی کتاب داستانهای دن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب داستانهای دن
میخائیل شولوخف نویسندهی روس و برندهی جایزه نوبل ادبیات، نویسندگی را با کتاب داستانهای دن آغاز کرد و بعد از آن شروع به نوشتن رمانهای حماسی و بزرگی کرد که او را به شهرت جهانی رساند. داستانهای این کتاب بر اساس تجربیات او و بر پایهی حوادث جنگ داخلی به رشته تحریر درآمدهاند.
کتاب داستانهای دن مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به ادبیات روسیه و داستانهای کوتاه تجربهی دلچسبی از خواندن این مجموعه داستانها خواهند داشت.
میخائیل شولوخف (Mikhail Sholokhov) را بیشتر بشناسیم:
او در سال 1905 در حومهی جنوبی رود دن دیده به جهان گشود و زمانی که محل تولدش درگیر جنگ داخلی شد درسش را نیمه کاره رها کرد و به ارتش سرخ پیوست. تاثیر حضور شولوخف در جنگ در تمامی آثارش دیده میشود و او در اکثر داستانهایش به مردم روسیه و انقلاب اکتبر پرداخته است.
میخائیل شولوخف، عضو آکادمى علوم شوروى و برندهى جوایز لنین و نوبل، خالق داستانهاى بسیاریست که از آن میان کتابهاى: «داستانهاى دن»، «دن آرام»، «زمین نو آباد»، «آنها براى کشورشان جنگیدند»،«سرنوشت یک انسان» شهرت جهانى دارند. آثار او به 90 زبان مختلف و بالغ بر 45 میلیون نسخه در سراسر جهان چاپ و منتشر شده است.
در بخشی از کتاب داستانهای دن میخوانیم:
میشا نومیدانه اعتراض کرد: «ولى پدربزرگ، من در تمام این تابستان اصلاً به چرخ فلک نزدیک نشدهام.» ولى پدربزرگ فقط ریشش را مىخاراند و پا به زمین مىکوفت و داد مىزد: پست فطرت، یالا بیا اینجا، پشتت را اینطرف کن. «میشا جیغى کشید، و همین از خواب بیدارش کرد. قلبش چنان مىزد که گویى به راستى طعم تلخ ترکه را چشیده بود. یک چشمش را باز کرد، آن هم تنها به اندازهاى که بتواند اطرافش را دیدى بزند. دیگر هوا روشن شده بود. بیرون از پنجره پرتو گرم صبحگاهى پخش مىشد. از دهلیز خانه صداهایى مىآمد. میشا سرش را بلند کرد. توانست صداى تیز و به هیجان آمدهى مادرش را که با خندهاى قطع مىشد، بشنود. و پدربزرگ همچنان مرتب سرفه مىکرد. شخص دیگرى هم آن جا بود. شخصى با صداى کلفت و زنگ دار.
میشا چشمها را مالید و خواب از سرش پرید. درِ کوچه باز و بسته شد. پدربزرگ در حالى که عینکش بالا و پایین مىرفت، دوان دوان به اتاق آمد. میشا لحظهاى تصور کرد که کشیش به اتفاق گروه همسرایان آمدهاند، زیرا پدربزرگ عادت داشت که وقتى آنها در عید پاک مىآمدند به همین صورت سر و صدا راه بیندازد. ولى این بار کشیش نبود که به دنبال پدربزرگ به اتاق وارد شد. او مردى بود بیگانه، سربازى تنومند با پالتو سیاه و کلاه نواردار بىنقاب. مادر بر گردن آن مرد آویخته بود و از شدت هیجان جیغ مىکشید.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
نشان مادرزاد
چوپان
حرامزاده
استپ آزور
کره اسب
خون بیگانه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب داستانهای دن |
نویسنده | میخائیل شولوخف |
مترجم | محمدعلی عمویی |
ناشر چاپی | انتشارات آزادمهر |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 152 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-8477-65-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |