معرفی و دانلود کتاب صوتی کارتوش

معرفی کتاب صوتی کارتوش

کتاب صوتی کارتوش از استفن کازگرو، عنوانی دیگر از مجموعه‌ی جذاب و پرفروش سرندیپیتی است. در این اثر به قصه‌ی موجوداتی خیالی به نام «چشم‌درشت‌های پشمالو» گوش خواهید داد؛ حیوانات بامزه‌ای که در دل طبیعتی بکر و زیبا خانه دارند و در کنار هم ماجراهایی گوناگون را تجربه می‌کنند...

درباره کتاب صوتی کارتوش:

در یک مکانِ دورِ دورِ دور، درست در دل یک دریای کریستالی، جزیره‌ی جادوییِ کوچکی به اسم سرندیپیتی وجود دارد. در این جزیره، موجوداتی زندگی می‌کنند به اسم چشم‌درشت‌های پشمالو، که لابد چشم‌های درشتی دارند و حسابی هم پشمالواند (آخر ما که آن‌ها را ندیده‌ایم تا مطمئن باشیم!). این جانورهای عجیب و غریب، آنطور که استفن کازگرو (Stephen Cosgrove) در داستان کارتوش (Kartusch) برایمان تعریف می‌کند، بیشتر وقت خود را در روز، صرف دیدن زیبایی‌های طبیعت می‌کنند؛ مثلاً می‌نشینند و ساعت‌ها به منظره‌ی غروب آفتاب زل می‌زنند. یا برای روزهای متوالی به یک گل شکفته در چمن خیره می‌شوند! مبادا فکر کنید دیوانه‌اند! فقط چون چشم‌های درشتی دارند، دلشان نمی‌آید هیچ‌وقت آن‌ها را ببندند. همین است که چشم‌درشت‌های پشمالو هیچ‌وقت نمی‌خوابند و همیشه‌ی خدا بیدارند و در حال کار کشیدن از چشم‌هایشان! تا اینکه روزی ماری کور به نام کارتوش را می‌بینند و بعد... و بعد... خب، راستش بقیه‌ی ماجرا آنقدر جالب است که حیف است اینجا برایتان تعریف کنیم. پس خودتان بروید و ادامه‌ی داستان را در کتابی که در دست دارید گوش کنید...

کتاب صوتی کارتوش مناسب چه کسانی است؟

کودکان 5 تا 9 ساله مخاطبین اصلی این کتاب صوتی‌اند. آنان با گوش دادن به داستان کارتوش، ضمن سرگرم شدن، نکاتی جالب را نیز در باب اهمیت خواب کافی و مناسب خواهند آموخت.

با استفن کازگرو بیشتر آشنا شویم:

استفن کازگرو یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان است. او از سال 1973 نوشتن را آغاز کرد و با سری داستان‌های سرندیپیتی به شهرت و محبوبیت رسید. تاکنون بیش از هشتاد نسخه از این مجموعه در جهان به فروش رفته است. کازگرو بعد از نگارش مجموعه‌ی سرندیپیتی بیش از 300 داستان دیگر نیز به نگارش درآورد. گفتنی‌ست که او موفق به کسب جوایزی متعدد نیز شده است؛ از جمله جایزه‌ی Coors Lumen. از میان آثار او می‌توان به عناوینی چون «کارتوش»، «درخت رؤیاها» و «لئوی غیرعادی» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی کارتوش می‌شنویم:

غروبِ هر روز، وقتی که جنگل توی تاریکیِ مخملی­‌ای فرو می­‌رفت، اون‌­ها با دقت شاخه­‌های کوچیک و چوب‌­ها رو جمع می­‌کردن تا باهاشون آتیش درست کنن. وقتی هم شب می‌­شد، به ستاره‌­های توی آسمون خیره می‌­شدن و یا شعله‌­های آتیششون که رو به خاموشی بود رو تماشا می‌­کردن.

زیبایی همه­‌ی اطراشون رو فرا گرفته بود و اون‌­ها هم هیچوقت دیدنِ چیزی رو از دست نمی‌­دادن.

اما حتی چشم‌­درشت‌­های پشمالو هم مشکلات خودشون رو داشتن. چون انقدر نگران این بودن که نکنه دیدنِ چیز زیبایی رو از دست بدن که هیچوقت چشم­‌هاشون رو نمی‌­بستن و در نتیجه هیچوقت هم نمی‌­خوابیدن.

فهرست مطالب کتاب صوتی