معرفی و دانلود کتاب آقای سالاری و دخترانش
برای دانلود قانونی کتاب آقای سالاری و دخترانش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آقای سالاری و دخترانش
کتاب آقای سالاری و دخترانش نوشتهی مجید اسطیری، سرگذشت مردی ثروتمند را به تصویر میکشد که با وقوع اتفاقاتی تازه، دیدگاهش نسبت به زندگی و مردم تغییر میکند و روزی تصمیم میگیرد تا تمام اموالش را در راه خدا وقف کند.
دربارهی کتاب آقای سالاری و دخترانش:
این کتاب داستان مردی کارخانهدار و پولدار به نام آقای سالاری است که روزی به اصرار دخترانش و برای حفظ سلامت جسمانی خود، تصمیم میگیرد بازنشسته شود. اما آغاز دوران بازنشستگی برای او با سختیهای خاصی همراه است که مسیری جدیدی را در زندگیاش باز میکند. در این مسیر جدید او میخواهد از شر تمام پولهایش خلاص شود و دیگر به دنبال خریدن ماشینهای لوکس، خانههای ویلایی و ... نیست، بلکه میخواهد چیزی به دست آورد که هیچ انسانی نسبت به آن مالکیت ندارد و متعلق به خداست.
آقای سالاری کم کم از یک سرمایهدار به یک نیکوکار دلسوز تبدیل میگردد، اما برای ایفای نقش خود نیز با مشکلات گوناگونی روبهرو میشود که این رمان خواندنی به شرح تمام جزئیات داستان زندگی او میپردازد.
کتاب آقای سالاری و دخترانش برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن رمانهای فارسی علاقه دارید، این کتاب برای شما لذتبخش خواهد بود.
با مجید اسطیری بیشتر آشنا شویم:
او در سال 1364 در شهر تهران متولد شده و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده است. مجید اسطیری نویسندهای جوان و تواناست که به امور زندگی نگاهی خلاقانه دارد.
در بخشی از کتاب آقای سالاری و دخترانش میخوانیم:
وقتی مینا به دنیا آمد، هنوز کارخانه را راه نینداخته بود و در حال توسعه دادن کارگاه بستهبندی خشکبار بود. این کارگاه را با فروش دوسه قطعه از زمینهایی که پدرش در روستای آبا و اجدادیشان داشت، در نزدیکی مغازهی پدرش در بازار راه انداخت؛ البته از چند نفر هم قرض گرفت و مدام نگران پسدادن قرضهایش بود. اقدس هم خیلی نذر و نیاز کرد که کار و کاسبی شوهرش زمین نخورد. زد و کارِ کارگاه گرفت و خیلی از بازاریها تمایل نشان دادند که مغز بادام و مغز پسته را بستهبندیشده از او بخرند. قرضهایش را داد و جاپایش را سفت کرد. مگر چه اتّفاقی افتاده بود؟ سالاری که مدیریت بازرگانی خوانده بود و همین چهار سال قبل درسش را تمام کرده بود، میدانست که نقش بستهبندی در فروش از تبلیغات مهمتر است. وقتی پدرش زنده بود این نکتهی ساده را به او میگفت، ولی پدرش که یکعمر به روش خودش کاسبی کرده بود، قبول نمیکرد.
درسش که تمام شد، بلافاصله در وزارت دارایی استخدام شد؛ اما خیلی زود فهمید در آن وزارتخانه که پر از خانمهای مانیکورکرده بود که دوروبرش میپلکیدند و به او لبخند تحویل میدادند، ارج و قرب اعداد و ارقام عزیز او حتّی از مغازهی گَندگرفتهی پدرش هم کمتر است. وقتی پدرش فوت کرد، استعفا داد و برگشت که همان کسب و کار پدرش را بچرخاند. همه به این جوان تحصیلکرده میخندیدند که کارمندی دولت را ول کرده که در مغازهی بوگندوی پدرش کاسبی کند؛ اما او سرش به کار خودش بود؛ همان اصل ساده را اجرا کرد و باعث شد کارش در میان رقبا بیشتر دیده شود و مردم محصولات بستهبندی شدهی او را بهتر بخرند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آقای سالاری و دخترانش |
نویسنده | مجید اسطیری |
ناشر چاپی | نشر محتوای الکترونیک صاد |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 150 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7459-52-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |