معرفی و دانلود کتاب بیست و سه

معرفی کتاب بیست و سه

کتاب بیست و سه رمانی در ژانر علمی- تخیلی و فانتزی از رضا قرالو زندگی پسرکی سیزده‌ساله را به تصویر می‌کشد که با دیدن چیزهای جادویی از دیگر هم‌سالانش متفاوت می‌شود. او که پاشا نام دارد و ذهن کنجکاو و جست‌وجوگرش از پدیده‌های عجیب‌وغریب استقبال می‌کند، سعی دارد تا دیده‌های خودش را با دیگران اشتراک بگذارد، اما کسی او را باور نمی‌کند تا اینکه یک اتفاق ماجرا را تغییر می‌دهد.

درباره‌ی کتاب بیست و سه

پاشا پسری سیزده‌ساله، لاغراندام، با قدی متناسب است. او عاشق فیلم‌ها و کتاب‌های علمی‌تخیلی است و کتاب‌هایی درمورد مثلث برمودا، پدیده‌های عجیب‌وغریب جهان و بشقاب‌پرنده‌ها و مجموعه‌ای از مجله‌های دانستنی‌ها را هم می‌ستاید. پاشا به‌خاطر علاقه‌اش به چنین چیزهایی همیشه به تخیل و فکر کردن به ناشناخته‌ها روی می‌آورد و چیزهای کوچکی که ممکن است برای بچه‌های دیگر پدیده‌هایی بسیار شگفت‌انگیز و حتی ترسناک باشند، او را هیجان‌زده می‌کنند و به شور و شوق می‌آورند. کتاب بیست و سه داستان پاشا و رخدادهای عجیب‌وغریبی را روایت می‌کند که برای او اتفاق می‌افتند.

پاشا و خانواده‌اش در آپارتمانی در طبقه‌ی پنجم بلوک بیست ‌و سه پایگاه هوایی تبریز زندگی می‌کنند؛ او، پدر و مادر و دو برادرش؛ متین که یک‌ سال‌ونیم از او کوچک‌تر است و مهدی چهارساله. یک شب بارانی پاشا به خیابان می‌رود تا ببیند باران آثار یادداشت‌های علیرضا را بر زمین پاک کرده است یا نه؛ علیرضا هم‌کلاسی پاشا که با او سر دشمنی دارد، با ذغال بدوبی‌راه‌هایی راجع‌به پاشا روی زمین نوشته. فکر به آن کلمات که در خانه‌های لی‌لیِ دختران نوشته شده، پاشا را این وقت شب از خانه بیرون می‌کشد. در کمال ناباوری می‌بیند که یادداشت‌ها ناپدید شده‌اند. همین که می‌خواهد خوشحالی کند، چراغ خیابان چشمکی می‌زند و سپس خاموش می‌شود. چیزی را که می‌بیند باور نمی‌کند؛ خانه‌های خالی لی‌لی حالا با کلماتی به زبان میخی پر شده‌اند. این خط را قبل‌تر در برخی فیلم‌ها و کتاب‌ها دیده بود. پاشا سعی می‌کند اشکالی را که می‌بیند در دفترچه یادداشتش ترسیم کند، اما چراغ دوباره روشن و نوشتارها ناپدید می‌شود. این اتفاق عجیب به‌جای آنکه پاشا را بترساند، ذهنش را قلقلک می‌دهد. حالا او یک راز و معمای درجه‌یک عجیب دارد که می‌تواند در خلوتش به آن فکر کند و شاید با تکیه به آن دست به ماجراجویی هم بزند؛ البته مثل همیشه، تنها و توی فکر و خیالاتش!

رضا قرالو در کتاب بیست و سه داستانی فانتزی و هیجان‌انگیز تعریف می‌کند که پیرامونِ شخصیتی نوجوان شکل می‌گیرد. پاشا با خصوصیات روحی متفاوتش و روحیه‌ی سیری‌ناپذیر کنجکاوی، به دنبال رقم زدن اتفاقات عجیب و ماجراجویی‌های بسیار است. حالا که او چنین شخصیتی دارد، پذیرای وقوع هر اتفاق رازآلودی است و ازاین‌رو واقعاً شاهدِ پدیده‌های شگفت‌انگیزی می‌شود. او از دیدن چیزهای محیرالوقوع ترسی ندارد و دوست دارد بتواند آن‌ها را با دیگران نیز در میان بگذارد، اما کسی او را باور ندارد. پاشا کم‌کم به این باور می‌رسد چیزهایی که می‌بیند تنها زاده‌ی تخیل و ذهن اوست ولی سرانجام دوستانش مجبور می‌شوند او را باور کنند و در ماجراجویی خطرناکی همراهش شوند. این ماجراجویی از بلوک بیست و سه آغاز می‌شود و تا جهان‌های موازی گسترش می‌یابد.

نشر پیدایش کتاب بیست و سه را برای کتاب‌خوانان نوجوان منتشر کرده است.

کتاب بیست و سه برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانانِ عاشق ماجراجویی و هیجان از این رمان لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب بیست و سه می‌خوانیم

خورشید که غروب کرد و صدای اذان بلند شد، به درخت‌زار پر از درختان زبان‌گنجشک رسیده بودند. درخت‌زار یک محوطه‌ی مستطیلی یک هکتاری بود که در کنارش یک محوطه‌ی خاکی قرار داشت که بعد از تپه‌ای خیلی کم‌ارتفاع به یک خیابان ختم می‌شد؛ خیابانی فرعی که صد متری طول داشت و پیچ می‌خورد به سمت یک خیابان دیگر. این خیابان هم از کنار یک منبع آب غول‌پیکر سفیدرنگ می‌گذشت و به جایی می‌رسید که به آن بهداری می‌گفتند و در واقع بیمارستان دوم و خلوت پایگاه بود. کمی بین درختان و کرت‌ها را گشتند و در جایی وسط درختزار، جایی هموار پیدا کردند که چهار درخت با تنه‌های قطور وجود داشت. تصمیم گرفتند آلونک چوبی را اطراف این درخت‌ها درست کنند و تنه‌ها حکم ستون‌های خانه را داشته باشند. با چوب روی زمین خط کشیدند و محوطه‌ی خانه را معلوم کردند. بعد هم درخت‌های ستون را با بستن تکه‌پارچه‌ای که لای کرت‌ها پیدا کرده بودند علامت زدند.

وقت برگشتن شد و ماجراجویی کوچک آنها هم به پایانش نزدیک می‌شد. ولی پاشا دوست نداشت دور هم بودن‌شان به این زودی‌ها سر بیاید و برگردد توی کنج عزلت تاریکی و تنهایی دلگیرش. واقعیتش این بود که هرچه سعی می‌کرد خودش را با این وضعیت وفق بدهد، همان اندازه هم برای فرار از آن تلاش می‌کرد. کنار یکی از درخت‌ها نشست و با شک‌وتردید گفت: «می‌شه یه‌کم دیگه بشینیم و بعد بریم؟ آسمون بدون ابره، یه‌کم ستاره‌ها رو ببینیم.» فکر نمی‌کرد کسی با پیشنهاد او موافقت کند و منتظر تکه‌هایی بود که معمولاً بعد از این‌جور اظهار علاقه‌های از نظر بچه‌ها لوس بارَش می‌کردند. ولی به شکل عجیبی همه کنارش و دور و اطرافش نشستند. انگار آنها هم دوست نداشتند شبِ دور از بلوک‌شان به این زودی تمام شود.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار: ذهن سیال خیالاتی در‌به‌درِ کهکشان
1: پاشا
2: 52 هرتز
3: مردی در تاریکی
4: قول
5: الیزابت
6: H
7: داستان پاشا
8: مرغزار گریان
9: رخنه
10: انسان هیولا انسان
پی‌گفتار