معرفی و دانلود کتاب صوتی ژالهکش
برای دانلود قانونی کتاب صوتی ژالهکش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی ژالهکش
کتاب صوتی ژالهکش اثر ادویج دانتیکا، رمانی به یاد ماندنی دربارهی عشق، ندامت، بخشش، امید و رستگاری است، شخصیت اصلی رمان مهاجری از کشور هائیتیست که با همسر و دخترش زندگی آرامی را میگذراند، ولی او رازی وحشتناک را پنهان کرده.
ژالهکش (The dew breaker) روایتی جذاب و پرکشش است؛ از ماجرای سادهی بین دو نفر شروع میکند، کمکم بسط مییابد و در نهایت زندگیهای بسیاری را در برمیگیرد. این داستان، ریشه در اتفاقات مستند و تکان دهندهای دارد که در برههای از تاریخ و در کشوری کوچک و دوردست رخ داده است. راویان ماجرا، یا خود مستقیما نقشی در آن وقایع داشتهاند و در آن دوره زیستهاند، یا نسل دوم و مهاجرانی هستند که میراث دردناک و تکان دهندهی پدرانشان را تا آخر عمر با خود خواهند داشت.
رمان ژالهکش، به شکلی پازل گونه، شامل روایتهای مختلفی است که، با زوایای دید متفاوتی نسبت به شخصیت اصلی داستان، مطرح میشوند. این تکهها که هر کدام با نام مستقلی از یکدیگر جدا میشوند، در واقع به نوعی لایههای رمان را شکل داده و شخصیتهای داستان، هر یک جدا از بیان و زیست خودشان، به شخصیت اصلی داستان نیز به طور غیر مستقیم اشاره میکنند. داستان از نظر مکانی بین هائیتی و آمریکا در رفت و آمد است. در واقع کلمات نیز، مثل نویسندهی این رمان در حال مهاجرت هستند.
خشونت، شکجه، قتل و جنایت در 1960 و دیکتاتوری پدر و پسر «دووالیه» در هائیتی و رنج به جا مانده از آن بر پیکر و روح مردمی که حتی پس از مهاجرت نیز نتوانستهاند آن را فراموش کنند، دست مایهی اصلی این داستان است.
شخصیت اصلی این داستان یعنی «ژالهکش» که خود یک جنایتکار و شکنجهگر در دوران دیکتاتوری بوده، نه تنها از دید مهاجران هائیتی تبار آمریکا، بلکه از دید خود و خانواده خود در آمریکا نیز، مثل یک شبح زیست میکند. زندگی تازه اما هم با رنج و درد فراوان برای او و هم برای شکنجه شدگان و قربانیان او، در مکانی جدید که آمریکاست. ژالهکش سعی در پنهان کردن گذشتهی خود دارد. گذشتهای که مثل فیلم جلوی چشم قربانیان او به نمایش در میآید.
تمام شخصیتهای این داستان، در اسارتِ گذشتهی کشور خود هستند. چه آنها که هماکنون در آمریکا زندگی میکنند و چه آنها که در روستایی در هائیتی همه محبوسِ وقایعی ناگوار از دورهای سرکوبگر و پر خفقان هستند که حتی در بهترین شرایط فعلیشان و بعد از گذشت سالها نیز، نمیتوانند از آن فرار کنند. این کتاب اشارهای غیر مستقیم دارد به این نکته که: شکنجهگر و قربانی هر دو قربانی گذشتهاند.
ژاله کش، برگرفته از عبارتی کریولی است و به برهم زدن صفا و آرامش چمن در وقت نشستن ژالهی صبحگاهی بر آن، گفته میشود. این عنوان در تاریخ هائیتی نامی مستعار برای «شکنجهگر» است که تلویحاً به میلیشیای امنیت ملی در دوران حکومت دیکتاتوری دووالیهها اطلاق میگردد.
انتخاب نام ژالهکش نیز از آن روست که افراد امنیتی «تان تان ماکوت» معمولاً قبل از سپیده دم، زمانی که شبنم تازه داشت بر روی برگها مینشست، قربانیانشان را به زور از خانهشان بیرون میکشیدند. اما در این داستان ژالهکش و خانوادههای که ژالههایشان را از دست دادهاند، هر دو از خانههای اصلی خود دور ماندهاند. مواجهه و برخورد این دو با هم در زمان و مکانی غیر از وطنشان، میتواند به سرگردانیِ زیست بر رنجِ مردمی اشاره کند، که هنوز در گذشتهی تلخ زندگی میکنند. و با تمام تلخی آن را از خود دور نمیکنند، چون جزئی از وجودشان شده. وطن پر از درد و خاطرهی بازگشت به خانه!
فریب، محور اصلی رمان است، همهچیز در کمال آرامش و با بیطرفی صرف روایت میشود، اما حکایت چیز دیگری است؛ رمان سراسر خشونت و نزاع است، چه به لحاظ فیزیکی و مشهود، و چه به لحاظ روانی و آنچه در قلب شخصیتها میگذرد. شخصیتهایی که در سکوت و انزوایشان، و در جهان درونیشان کشمکش و تقلایی شدید حاکم است.
هیچگونه نظمی در روایت وجود ندارد، و روایتها از یک موقعیت جغرافیایی به موقعیت دیگر، از زمانی به زمان دیگر و از شخصیتی به شخصیت دیگر در حرکتاند.
کتاب، شامل نه اپیزود یا داستان کوتاه چرخهوار است و در عین اینکه هر یک داستان خاص خود را روایت میکنند، به درکی منسجم و یک پارچه از یک کلِ واحد میانجامند و هر یک تصویرگر زندگی مردمانی است که به واسطهی رگ و ریشهای مشترک با یکدیگر در ارتباط هستند؛ ارتباطهایی خواه مستقیم و خواه غیر مستقیم.
این رمان جایگاه مهمی در ادبیات معاصر و ادبیات مهاجرت دارد و نامزد جایزه پنفاکنر، نامزد جایزه استوری و نامزد جایزه منتقدان آمریکا بوده است.
ادویج دانتیکا (Edwidge Danticat) در هائیتی به دنیا آمد و در سن دوازده سالگی به آمریکا مهاجرت کرد. وی که به عنوان یک نویسنده و رماننویس در ایالت متحده آمریکا معروف میشود، تاکنون دو بار نامزد دریافت جایزهی ملی شده است.
وی نویسندهی کتابهای «نفس، چشم، خاطره»، «کریک؟کرک!»، «کشتزار استخوان»، «برادرم، دارم میمیرم» و «ژالهکش» است. در تمام این کتابها میتوان استعداد غنائی او در زبان و صراحت بیان عاطفهاش را دید. ویژگی مشترک تمام این داستانها تنیده شدنِ مسائل عمومی و شخصی و سیاسی، در تار و پود زندگی مردم هائیتی و آمریکاییهای هائیتی تبار است.
ادویج دانتیکا در مقدمهی کتاب در خطاب به مخاطبان ایرانی میگوید:
«من این کتاب را در تجلیل اجداد گرانقدرمان، و به همان اندازه بزرگداشت زندگی تازه نوشتم؛ و برای درخواست عدالت و جلب توجه مردم به گرفتاری پناهندگان در سراسر جهان؛ اما همچنین امیدوارم خواندنش هم لذت بخش باشد. شاید شما آدمهایی را در این کتاب ملاقات کنید که به نظرتان غریبه برسند، اما همهی ما در قلبمان احساسات نهفته، عشق، لذت و رنج یکسانی را تجربه کردهایم، خواه از ایران باشیم یا از هائیتی.»
در قسمتی از کتاب صوتی ژالهکش میشنویم:
«... دستش روی یکی از پایههای صندلی پایین آمد. انگشتانش را روی لبهی مستعملی که به سمت بالا نوک تیز میشد، محکم کرد. تکه چوب را قاپید و هدف گرفت. میخواست چشمهای مرد چاق را نابود کند، اما به جایش میخ چوبی روی گونهی چپ مرد چاق فرو آمد و یکی دو سانت این طرفتر فرو رفت.
شوک مرد چاق به سود کشیش تمام شد، چون به او اجازه داد چند ثانیهای تکه چوب را روی صورتش پایینتر بکشاند و پوستش را تا خط آروارهی پایینش پاره کند. مرد چاق مچ کشیش را گرفت و محکم فشار داد، تقریبا جریان خون را به انگشتان او قطع کرد. تکهچوب از دست کشیش پایین سرید و روی پایش افتاد. مرد چاق کشیش را از شانههایش چنگ زد و بدنش را روی سیمان کوبید. فضا کوچک بود، و به کشیش اجازهی جم خوردن چندانی نمیداد. مرد چاق صورتش را با دست وارسی کرد و همانطور که خون از روی گونهاش بهروی بلوزش پایین میچکید، تفنگش را بیرون کشید، همان کالیبر 38 را که رو به جمعیت کلیسا تکان داده بود و آتش کرد.
کشیش میدانست به محض فرود شعلهی خروجی از تفنگ مرد جاق روی بدنش، کار تمام است. اگر برمیگشت، میتوانست در مورد این روز موعظهی زیبا انجام دهد. به همه میگفت که چهطور اندرون جهنم، جایی که نه یکی بلکه چند شیطان حکمروایی میکردند، را دیده. اما از فرشتهها نیز صحبت میکرد:
فرشتگان مذکر که در زنده ماندن او، امید به زنده ماندن خودشان را مییافتند.
یک گلوله اصابت کرد، یکی دیگر، و دیگری، همه با هم سینهی کشیش را به زمین میخکوب کردند. نور لامپ لخت داشت محو میشد.
«شرط میبندم پشیمونی...» صدای مرد چاق رفته رفته خاموش میشد، انگار هر دم از گوشهایش دورتر میشد.
پشیمان؟ هیچ پشیمان بود؟ اصلا معنای زندگی یا مرگ، بدون کمی پشیمانی چه میتوانست باشد؟
شاید نباید درباره «هیولاها» موعظه میکرد، آنگونه که مینامیدشان اما لازم بود کسی رمهی مردم را با تکانی از بیخبری به در آورد، از آن آرامشی که مذهب بهشان بخشیده بود که زندگی با فلاکت و بدبختی روی زمین اشکالی ندارد، تا روزی که درهای بهشت به رویشان گشوده شود. شاید مرگ او دقیقاً باعث همین کار میشد...»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی ژالهکش |
نویسنده | ادویج دانتیکا |
مترجم | شیوا مقانلو |
راوی | آنالی طاهریان |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
ناشر صوتی | آوانامه |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۹ ساعت و ۱۷ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |