معرفی و دانلود کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد

عکس جلد کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد
قیمت:
۳۵,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد

کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد، به قلم روح الله شریفی، مجموعه داستانی جذاب و خواندنی است که با بیان طنزگونۀ مضامین اجتماعی، تجربه‌ای لذت‌بخش از خواندن داستان کوتاه را شما منتقل می‌کند.

درباره مجموعه داستان تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد:

این اثر شامل ده داستان کوتاه با محوریت حوادث اجتماعیِ روزمره ‌است که نویسنده به طرزی هوشمندانه و با زبان کنایه آمیز، درد‌ها و مشکلات اجتماعی را روایت می‌کند. در این داستان‌ها شخصیت‌هایی از دل جامعه به تصویر کشیده شده که همین امر باعث ارتباط بهتر شما با فضای داستان می‌شود.

تفاوت زاویه دید راوی‌ها را در هر داستان کوتاه، می‌توان یکی از ویژگی‌های مثبت این اثر قلمداد کرد، زیرا شما با خواندن این داستان‌ها به صورت پیاپی در هر کدام، فضای مستقلی می‌یابید که قصه خودش را روایت می‌کند.

روح الله شریفی را در داستان نویسی می‌توان پیرو نویسندگان صاحب‌سبکی همچون جلال آل احمد و محمدعلی جمال‌زاده دانست؛ این شباهت را از سویی می‌توان در ژرف‌ساخت آثارش و مضامین و بن‌مایه‌های اصلی داستان‌هایش جست و هم در عناصر صوری و روساخت داستان‌هایش؛ برای مثال جمله بندی‌های کوتاه و استفاده از دستور زبان و اصطلاحات زبان روزمره. نثر بخش‌هایی از این مجموعه داستان ما را به یاد داستان دلنشین و به یاد ماندنی «کباب غاز» مرحوم جمالزاده می‌اندازد.

خواندن کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد به چه افرادی پیشنهاد می‌شود؟

مطالعه‌ی این اثر دوست‌داشتنی به تمامی علاقمندان ادبیات داستانی و داستان‌های کوتاه طنزگونه اجتماعی توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد می‌خوانیم:

همۀ ماجرا از وقتی شروع شد که دخترهای فامیل به محمدرضا خندیدند؛ یعنی پوزخند بدی زدند آن‌طور که رگ گردن هر پدری را متورم بکند. محمدرضا به هیچ‌کدام از دخترهای خاله و دایی نگاه نکرد. مثل یک آدم عقب‌افتاده از جلوی چشم همه رد شد؛ با یک ظرف بستنی با توپ‌های رنگ‌ووارنگ به طعم طالبی و انبه و توت‌فرنگی و پرتقال و موز و کیوی و قهوه و وانیل؛ شَق‌ورَق رفت که بنشیند کنار بابا که در میانۀ راه دخترهای خاله و دایی آن پوزخند کذایی را زدند. بابا و دایی و شوهرخاله هرسه‌تا اوّلین چشم‌غُرّه را شلیک کردند توی صورت مامان و زن‌دایی و خاله؛ به‌خاطر این بچه‌تربیت‌کردنشان.

از حق نگذریم صحنۀ خنده‌داری که بود. محمدرضا با آن قد بلند و کمر به‌غایت باریک، آن‌همه بستنی را کجای دلش می‌خواست بگذارد؟ اما واکنش دوم را بابا به محمدرضا نشان داد. بابا با آن هیکل میانه و موهای خلوت و ریش‌های جوگندمی، جوری روی راحتی لم داد که محمدرضا نتواند کنارش بنشیند. انگار که محمدرضا ننگ بزرگی مرتکب شده باشد. این حرکت بابا از چشم دخترخاله‌ها و دختردایی‌ها پنهان نماند. منتها این بار واکنش‌ها یکی نبود. یکی از دخترها باز پوزخند زد؛ دیگری لبش را گاز گرفت و سومی عصبانی شد. این حرکت دخترها از چشم مادرشان دور نماند. واکنش مادرها هم یکی نبود. زن‌دایی از خجالت آب شد؛ خاله داغ کرد و مامان یاد چیزهایی از گذشته افتاد که برایتان خواهم گفت.

تلویزیون داشت یک سریال کُره‌ای پخش می‌کرد. سریال کُره‌ای به‌جای حساسی رسیده بود. درست در قسمت نود‌وهشتم، بعد از کشته‌شدن شوهر اون زنه و مردن در بستر بیماری زن این مَرده، حالا قصّه به‌جای خوبش رسیده بود تا عشق آتشین اون زنه و این مرده، دوباره شعله بکشد. شوهرخاله در آن فضای کاملاً احساسی با بغض گفت:

_ «قربون خدا برم که جای حق نشسته! می‌بینی قسمت رو؟ آخرش به‌هم رسیدن.»

خوشبختانه یا متأسّفانه نه اون زنه و نه این مرده، هیچ‌کدام بچه‌دار نشده بودند و می‌توانستند به ‌قول شوهرخاله به‌خاطر اینکه خدا جای حقّی نشسته، بعد از نود و هشت قسمت به‌هم برسند.

دخترخاله و دختردایی‌ها باز خندیدند. خاله دیگر جایی برای نشستن نمی‌دید. پاشد کیفش را برداشت و دست دخترها را گرفت و رفت پایین. شوهرخاله فهمید که باید هرچه سریع‌تر برود پایین و توضیحاتی دراین‌باره بدهد که خدا چرا جای حق نشسته و چه‌جوری جای حق نشسته و از همه مهم‌تر اگر خدا بخواهد در زندگی آن‌ها جای حق بنشیند چه‌جوری می‌نشیند. شوهرخاله مطمئن بود که اگر هم نتواند به این سؤال‌های فلسفی پاسخ بدهد؛ حداقل باید بدود تا مبادا در آن شب برفی از ماشین جا بماند.

فهرست مطالب کتاب

گفتم؛ گفتی؛ گفت... 
پیرمرد نه‌چندان قصّه‌گو
ننه‌مرضیه
بریدن گوش قسمت
دیو سیاه، دیو سپید 
می‌خواهم کارگردان بشوم
خدابس
زایمان واقعی
آقاپلیسه
شبی که من شهاب شدم

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد
نویسنده
ناشر چاپینشر محتوای الکترونیک صاد
سال انتشار۱۳۹۹
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات96
زبانفارسی
شابک978-622-7459-05-0
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان اجتماعی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد

میثم هزارجریبی
۱۳۹۹/۰۹/۱۷
صحنه‌های دلنشین و جذابی ایجاد شده بود... خیلی طنازانه نوشته شد... تشکر از نویسنده اش...
کتاب " تلویزیون ما ال‌ای دی نیست " رو هم مطالعه کنید که در زمینه طنز اجتناعی نگاشته شده
مشاهده همه نظرات 1

راهنمای مطالعه کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد

برای دریافت کتاب تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.