زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای میلتون اچ. اریکسون
میلتون اچ. اریکسون رواندرمانگر آمریکایی و یکی از بنیانگذاران انجمن هیپنوتیزم بالینی آمریکا بود که در زمینهی هیپنوتیزم فعالیت داشت. او آثار بسیاری در زمینهی روش درمانی هیپنوتیزم، از جمله کتاب «هیپنوتیزم اریکسونی» نگاشته است.
زندگینامه میلتون اچ. اریکسون
میلتون اچ. اریکسون (Milton H. Erickson)، با نام کامل میلتون هایلند اریکسون، 5 دسامبر 1901 در نوادای آمریکا به دنیا آمد. او دومین فرزند از نُه فرزند خانواده بود. پدرش آلبرت و مادرش کلارا نام داشت. پدر در یک معدن نقره کار میکرد. آنها در یک مزرعه زندگی میکردند و بچهها به مدرسهای کوچک در همان نزدیکی میرفتند؛ مدرسهای که تنها یک اتاق داشت. میلتون در دوران کودکی با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکرد: بسیار دیر به حرف افتاد، در مهارت خواندن مشکل داشت، کوررنگ بود و در تشخیص نتهای موسیقی استعداد چندانی نداشت.
خانوادهی میلتون اچ. اریکسون برای تحصیل ارزش زیادی قائل بودند اما آنقدرها که میخواستند، کتابهای مناسبی در دسترسشان نبود. میلتون اریکسون برای اینکه بتواند بر خوانشپریشیاش غلبه کند و همزمان مطالبی را نیز بیاموزد، لغتنامه و چند متنی را که برای خانواده ارزشمند بود، بارهاوبارها خواند. جالب اینجاست که معتقد بود با کمک هیپنوتیزم موفق شده تا بر دیسلکسیا (Dyslexia) یا همان خوانشپریشی غلبه کند. این تجربه را در یکی از مقالاتش نیز روایت و منتشر کرده است.
میلتون اچ. اریکسون که جامعهی پزشکی را تحسین میکرد و تصمیم گرفته بود پزشک شود، تصمیم گرفت هیپونیتزم را از یک سرگرمی به ابزاری قدرتمند بدل کند که ارزش و توانایی درمانی داشته باشد. واقعهی دیگری که او را برای انجام این کار مصمم کرد، ابتلایش به بیماری فلج اطفال در هفدهسالگی بود. او سخت تلاش کرد تا با کمک حافظهی عضلانیاش، حرکاتش را اصلاح کند و توانایی دوباره راه رفتن را به دست بیاورد که البته موفق هم شد. میلتون اچ. اریکسون با کمک عصا توانست دوباره راه برود. او خوددرمانیاش را هم مدیون هیپنوتیزم بود.
آغاز به تحصیل، شروع به کار
میلتون اچ. اریکسون پس از اینکه دوباره توانایی راه رفتن را به دست آورد، به دانشگاه ویسکانسین رفت و در رشتههای روانشناسی و پزشکی به تحصیل پرداخت. او همچنین با آزمایشگاه کلارک هال آغاز به همکاری کرد. آنها در زمینهی هیپنوتیزم پژوهش میکردند؛ هرچند دیدگاههای متفاوتی داشتند. همین تفاوت نظر سبب شد تا میلتون اچ. اریکسون، تحقیقاتش را بهصورت مستقل ادامه دهد. او همچنین کارش را در بیمارستانها آغاز کرد. این شغل به او امکان مطالعهی موردی میداد و کمک میکرد تا مهارتهای درمانیاش را پرورش دهد.
در طول جنگ جهانی دوم، میلتون اچ. اریکسون با سربازان جنگ ملاقات میکرد. سرویسهای اطلاعاتی آمریکا از او و دو پژوهشگر دیگر به نامهای مارگارت مید و گریگوری بیتسون خواستند که پژوهشهایشان را بر روی سربازان ادامه دهند تا از عوامل ذهنی و روانیای که جنگ در روحیات سربازان دارد، آگاه شوند. این پروژهی مشترک سبب شد تا این سه نفر به دوستان و همکارانی بسیار نزدیک تبدیل شوند.
هنگامی که میلتون اچ. اریکسون به چهلسالگی رسید، گرفتار سندروم پس از فلج اطفال شد. این بیماری سبب میشد تا فرد مبتلا عضلاتش را از دست بدهد و درد بسیاری داشته باشد. هنگام بروز این بیماری، او بههمراه خانواده و فرزندانش از دیترویت به آریزونا نقل مکان کرد. چراکه امیدوار بودند این جابهجایی و آبوهوای فینیکس آریزونا بتواند در درمان و بهبود حالش مؤثر باشد. میلتون اچ. اریکسون در فینیکس به عضویت انجمن هیپنوتیزم بالینی و آموزشی درآمد اما پس از مدتی، به دلیل تناقضهایی که در رفتار اعضای انجمن میدید، از عضویت در انجمن انصراف داد.
میلتون اچ. اریکسون انجمن هیپنوتیزم بالینی آمریکا را در سال 1957 تأسیس کرد. او همچنین سردبیر نشریهی هیپنوتیزم بالینی آمریکا بود و مقالات بسیاری را در این نشریه منتشر میکرد. در طول این سالها، میلتون اچ. اریکسون مشغول نوشتن کتاب و آموزش به افراد و متخصصان دیگری بود که مایل بودند در این زمینه اطلاعات و دانش گستردهای را به دست بیاورند. میلتون اریکسون در نهایت مطب خصوصی خود را نیز راهاندازی کرد.
زندگی خانوادگی، همسر و فرزندان
میلتون اچ. اریکسون دو بار ازدواج کرد. همسر اولش هلن و همسر دومش که تا پایان عمر همراهش بود، الیزابت نام داشت. او چهار فرزند پسر و چهار فرزند دختر داشت. میلتون اچ. اریکسون که بعد از فلج اطفال موفق شده بود خودش را درمان کند و توانایی راه رفتن را دوباره و با کمک عصا به دست بیاورد، در سالهای پایانی عمرش نیز از صندلی چرخدار استفاده میکرد.
میلتون اچ. اریکسون در 25 مارس 1980، در 78سالگی از دنیا رفت.
بهترین کتابهای میلتون اچ. اریکسون
هیپنوتیزم و درمان بهوسیلهی آن تمام چیزی بود که میلتون اچ. اریکسون عمرش را صرف پژوهش پیرامون آن کرد. خود او نیز با کمک روشهای هیپنوتیزم توانسته بود بر مشکلات جسمانیاش غلبه کند و اعتقاد داشت دلیلی که سبب شده تا افراد از هیپنوتیزم بترسند، عدم آگاهی دربارهی آن است. به همین علت تلاش میکرد تا در آثارش، حقایقی را دربارهی این روش شگفتانگیز به افراد معرفی کند.
کتاب هیپنوتیزم اریکسونی: روشهای درمانی برای حالتهای اصلاحشده (Experiencing Hypnosis: Therapeutic Approaches to Altered States) در سال 1981 منتشر شد. این کتاب که اثر مشترک میلتون اچ. اریکسون و یکی از دانشجویانش به نام ارنست ال. روسی است، تمام آنچه را ضرورت دارد دربارهی هیپنوتیزم بهعنوان یک روش درمانی بدانید، در اختیار شما قرار میدهد.
برای دریافت و دانلود بهترین کتابهای میلتون اچ. اریکسون میتوانید به سایت و اپلیکیشن کتابراه مراجعه نمایید.
میلتون اچ. اریکسون از نگاه دیگران
دوستی و نزدیکی میلتون اچ. اریکسون با گریگوری بیتسون سبب شده بود تا نظر افراد دیگر نیز به دیدگاههای او جلب شود. جِی هیلی در سال 1973 کتابی به نام درمان غیر معمول (Uncommon Therapy) منتشر کرد. این کتاب دربارهی رویکرد و نگاه میلتون اریکسون به هیپنوتیزم و روشهای او بود.
انتشار این اثر سبب شد تا افرادی که خارج از جامعهی پزشکی و هیپنوتیزم بودند، با رویکرد و دیدگاه میلتون اچ. اریکسون به موضوع هیپنوتیزم آشنا شوند. کتاب حاضر علاوه بر اینکه سبب شهرت او در دنیای خارج از جامعهی پزشکی شد، ارمغان دیگری نیز بههمراه داشت: افراد بسیاری به او و روش درمانیاش علاقهمند شده و خواستار یادگیری این روش شدند. میلتون اچ. اریکسون سمینارهای آموزشی بسیاری را ترتیب داد و تا زمان مرگش، به آموزش دادن میپرداخت.
حقایقی جالب درباره میلتون اچ. اریکسون
-
میلتون اچ. اریکسون مرد توانایی بود. او در دوران کودکی مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشت اما با کمک روحیهی قویای که داشت، توانست بر همهی این مسائل غلبه کند. تمام این مشکلات و ناتوانیهایش در دوران کودکی به او کمک کردند تا انرژی خود را صرف جنبههای ارتباطی و رفتاریای کند که بیشتر مردم آنها را نادیده میانگاشتند.
-
بنیاد اریکسون (The Milton H. Erickson Foundation) که در سال 1979 تأسیس شد، داستان جالبی دارد. دانشجویان بسیاری بودند که آرزو داشتند از دانش و تواناییهای علمی دکتر میلتون اچ. اریکسون بهره ببرند. جفری زیگ یکی از همین دانشجویان بود. او و چند نفر دیگر سرانجام موفق شدند تا از آموزشهای اریکسون بهرهمند شوند. اما جالب اینجاست که اریکسون، برای آموزش به این دانشجویان، هزینهای از آنها نگرفت. زیگ، برای قدردانی از استادش، کنگرهی بزرگی ترتیب داد. بهتدریج کار این کنگره گسترش پیدا کرد و نیاز به سازمانی که بتواند به کارها سروسامان دهد، بیشتر احساس شد. دانشجویان تصمیم گرفتند تا برای ساماندهی به مسائل کنگره و قدردانی از استاد، مرکزی به نام بنیاد اریکسون راهاندازی کنند. هرچند میلتون اچ. اریکسون پیش از گشایش رسمی این سازمان غیرانتفاعی از دنیا رفت، اما شاهد تلاشهای دانشجویان برای راهاندازی و نیز استقبال مردم از این رویداد بود.