معرفی و دانلود کتاب باز خواهم گشت
برای دانلود قانونی کتاب باز خواهم گشت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب باز خواهم گشت
کتاب باز خواهم گشت رمانی جذاب و سراسر کشمکش به قلم ندا ترابی، زندگی مردمان کویرنشینی را به تصویر میکشد که به زادگاه خود عشق میورزند و به جایی که در آن چشم گشوده و رشد کردهاند، دل بستهاند.
از سال 1380 تاکنون جهان و ایران تغییرات بسیاری را شاهد بوده، خصوصا در قلمرو تکنولوژی اما کویر همان کویر است، سوزان و بیحیات و مردم کویرنشین به دلیل بیرحمی طبیعت کویر که آن را به دشوارترین نقاط جهان برای زندگی بدل ساخته است، چارهای جز قبول شرایط کویر و زندگی سخت در آن را ندارند.
مبارزه میان مرگ و زندگی و به تعبیر صحیحتر، بقا در هر کجای این کره خاکی مشهود است. اما چرا کویرنشینان به این شرایط سخت تن میدهند و همچنان در آنجا میمانند؟ فقط یک دلیل وجود دارد، آن هم دلبستگی به زادگاه میباشد.
این دلبستگی به زادگاه که در زمره شگفتانگیزترین دلبستگیهای بشری است منجر میشود تا کویرنشینان در زادگاه خود بمانند و به زندگی در آن هر چند سخت و طاقت فرسا ادامه دهند. همانند کویر نشینان لیبی، گبی، آفریقا... چنین بوده و خواهد بود. به راحتی نمیتوان زادگاه خویش را رها کرد. آیا هر کدام از شما میتوانید از زادگاه خویش دل بکنید؟ بسیاری از مردم، خواه مردم عادی، خواه از بزرگان، اگر مرگ به آنها فرصت داده باشد تا آخرین خواستۀ خود را بیان کنند، تدفین در خاک زادگاهشان بوده است.
ندا ترابی در کتاب باز خواهم گشت با به تصویر کشیدن فراز و نشیبهای زندگی قهرمان داستانش که دختری به نام ماژان است، شما را با لحظه به لحظه زندگی مردمان کویرنشین همراه میسازد و در پایان به شما این پیام را میدهد که هیچکس قادر نیست از زادگاه خویش دل بکند و مانند قهرمان این داستان آن را با هیچ کجای دنیا عوض نمیکند.
در بخشی از کتاب باز خواهم گشت میخوانیم:
صدق علی وقتی از چرت بیرون آمد که همه بچه ها با سر و صدا در حالی که هر کدام برگهای در دست داشتند با هیاهو از کلاس بیرون آمدند. ماژان آخرین نفر بود. با دیدن پدرش که سرپا ایستاده بود، برگه شعر را با خنده در هوا تکان داد و به طرفش دوید.
- سلام بابا من اومدم.
- سلام دخترم. خسته نباشی. این چیه دستت؟
- شعر، آقا معلم داده برای فردا حفظش کنیم. میخواد ما رو ببره گردش.
- گردش؟
- آره همین اطراف.
- خیلی خوب، صبر کن من شتر رو باز کنم، بریم خونه.
سپس افسار شتر را از درخت اقاقیا باز کرد، ماژان سوار شد. صدقعلی هم با حرکتی سریع بر روی شتر جای گرفت و در همان حال که برای آقا معلم که با کیف دستیاش در حال بیرون آمدن از کلاس بود دست تکان میدادند از مدرسه بیرون رفتند.
باد ملایم و گرمی میوزید و تابلوی چوبی که بر روی آن نوشته شده بود «مدرسه مسینا» به آرامی تکان می داد.
صدق علی نگاهی به تابلو انداخت. در زیر آن تابلو نوشتهای قرار داشت که همیشه توجهاش را به خود جلب میکرد اما هیچ وقت فرصت نیافته بود از ماژان بپرسد. آن لحظه فرصت را مناسب یافت افسار را کشید، شتر ایستاد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب باز خواهم گشت |
نویسنده | ندا ترابی |
ناشر چاپی | انتشارات ویکتور هوگو |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 207 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-964121-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |